شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح حمیدالدین
به دست خاطر من داده شد عنان سخن
زمانه داد زبان مرا بیان سخن
بیان کنم صفت حسن آن کمان ابرو
اگر به بازوی طبع آیدم کمان سخن
سخن بلند به وَراست چون به قامت او
نگه کنم همه بینم در او نشان سخن
چو بنگرم به رخ چون گل شکفته او
ز طبع گل شکفانم به گلستان سخن
شود به نعت سر زلف ضیمران صفتش
به بوستان دلم رسته ضیمران سخن
حدیث تنگ دهانش کنم که از تنگی
کسی نیارد بردن بر او گمان سخن
بدان لبان طمع بوسه چون توان کردن
ز کوچکی چو نبینم در او توان سخن
به خاطر آمد شکلی میان نازک او
ولی نگویم تا نگسلم میان سخن
من و نگار من از دو میان به در نشویم
وی از میان نکوئی من از میان سخن
همه جهان سخن من شد از نکوئی او
چگونه عرضه خوهم کرد بر جهان سخن
حمید دین محمد که جز مدایح او
هرآنچه گفته شود نیست جز زیان سخن
مکان و کان خرد جوهری نسب صدری
که جوهر است همه لفظ او ز کان سخن
همه به جوهر کانی سخن خرد ز خرد
از آنکه کان خرد باشد و مکان سخن
به قهرمان سخن اطلس و قصب بخشد
چو عرضه کرد بر او نظم قهرمان سخن
بر آشکار سخن کس چنان نشد واقف
که او شدهست به هر وقت بر نهان سخن
به دیدهٔ خرد زود یاب دیر نظر
همی ببیند مغز اندر استخوان سخن
چنان بلند سخن مهتری که گر خواهد
به بام عرش برآید ز نردبان سخن
به جای باران از ابر طبع دُر افشان
دُر خوشاب چکاند ز ناودان سخن
به مدح او و به پروردن چو من مادح
وَراست دست سخا و مرا زبان سخن
کند بساط سخن طی به مدح اهل هنر
چو او بگسترد از فضل طیلسان سخن
سخن به حضرت او قیمتی گران دارد
دهد به مزد سخن قیمت گران سخن
گه مجادله اندر صف نبرد نظر
زند به سینه خصم اندرون سنان سخن
ز من نپرسی و گوئی سخن روان دارد
روانی سخن او بود روان سخن
ایا روان سخن در روانی سخنت
به جان تو که در الفاظ تست جان سخن
به امتحان سخن ار ردیف خود را خواست
به مدح صدر تو رفتم به امتحان سخن
به امتحان طبیعت نشایدم پذرفت
نهال مدح تو در صحن بوستان سخن
شنیدهایم که شاه سخن بود شاعر
ازآن کسان که زدهستند داستان سخن
اگر درست شود شاهی سخن بر من
به جنب تو نبوم جز که پاسبان سخن
سخنوران را صاحبقران توئی به جهان
به تو تمام شود مدت قران سخن
بر آسمان سخن پایدار خورشیدی
همه سلامت خورشید آسمان سخن
فزونتر است زمان سخن ز هر چیزی
فزوده باد زمان تو از زمان سخن
همیشه تا که سخن را بقا بود جاوید
بقای تو به جهان باد همچو آنِ سخن
شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح گوید: ای بر تو ناروا بدکارانشمارهٔ ۱۴۶ - در مدح تاج الدین محمود: آب گل برد آنکه دارد آتش عنبر دخان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به دست خاطر من داده شد عنان سخن
زمانه داد زبان مرا بیان سخن
هوش مصنوعی: خیال من هدایت صحبت را به عهده گرفت و زمانه به من اجازه داد تا نطق خود را بیان کنم.
بیان کنم صفت حسن آن کمان ابرو
اگر به بازوی طبع آیدم کمان سخن
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی آن کمان ابرو را توصیف کنم، چنانچه توانایی بیانش را پیدا کنم، کلامم همانند کمان سخن خواهد بود.
سخن بلند به وَراست چون به قامت او
نگه کنم همه بینم در او نشان سخن
هوش مصنوعی: وقتی که سخن بلند و عمیق را بررسی میکنم، مانند دیدن قامت بلند او، در تمام ابعاد آن نشانههایی از کلام را مشاهده میکنم.
چو بنگرم به رخ چون گل شکفته او
ز طبع گل شکفانم به گلستان سخن
هوش مصنوعی: وقتی به او نگاه میکنم، مانند گلی شکفته است و به خاطر طبیعی بودن او، مرا نیز به باغ سخن و شعر میبرد.
شود به نعت سر زلف ضیمران صفتش
به بوستان دلم رسته ضیمران سخن
هوش مصنوعی: با زیبایی و شاخههای نرم موی او، دلم در باغ کلماتش جوانه زده و شکوفا شده است.
حدیث تنگ دهانش کنم که از تنگی
کسی نیارد بردن بر او گمان سخن
هوش مصنوعی: داستان گرفتاری و دشواری او را بیان میکنم، زیرا کسی نمیتواند دربارهاش قضاوت کند و نخواهد توانست به درستی وضعیتش را بشناسد.
بدان لبان طمع بوسه چون توان کردن
ز کوچکی چو نبینم در او توان سخن
هوش مصنوعی: بدان لبان طمع بوسه، چطور میتوانم از کودکی به این موضوع بپردازم وقتی که در او هیچ حرفی نمیبینم.
به خاطر آمد شکلی میان نازک او
ولی نگویم تا نگسلم میان سخن
هوش مصنوعی: به یادم تصویری از زیبایی دلفریبی او آمد، اما نمیخواهم از آن بگویم تا سخنانم را درهم نشکنم.
من و نگار من از دو میان به در نشویم
وی از میان نکوئی من از میان سخن
هوش مصنوعی: من و محبوبم از دو طرف جدا نمیشویم؛ او از دل نیکویی و من از گفتگو و سخن.
همه جهان سخن من شد از نکوئی او
چگونه عرضه خوهم کرد بر جهان سخن
هوش مصنوعی: تمام دنیا در پی تعریف و ستایش او هستند، اما من نمیدانم چگونه میتوانم این خوبیها را به دیگران نشان دهم.
حمید دین محمد که جز مدایح او
هرآنچه گفته شود نیست جز زیان سخن
هوش مصنوعی: حمید دین محمد، کسی است که هر چیزی غیر از ستایش او، جز بیهودهگویی و ضرر نیست.
مکان و کان خرد جوهری نسب صدری
که جوهر است همه لفظ او ز کان سخن
هوش مصنوعی: در اینجا به رابطه بین خرد و زبان اشاره میشود. خرد به عنوان یک گوهر ارزشمند و باارزش درون انسان بیان شده است. همچنین، از زبان به عنوان وسیلهای برای ابراز و انتقال این خرد یاد میشود. به نوعی، میتوان گفت که کلمات و سخن، نمایانگر عمق و زیبایی اندیشههای انسانی هستند.
همه به جوهر کانی سخن خرد ز خرد
از آنکه کان خرد باشد و مکان سخن
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که همه چیز به نوعی به جوهر و اصل خود مرتبط است. سخن و کلام نیز از عقل و خرد ناشی میشود، زیرا عقل همانند یک کانی ارزشمند است که درون آن، سخن و اندیشههای عمیق یافت میشود. به عبارت دیگر، سخن از عمق خرد سرچشمه میگیرد و جایی که سخن به وجود میآید، باید از عقل و اندیشه باشد.
به قهرمان سخن اطلس و قصب بخشد
چو عرضه کرد بر او نظم قهرمان سخن
هوش مصنوعی: زمانی که سخنور بزرگ به او اشعار و نظم خود را نشان داد، همچون قهرمان و پیشوای سخن، به او اعتبار و شهرت بیشتری بخشید.
بر آشکار سخن کس چنان نشد واقف
که او شدهست به هر وقت بر نهان سخن
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است به اندازه او از پنهانهای سخن با خبر باشد و در هر زمانی به خوبی از آنها آگاه شده است.
به دیدهٔ خرد زود یاب دیر نظر
همی ببیند مغز اندر استخوان سخن
هوش مصنوعی: با دیدی عاقلانه میتوان زود فهمید، اما گاه باید به عمق مسئله توجه کرد و آن را در لایههای درونیاش بررسی کرد.
چنان بلند سخن مهتری که گر خواهد
به بام عرش برآید ز نردبان سخن
هوش مصنوعی: سخن گفتن او به قدری بلند و تاثیرگذار است که اگر بخواهد، میتواند به بالای عرش آسمانها برسد و به راحتی با کلماتش آنجا را فتح کند.
به جای باران از ابر طبع دُر افشان
دُر خوشاب چکاند ز ناودان سخن
هوش مصنوعی: به جای اینکه باران از ابر ببارد، از دل شاعر کلامی زیبا و شیرین در خوشاب فرو میریزد.
به مدح او و به پروردن چو من مادح
وَراست دست سخا و مرا زبان سخن
هوش مصنوعی: من در ستایش او و بزرگداشتش میکوشم، همانطور که دیگران نیز در مدح او تلاش میکنند. دست من به سخاوت او اشاره دارد و زبان من همچنان در وصف او به کار میرود.
کند بساط سخن طی به مدح اهل هنر
چو او بگسترد از فضل طیلسان سخن
هوش مصنوعی: وقتی او هنر و فضایل خود را به نمایش میگذارد، سخن در مدح و ستایش او به زیبایی و شیوایی بیان میشود و در واقع، صحبت در اطراف او فرش بزرگی از فضائل و هنرها را به وجود میآورد.
سخن به حضرت او قیمتی گران دارد
دهد به مزد سخن قیمت گران سخن
هوش مصنوعی: سخن گفتن در حضور او ارزش بسیار زیادی دارد و برای هر کلامی که گفته میشود، حتماً پاداش و بهایی بزرگ در نظر گرفته میشود.
گه مجادله اندر صف نبرد نظر
زند به سینه خصم اندرون سنان سخن
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که در میدان نبرد، با کلام خود به دشمن ضربه میزنند و او را به چالش میکشند.
ز من نپرسی و گوئی سخن روان دارد
روانی سخن او بود روان سخن
هوش مصنوعی: اگر از من نپرسی و بگویی که گفتار او روان و سلیس است، بدان که روانی کلام او به واقع از روحش نشأت میگیرد.
ایا روان سخن در روانی سخنت
به جان تو که در الفاظ تست جان سخن
هوش مصنوعی: آیا در کلامت روحی وجود دارد که به جان تو بپیوندد، همانطور که جان سخن در واژههایت نهفته است؟
به امتحان سخن ار ردیف خود را خواست
به مدح صدر تو رفتم به امتحان سخن
هوش مصنوعی: وقتی که سخن به سنجش و آزمایش خود نیاز داشت، برای ستایش از تو به میدان آمدم.
به امتحان طبیعت نشایدم پذرفت
نهال مدح تو در صحن بوستان سخن
هوش مصنوعی: با امتحان و آزمون طبیعت، نمیتوانم قبول کنم که ستایش تو در باغ سخن، به نتیجهای برسد.
شنیدهایم که شاه سخن بود شاعر
ازآن کسان که زدهستند داستان سخن
هوش مصنوعی: شنیدهایم که پادشاهی بود که بهترین سخنان را میسرود و داستانهایش از دستش برمیآمد.
اگر درست شود شاهی سخن بر من
به جنب تو نبوم جز که پاسبان سخن
هوش مصنوعی: اگر روزی شاهی به درستی و با صداقت سخن بگوید، من تنها به عنوان نگهبان کلام او خواهم بود و نمیتوانم چیزی بیشتر از این باشم.
سخنوران را صاحبقران توئی به جهان
به تو تمام شود مدت قران سخن
هوش مصنوعی: تو در میان سخنوران مانند پادشاهی هستی و به واسطه تو، کلام و سخن به اوج خود میرسد و به پایان میرسد.
بر آسمان سخن پایدار خورشیدی
همه سلامت خورشید آسمان سخن
هوش مصنوعی: در آسمان، خورشید همیشه برقرار و پایدار است و نشاندهنده سلامتی و زندگی در آسمان است.
فزونتر است زمان سخن ز هر چیزی
فزوده باد زمان تو از زمان سخن
هوش مصنوعی: زمان برای گفتن و بیان نظرات، از هر چیز دیگر بیشتر و ارزشمندتر است. امیدوارم زمان تو برای بیان ایدهها و افکارت بیشتر از زمان معمولی باشد.
همیشه تا که سخن را بقا بود جاوید
بقای تو به جهان باد همچو آنِ سخن
هوش مصنوعی: هرگاه سخن و کلامی وجود داشته باشد، تو نیز تا ابد در این جهان باقی خواهی بود، مانند آن سخن که همیشه پایدار است.

سوزنی سمرقندی