گنجور

شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح عثمان اغل

ای عارض و قد تو از سرو وز مه نشان
سرو تو طرب فزای ماه تو نشاط جان
بر عارض و قد تو مداح ثنا گوید
ماه فلکی بر این سرو چمنی بر آن
تیره است ز شرم این کوژاست زرشک آن
هم ماه بر آسمان هم سرو ببوستان
ای قامت تو چو سرو بی روی چو ماه تو
کردم ز طپانچه رخ همگونه آسمان
از نیمه ناردان داری دهنی و هست
دو رسته در ناب در نیمه ناردان
زان نیمه ناردان کاورده ای از دهن
در سینه عاشقان صد شعله ناردان
گر بوسککی دهی از دو لب تو رسند
بیدل شدگان بدل بیجان شدن گان بجان
یک بوسه ز تو همی با جان چوبها کنند
آن بوسه بنزد ماست بخشیده برایگان
عاشق که ترا بدید از جان خبرش نبود
او را چه خبر بود با عشق تو از دو جهان
کس راز چنان حمال جان باشد و دل دریغ
بر عاشق خود همی تا این نبری گمان
ایشاه بتان چین از بهر چرا چنین
افراخته قامت چون رایت کاویان
از عارض چون گل سیر وز مشک زره ز دو زلف
مژگان چو خلنده تیر ابرو چو زه کمان
گوئی که بامر شاه آرایش رزمی ساخت
عثمان اغل ارسل بن تکش ارسلان
قطب دول آنکه او در مردی و مردمی
بنمود بخاص و عام فرزندی پدر عیان
فرزانه سپهبدی کز وی بمحاربت
خواهند باضطرار شیران ژیان امان
روزی که بود بنبرد حمله ور و جنگ آور
از تیرش نشان گیرند اعدای . . . نشان
بر خیر منه برکشید ورا شاه شرق و چین
بر لشکر خویش کرد لشکر کش و پهلوان
صد صف ز مبارزان بر هم شکند سبک
تنها بگه نبرد چون حمله برد گران
از بازوی و کف او اندر گه بزم و رزم
احباب ورا سود اعدای ورا زیان
با صفوت رای او خورشید بود خجل
با قوت زور او که را نبود توان
گر کوه شود خصمش آسان کندش ز جای
آسان بکند ز جای که را بسر سنان
بر ران براق او داغی است چنان بختی
آرد بگه نبرد بختی بزیر ران
تا لاجرم این براق بر پاردم عدوش
بر بند و گره زند چون راست کشد عنان
اخبار گذشتگان کم خواند هرکه او
مر مرد تمامی را زو دیده بود عیان
بنگر بقتال او در روز محاربت
واخبار گذشتگان خواهی خوان خواهی نخوان
در دهر کسی ندید انعام ورا قیاس
وز خلق کسی ندید اکرام ور اکران
طوقی است زبر او بر گردن خاص و عام
هرچند که بسته اند در خدمت او میان
در خدمت او میان بندم ز دل و بطبع
بر مدحت او برش بگشاده مرا زبان
چندانکه زمین و چرخ پاینده خوهد بود
وز بودن این و آن پاینده بود زمان
بر اهل زمانه باد فرمانش روان و باد
روز و شب و سال و مه خرم دل و شادمان
اقبال و بقاش باد در خرمی و خوشی
در نعمت پایدار در دولت جاودان

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عارض و قد تو از سرو وز مه نشان
سرو تو طرب فزای ماه تو نشاط جان
هوش مصنوعی: ای چهره و قامت تو همچون سرو و ماه است، زیبایی تو باعث شادابی روح و دل من شده و زندگی را برایم پر از شوق و نشاط کرده است.
بر عارض و قد تو مداح ثنا گوید
ماه فلکی بر این سرو چمنی بر آن
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی و جذابیت ظاهری فرد اشاره شده است. در واقع، می‌تواند به این معنا باشد که جمال و زیبایی او به اندازه‌ای است که مانند ستاره‌ای در آسمان در مقابل زیبایی یک درخت چمن‌زار خود را نشان می‌دهد و همگان در وصف او سخن می‌گویند. به عبارت دیگر، زیبایی او قابل ستایش و توصیف است.
تیره است ز شرم این کوژاست زرشک آن
هم ماه بر آسمان هم سرو ببوستان
هوش مصنوعی: رنگ چهره‌اش به خاطر شرم مانند زرشک تیره است. او مانند ماه در آسمان و سرو در باغ زیبا و دل‌انگیز است.
ای قامت تو چو سرو بی روی چو ماه تو
کردم ز طپانچه رخ همگونه آسمان
هوش مصنوعی: ای قامت تو همچون سرو است و چهره‌ات مثل ماه زیبایی دارد. من از شدت شوق و هیجان، چهره‌ام به مانند آسمان با ابرها در هم آمیخته شده است.
از نیمه ناردان داری دهنی و هست
دو رسته در ناب در نیمه ناردان
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که در میانه نادانی، نوعی کلام یا سخن وجود دارد و در این نیمه، دو نوع فکر یا نگرش متفاوت وجود دارد. به نوعی می‌تواند نشان‌دهنده تضاد یا تنوع در نظرات و تجربیات انسان‌ها در مواجهه با نادانی باشد.
زان نیمه ناردان کاورده ای از دهن
در سینه عاشقان صد شعله ناردان
هوش مصنوعی: از آن نیمه ناردان، چیزی از دهن در سینه عاشقان باعث به وجود آمدن صد شعله ناردان می‌شود.
گر بوسککی دهی از دو لب تو رسند
بیدل شدگان بدل بیجان شدن گان بجان
هوش مصنوعی: اگر بوسه‌ای از لبان تو به کسی برسد، بی‌خبران و دلدادگان جان تازه‌ای می‌گیرند و به حیات برمی‌گردند.
یک بوسه ز تو همی با جان چوبها کنند
آن بوسه بنزد ماست بخشیده برایگان
هوش مصنوعی: یک بوسه از تو مثل این است که جان را به چوب‌ها می‌بندد، آن بوسه مانند هدیه‌ای است که برای ما به رایگان داده شده است.
عاشق که ترا بدید از جان خبرش نبود
او را چه خبر بود با عشق تو از دو جهان
هوش مصنوعی: عاشق وقتی تو را دید، به چیزی جز عشق تو فکر نکرد. او از هیچ چیز دیگری در جهان خبر نداشت.
کس راز چنان حمال جان باشد و دل دریغ
بر عاشق خود همی تا این نبری گمان
هوش مصنوعی: هیچکس مانند آن کس که حامل بار جان است، وجودش را فدای عشق نمی‌کند و دلش برای عاشقش تنگ نمی‌شود تا اینکه نگران این نباشد که به او گمان بدی ببرد.
ایشاه بتان چین از بهر چرا چنین
افراخته قامت چون رایت کاویان
هوش مصنوعی: چرا تاب و قامت زیبا و افراشته مانند پرچم کاویان، از معشوقان چینی اینقدر دلربا و جذاب است؟
از عارض چون گل سیر وز مشک زره ز دو زلف
مژگان چو خلنده تیر ابرو چو زه کمان
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند گلی خوشبو است و موهایش مانند مشک نرم و لطیف است. دو دندانه مژگانش مانند تیرهایی است که به طرف دل می‌زنند و ابروهایش همچون کمان زیبایی دارند.
گوئی که بامر شاه آرایش رزمی ساخت
عثمان اغل ارسل بن تکش ارسلان
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که به تأثیرات و زیبایی‌های جنگی ساخته‌شده به‌دست شخصی به نام عثمان اغل اشاره می‌شود، که به نوعی نمایانگر قدرت و شکوه یک شاه است. این جمله به وضوح نشان‌دهنده افتخار و عظمت یک فرمانروایی است که در عرصه جنگ و نبرد سرآمد و مطرح بوده است.
قطب دول آنکه او در مردی و مردمی
بنمود بخاص و عام فرزندی پدر عیان
هوش مصنوعی: این شخصیت برجسته و با شخصیت، هم در بین افراد خاص و هم در میان مردم عادی با ویژگی‌های انسانی و مردانگی خود شناخته می‌شود و به نوعی نماینده و فرزند واقعی فرهنگ و ارزش‌های نیکو است.
فرزانه سپهبدی کز وی بمحاربت
خواهند باضطرار شیران ژیان امان
هوش مصنوعی: فرزانه‌ای با تجربه و دوراندیشی وجود دارد که در صورت لزوم، در برابر دشمنان، به شیران بی‌رحم و قدرتمند نیز امان می‌دهد.
روزی که بود بنبرد حمله ور و جنگ آور
از تیرش نشان گیرند اعدای . . . نشان
هوش مصنوعی: در روزی که دشمنان با یاری تیرهایشان به جنگ می‌آیند، نشانه‌هایی از قدرت و مهارت آن‌ها را می‌توان مشاهده کرد.
بر خیر منه برکشید ورا شاه شرق و چین
بر لشکر خویش کرد لشکر کش و پهلوان
هوش مصنوعی: خیر را از زمین برداشت و آن را نزد خود آورد و شاه شرق و چین به سپاه خود اضافه کرد و به جنگ و نبرد آماده شد.
صد صف ز مبارزان بر هم شکند سبک
تنها بگه نبرد چون حمله برد گران
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، وقتی که یک نفر به طور شجاعانه و قوی به حمله می‌پردازد، می‌تواند صفوف متعدد دشمنان را درهم بشکند و بر آن‌ها پیروز شود.
از بازوی و کف او اندر گه بزم و رزم
احباب ورا سود اعدای ورا زیان
هوش مصنوعی: از توانایی و قدرت او در مجالس شادی و جنگ، دوستانش بهره‌مند می‌شوند و دشمنانش ضرر می‌بینند.
با صفوت رای او خورشید بود خجل
با قوت زور او که را نبود توان
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر نیروی فوق‌العاده‌اش از حضور او شرمنده است و هیچ‌کس نمی‌تواند با قدرت او رقابت کند.
گر کوه شود خصمش آسان کندش ز جای
آسان بکند ز جای که را بسر سنان
هوش مصنوعی: اگر دشمنش به قدر کوه هم قوی باشد، او را به راحتی از جای خود حرکت می‌دهد و به آسانی بر زمین می‌زند.
بر ران براق او داغی است چنان بختی
آرد بگه نبرد بختی بزیر ران
هوش مصنوعی: بر روی پای چابک او نشانه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد سرنوشت خوبی را به او خواهد داد، اگرچه سرنوشت بدی در زیر پای او خوابیده است.
تا لاجرم این براق بر پاردم عدوش
بر بند و گره زند چون راست کشد عنان
هوش مصنوعی: بنابراین، این مرکب سریع باید بر پشتم سوار شود و با بند و گره‌هایی که می‌زند، مرا به جلو ببرد، همان‌گونه که وقتی از آنِ خودم می‌شود، مسیر را به درستی پیش می‌برد.
اخبار گذشتگان کم خواند هرکه او
مر مرد تمامی را زو دیده بود عیان
هوش مصنوعی: هر کسی که اخبار گذشتگان را کم مطالعه کرده باشد، به احتمال زیاد کسی را که تمام ویژگی‌های انسانیت را داشته باشد، به طور عینی دیده است.
بنگر بقتال او در روز محاربت
واخبار گذشتگان خواهی خوان خواهی نخوان
هوش مصنوعی: به نبرد او در روز جنگ توجه کن و از داستان‌های گذشتگان آگاه شو، چه بخواهی که آن‌ها را بخوانی و چه نخواهی.
در دهر کسی ندید انعام ورا قیاس
وز خلق کسی ندید اکرام ور اکران
هوش مصنوعی: در دنیا کسی مانند او را پاداش ندیده و از دیگران احترام و ارادت به اندازه او نداشته است.
طوقی است زبر او بر گردن خاص و عام
هرچند که بسته اند در خدمت او میان
هوش مصنوعی: گردن همگان در زنجیری است که به گردن او بسته شده است، هر چند که همه در خدمت او هستند.
در خدمت او میان بندم ز دل و بطبع
بر مدحت او برش بگشاده مرا زبان
هوش مصنوعی: من با تمام وجودم در خدمت او هستم و به طور طبیعی توانسته‌ام درباره‌ی او سخن بگویم و زبانی برای ستایش او پیدا کرده‌ام.
چندانکه زمین و چرخ پاینده خوهد بود
وز بودن این و آن پاینده بود زمان
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین و آسمان پایدار باشند، وجود این و آن نیز ادامه خواهد داشت.
بر اهل زمانه باد فرمانش روان و باد
روز و شب و سال و مه خرم دل و شادمان
هوش مصنوعی: بر افرادی که در این زمان زندگی می‌کنند، بادی در حال وزیدن است که دستورش جاری است و روزها، شب‌ها، سال‌ها و ماه‌ها به دل شاد و خوشحال می‌گذرد.
اقبال و بقاش باد در خرمی و خوشی
در نعمت پایدار در دولت جاودان
هوش مصنوعی: باشد که اقبال و خوشبختی در زندگی‌ات دائم بماند، و در خوشی و نعمت‌ها زندگی کنی، و همیشه در دوران خوشبختی و سعادت باقی بمانی.