گنجور

شمارهٔ ۱۲۴ - در رثاء طبیب استاد کوسوی

ز مرگ چاره نباشد صحیح را و سقیم
کریم را بفنا رفتن است همچو لئیم
عزیز را چو ذلیل و جواد را چو بخیل
فصیح را چو کلیل و سفیه را چو فهیم
امید و بیم بعمر اندرست مردم را
هزار سال امید است عمر و یکدم بیم
ز عمر رفته علم خلق را که چه رفت
ز عمر مانده نداند بجز خدای علیم
چه غفلت است و چه بی آگهی و بی خبری
ز زندگانی کان یکدم است یا یک و نیم
به نیم دم نتوان زیست بر زیادت ازان
که کرده باشد قسام بنده را تقسیم
بدست هیچ حکیمی مدان زیادت عمر
که ممکن ار بودی بد بدست خواجه حکیم
سر اطبا استاد کوسوی کوهست
ز پشت هفت پدر او ستاد هفت اقلیم
شفای جان و دل خلق بود طلعت او
دوای او سبب صحت علیل و سقیم
ببندگان خدائی رحیمتر بعلاج
رحیم بودی خاص از پی خدای رحیم
بنیکنامی کوشید و نیکنامی یافت
چو اصل نیکی نامش بدو تیغ زر و سیم
تنی و مالی هرکس کز او سئوالی کرد
نعم شنید ز لفظ وی و گرفت نعیم
شفای تب زدگان بود شربتش گوئی
که برد شربتش از سلسبیل و از تسنیم
یتیم ماند پسر از وی و ز چشم یتیم
سرشک بر رخ باریده شد چو در یتیم
غریو و ناله پوشیدگان پرده او
دریده پرده صبر و خرد دریده عظیم
حکیم بود ز اقران خود عدیم المثل
چو مثل خویش ز اقران خویش گشت عدیم
سپید روی برانگیخته شود چو بنزع
ندید چهره اهریمن سیاه گلیم
چو بود شفقت او عام بر همه عالم
بدو خدایا رحمت کنی بفضل عمیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز مرگ چاره نباشد صحیح را و سقیم
کریم را بفنا رفتن است همچو لئیم
هوش مصنوعی: مرگ راهی برای رهایی نیست و برای انسان‌های نیکوکار و بد کار هیچ تفاوتی ندارد؛ در نهایت، همه به سرنوشت خود می‌رسند، چه خوب و چه بد.
عزیز را چو ذلیل و جواد را چو بخیل
فصیح را چو کلیل و سفیه را چو فهیم
هوش مصنوعی: وقتی به کسی که عزیز است، به صورت خوار و حقیر نگاه کنیم، و به انسان بخشنده به چشم بخیل بنگریم، وقتی که فردی فصیح و با زبان باز را مانند کسی که حرف نمی‌فهمد، ببینیم، و اگر به فرد بی‌ادب مثل فردی با فهم و درایت نگاه کنیم، ارزش و جایگاه واقعی آن شخص‌ها نادیده گرفته می‌شود.
امید و بیم بعمر اندرست مردم را
هزار سال امید است عمر و یکدم بیم
هوش مصنوعی: زندگی انسان‌ها پر از امید و نگرانی است. مردم برای هزار سال امیدوار هستند که عمر طولانی داشته باشند، اما در یک لحظه می‌توانند از خطر یا نگرانی بترسند.
ز عمر رفته علم خلق را که چه رفت
ز عمر مانده نداند بجز خدای علیم
هوش مصنوعی: از عمر گذشته، مردم نمی‌دانند که چه چیزهایی از زندگی‌شان رفته است؛ و آنچه که از عمر باقی‌مانده، فقط خداوند دانای مطلق از آن آگاه است.
چه غفلت است و چه بی آگهی و بی خبری
ز زندگانی کان یکدم است یا یک و نیم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چه بی‌توجهی و ناآگاهی وجود دارد نسبت به زندگی، که آن فقط یک لحظه یا بیشتر از آن است. انسان‌ها معمولاً از زودگذر بودن زندگی غافل هستند و به اهمیت زمان نمی‌اندیشند.
به نیم دم نتوان زیست بر زیادت ازان
که کرده باشد قسام بنده را تقسیم
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند در میانهٔ زندگی خود، بیش از آنچه که مقدر شده است زندگی کند؛ زیرا سرنوشت او از پیش تعیین شده و نمی‌تواند بیشتر از آنچه که نوشته شده، بهره‌مند شود.
بدست هیچ حکیمی مدان زیادت عمر
که ممکن ار بودی بد بدست خواجه حکیم
هوش مصنوعی: عمر طولانی را از هیچ حکیمی نخواه، زیرا اگر ممکن بود، قطعا در دست آن حکیم بود.
سر اطبا استاد کوسوی کوهست
ز پشت هفت پدر او ستاد هفت اقلیم
هوش مصنوعی: سر پزشکان مانند صدای طبل از بالای کوه است و او ناشی از دوران‌های بسیار زیادی است کهریشه‌اش به دورانی از اجدادش برمی‌گردد.
شفای جان و دل خلق بود طلعت او
دوای او سبب صحت علیل و سقیم
هوش مصنوعی: طلعت او، به عنوان مظهر زیبایی و نیکی، برای جان و دل مردم مایه شفا است و وجود او باعث بهبودی بیمار و درمانده می‌باشد.
ببندگان خدائی رحیمتر بعلاج
رحیم بودی خاص از پی خدای رحیم
هوش مصنوعی: خداوندی که رحمتش بی‌پایان است، برای بندگانش نیز محبت و رحمت بیشتری دارد. او در درمان و کمک به بندگانش، به خاطر رحمت خودش، مهربان‌تر و دلسوزتر عمل می‌کند.
بنیکنامی کوشید و نیکنامی یافت
چو اصل نیکی نامش بدو تیغ زر و سیم
هوش مصنوعی: کسی که برای بدست آوردن نیکی تلاش کند، در نهایت به نیکی دست می‌یابد. مانند این است که خوب بودن، به او قدرت و ثروت می‌بخشد.
تنی و مالی هرکس کز او سئوالی کرد
نعم شنید ز لفظ وی و گرفت نعیم
هوش مصنوعی: هر کس که از او پرسشی بکنند، به خوبی و خوشی پاسخ می‌دهد و از کلام او برکت و نعمت می‌گیرد.
شفای تب زدگان بود شربتش گوئی
که برد شربتش از سلسبیل و از تسنیم
هوش مصنوعی: شربت آن شخصی که به تب مبتلا شده است، همچون آب زلال و خوشمزه‌ای است که از دو چشمه‌ی بهشتی، یعنی سلسبیل و تسنیم، گرفته شده و به طور خاص برای درمان آن‌ها آماده شده است.
یتیم ماند پسر از وی و ز چشم یتیم
سرشک بر رخ باریده شد چو در یتیم
هوش مصنوعی: پسر بدون پدر ماند و اشک‌هایش بر چهره‌اش جاری شد، مانند یتیمی که در غم خود بی‌نواست.
غریو و ناله پوشیدگان پرده او
دریده پرده صبر و خرد دریده عظیم
هوش مصنوعی: صدا و ناله کسانی که پرده‌ای به چهره دارند، نشان‌دهنده‌ی این است که صبر و عقل بزرگ را زیر پا گذاشته‌اند.
حکیم بود ز اقران خود عدیم المثل
چو مثل خویش ز اقران خویش گشت عدیم
هوش مصنوعی: حکیم در میان هم‌نسلان خود بی‌نظیر و کم‌مانند بود، زیرا مانند او در میان هم‌نسلانش کسی وجود نداشت.
سپید روی برانگیخته شود چو بنزع
ندید چهره اهریمن سیاه گلیم
هوش مصنوعی: چهره‌ای زیبا و روشن خلق می‌شود وقتی که کسی چهره زشت و تاریک شیطان را نبیند.
چو بود شفقت او عام بر همه عالم
بدو خدایا رحمت کنی بفضل عمیم
هوش مصنوعی: زمانی که محبت و مهربانی او شامل حال تمام دنیا است، خدایا، به سبب لطف بزرگت بر ما رحمت نازل کن.