شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح نجم الدین
دلبند من که بنده رویش مه تمام
خورشید آسمان جمالست و نجم و نام
نجم کلاه دوز که ترک کلاه او
بر تارک غلام نهی شه شود غلام
صد بوسه فام خواستم از نجم نجم نجم
بر من شمرد بوسه ازان نوش لعلفام
هرچند نجم نجم ستاندم ز نجم بوس
خواهم که جمله جمله گذارم بنجم فام
میگون دو زلف نجم کله دوز بر دورخ
دامی است حلقه حلقه و ماهی میان دام
ماهی بدام مانده و ماه تمام نی
در دام زلف نجم کله دوز من کدام
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او باز آرمیده بر شرم و کس خرام
شاید گر از ملک دوزخ نجم را کنند
خورشید نیمروز و مه نیم شب سلام
شب دیده بر سپهر بانجم گذاشتم
تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام
بر آسمان زمین بخارا کند سری
تا اندروست نجم کله دوز را مقام
هر خانه ای که نجم کله دوز من در اوست
از صحن خانه نو برآید بطرف بام
دورم اگر ز نجم کله دوز ساعتی
بی یاد و نام نجم ندارم زبان و کام
جز در صفات نجم نخواهد پدید شد
در نثر من عذوبت و در نظم من نظام
هستم غلام نجم کله دوز اگر بطبع
از سر کلاه خواجگی آرد بزیر گام
گوئی همی دو نجم بیکجا قرق کنند
با صدر نجم دین چو خرامد باحترام
وین شعر مشترک غزل و مدح از دو نجم
بر نجم دین ز بنده روایت کند تمام
فرزانه نجم دین که نجوم سپهر شد
امر ورا بجمله مسخر شدند ورام
نجمی که از کفایت و از فضل و زیرکی
بر کلک اوست قاعده ملک را قوام
نجمی که آفتاب ز روشن ضمیر او
گاه از غبار جمره بپوشد گه از غمام
نجمی که آفتاب کند ذره ذره را
تا او ببدر بره دهد چون گرفت جام
نجمی که آفتاب دلان حضرت ورا
دارند قبله از افق شرق تا بشام
نجمی که آفتاب رخان خدمت ورا
بندند بر میان کمر از صبح تا بشام
نجمی که بندگان ورا مه سپر سزد
جوزا کمر فلک فرس و مشتری ستام
ای بر سپهر دین خداوند نجم سعد
ناظر شده ببرج سعادت بخاص و عام
خاص از تو با سعادت و تشریف و از تو نجم
مسعودم و مشرف در دیده کرام
بی انقلاب و رجعت و بی ننحس و بی وبال
خواهم که بر سپهر جلالت بوی مدام
نجمی و آفتاب هنرپروری همی
در سایه عنابت و تیمار و اهتمام
در آفتاب نیست مگر مجلس بدیع
اعنی ابوالمعالی عبدالله الامام
ار جو که این قصیده من بر تو نجم سعد
عرضه شود بهمت از مهتر همام
تا آفتاب و نجم بوند از برای من
گوینده حدیث و نیوشنده کلام
ور مدح در محل قبول افتد آن بزرگ
نزدیک من فرستد یا نامه یا پیام
تا آسمان دنیا از نجم سعد و نحس
خالی نبود خواهد از امروز تا قیام
تو نجم سعد بادی بر آسمان دین
مسعود اولیای تو اید علی الدوام
گر در مه حسام شود خوانده این مدیح
بر تو خجسته باد مدیح و مه صیام
شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح نظام الدین: جاودان ماند کریم از مدح شاعر زنده نامشمارهٔ ۱۱۹ - در مدح سعدالدین: زر طلب کرد ز من آن صنم سیم اندام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلبند من که بنده رویش مه تمام
خورشید آسمان جمالست و نجم و نام
هوش مصنوعی: عزیزم که چهرهاش مانند ماه، زیباتر از تمام زیباییهای آسمان است و همچون ستارهای درخشان، نامش در دلها جاودانه است.
نجم کلاه دوز که ترک کلاه او
بر تارک غلام نهی شه شود غلام
هوش مصنوعی: اگر کلاهی که دوزندهای به سر یکی از غلامان بگذاری، آن غلام به مقام و position بزرگی خواهد رسید.
صد بوسه فام خواستم از نجم نجم نجم
بر من شمرد بوسه ازان نوش لعلفام
هوش مصنوعی: از ستاره ستاره خواستم صد بوسه، اما ستاره تنها یک بوسه به من داد. آن بوسه، بوسهای شیرین و خوش طعم بود.
هرچند نجم نجم ستاندم ز نجم بوس
خواهم که جمله جمله گذارم بنجم فام
هوش مصنوعی: با وجودی که ستارهها را یکی یکی جمعآوری میکنم، اما از ستارههای بوسه میخواهم که همهی آنها را با رنگی زیبا به هم پیوند زنم.
میگون دو زلف نجم کله دوز بر دورخ
دامی است حلقه حلقه و ماهی میان دام
هوش مصنوعی: موهای زیبای او مانند زلفهای پیچیدهای است که دور چهرهاش را احاطه کرده و در میان این زیبایی، چهرهاش همچون ماهی در دام میدرخشد.
ماهی بدام مانده و ماه تمام نی
در دام زلف نجم کله دوز من کدام
هوش مصنوعی: ماهی که به دام افتاده است و ماهی که کامل و روشن است، هیچکدام در دام موهای زیبای نجمی که شبیه دوزنده است قرار ندارند.
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او باز آرمیده بر شرم و کس خرام
هوش مصنوعی: متوجه شدم که همه در حال تحرک و بیقراری هستند، اما او با نگاهی شرمآور و آرام نشسته است.
شاید گر از ملک دوزخ نجم را کنند
خورشید نیمروز و مه نیم شب سلام
هوش مصنوعی: شاید اگر از سرزمین دوزخ، ستارهای را به سمت آسمان بفرستند، آن ستاره میتواند به اندازهی خورشید در نیمروز یا ماه در نیمهشب درخشندگی و زیبایی داشته باشد.
شب دیده بر سپهر بانجم گذاشتم
تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام
هوش مصنوعی: در شب، به آسمان نگاه کردم و ستارهها را تماشا کردم تا ببینم چه چیزی میتواند با ستارههایی که در ذهن من نقش بسته است، مقایسه شود.
بر آسمان زمین بخارا کند سری
تا اندروست نجم کله دوز را مقام
هوش مصنوعی: بر فراز آسمان بخارا، ستارهای درخشان به وجود میآید که نشانهای از جایگاه نجم کله دوز است.
هر خانه ای که نجم کله دوز من در اوست
از صحن خانه نو برآید بطرف بام
هوش مصنوعی: هر خانهای که ستارهٔ خوشبختی من در آن جا دارد، از حیاطش به سمت بامش میرود.
دورم اگر ز نجم کله دوز ساعتی
بی یاد و نام نجم ندارم زبان و کام
هوش مصنوعی: اگر دور باشم از ستارهای که دوزندهی ساعت نام دارد، حتی برای یک لحظه بییاد و نام او نمیتوانم سخن بگویم و از لذت زندگی بهرهمند شوم.
جز در صفات نجم نخواهد پدید شد
در نثر من عذوبت و در نظم من نظام
هوش مصنوعی: در نوشتههایم، زیبایی و ظرافت فقط از ویژگیهای ستارهها به وجود میآید و در شعرهایم، تنها از طریق نظم و ترتیب قابل مشاهده است.
هستم غلام نجم کله دوز اگر بطبع
از سر کلاه خواجگی آرد بزیر گام
هوش مصنوعی: من خدمتگزار ستارهای هستم که در دل شب میدرخشد، اگر بهناگاه از سر کلاه بزرگتری بیفتد، زیر پایم خواهد افتاد.
گوئی همی دو نجم بیکجا قرق کنند
با صدر نجم دین چو خرامد باحترام
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دو ستاره در یک جا جمع شدهاند و با احترامی بسیار سر بر میدارند، مانند ستارهای که در آسمان دین درخششی ویژه دارد.
وین شعر مشترک غزل و مدح از دو نجم
بر نجم دین ز بنده روایت کند تمام
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی از دو ستاره درخشان در عالم دین میگوید که سخنانی از بندگان روایت میکنند و این سخنان به شکلی بین شعر غزل و مدح ترکیب شدهاند.
فرزانه نجم دین که نجوم سپهر شد
امر ورا بجمله مسخر شدند ورام
هوش مصنوعی: عالم بزرگ دین که مانند ستارهها در آسمان درخشان است، تمامی امور و مسایل تحت فرمان او قرار گرفتهاند و به راحتی در اختیار او هستند.
نجمی که از کفایت و از فضل و زیرکی
بر کلک اوست قاعده ملک را قوام
هوش مصنوعی: ستارهای که به خاطر دانش، نیکپسندی و زیرکیاش بر کشتی او فرمانروایی میکند، سامان و استحکام ملک را برقرار میسازد.
نجمی که آفتاب ز روشن ضمیر او
گاه از غبار جمره بپوشد گه از غمام
هوش مصنوعی: نجمی که نور خورشید از روشنایی و فکر او گاهی اوقات به خاطر تیرهگی غبار مه و ابر پنهان میشود.
نجمی که آفتاب کند ذره ذره را
تا او ببدر بره دهد چون گرفت جام
هوش مصنوعی: ستارهای که به تدریج نور خورشید را میگیرد و سپس آن را آزاد میکند، مانند جامی است که گنجینهای را در خود دارد.
نجمی که آفتاب دلان حضرت ورا
دارند قبله از افق شرق تا بشام
هوش مصنوعی: ستارهای که دلهای مومنان به آن میتابد، نمازی از مشرق تا شام دارد.
نجمی که آفتاب رخان خدمت ورا
بندند بر میان کمر از صبح تا بشام
هوش مصنوعی: ستارهای که خورشید زیباییهای تو را در کنار کمرت به بند میکشد، از صبح تا شام در خدمت توست.
نجمی که بندگان ورا مه سپر سزد
جوزا کمر فلک فرس و مشتری ستام
هوش مصنوعی: نجمی که بندگان به او پناه ببرند، به مانند سپر برای ماه است. در اینجا کمر آسمان و سیاره مشتری نیز اشاره شده است.
ای بر سپهر دین خداوند نجم سعد
ناظر شده ببرج سعادت بخاص و عام
هوش مصنوعی: ای ستاره خوشبختی در آسمان دین، به شادی و خوشی بر روی همه انسانها ناظر هستی.
خاص از تو با سعادت و تشریف و از تو نجم
مسعودم و مشرف در دیده کرام
هوش مصنوعی: من از تو انسان ویژهای با سعادت و مقام عالی هستم و در نظر بزرگان و نیکان، دارای ارزش و احترام زیاد هستم.
بی انقلاب و رجعت و بی ننحس و بی وبال
خواهم که بر سپهر جلالت بوی مدام
هوش مصنوعی: میخواهم بدون هر گونه مشکل و دردسری، همیشه بوی خوشی از عظمت تو در فضا پراکنده باشد.
نجمی و آفتاب هنرپروری همی
در سایه عنابت و تیمار و اهتمام
هوش مصنوعی: ستارهای و خورشید، هنر را پرورش میدهند، در سایهی عنایت و توجه و مراقبت.
در آفتاب نیست مگر مجلس بدیع
اعنی ابوالمعالی عبدالله الامام
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در زیر آفتاب میدرخشد و ارزش توجه دارد، وجود شخصیت برجستهای به نام ابوالمعالی عبدالله امام است.
ار جو که این قصیده من بر تو نجم سعد
عرضه شود بهمت از مهتر همام
هوش مصنوعی: اگر این شعر من به تو عرضه شود، به گونهای که ستاره نیک بختی باشد، از بزرگی و فضیلت تو پرتو افکنده خواهد شد.
تا آفتاب و نجم بوند از برای من
گوینده حدیث و نیوشنده کلام
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید و ستارهها وجود دارند، من نیز برای شنیدن کلمات و بیان داستانها حاضر و آمادهام.
ور مدح در محل قبول افتد آن بزرگ
نزدیک من فرستد یا نامه یا پیام
هوش مصنوعی: اگر ستایش و تمجید در جای خود پذیرفته شود، آن فرد بزرگ، نزد من یا نامهای میفرستد یا پیامی خواهد آورد.
تا آسمان دنیا از نجم سعد و نحس
خالی نبود خواهد از امروز تا قیام
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان دنیا از ستارههای خوشیمن و بدیمن خالی باشد، این وضعیت ادامه خواهد داشت تا قیامت.
تو نجم سعد بادی بر آسمان دین
مسعود اولیای تو اید علی الدوام
هوش مصنوعی: تو همان ستاره خوشبختی هستی که در آسمان دین میدرخشی و همیشه برگزیدگان تو هستی، ای علی.
گر در مه حسام شود خوانده این مدیح
بر تو خجسته باد مدیح و مه صیام
هوش مصنوعی: اگر در دنیای مهآلود حسام این مدح را بخواند، برای تو خوشیمن است که چنین مدحی و این روز صیام (ماه رمضان) را به همراه دارد.

سوزنی سمرقندی