شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح نظام الدین
جاودان ماند کریم از مدح شاعر زنده نام
زین بود شاعر نوازی عادت و رسم کرام
مدحت از گفتار شاعر محمل صدقست و کذب
صدق در حق کرام و کذب در حق لئام
شاعر آن در زیست دانا کو باندام کریم
راست آرد کسوت مدحت بمقراض کلام
گر لئیمی پوشد آن کسوت بچشم اهل عقل
هست بر پوشیده بی اندام و بر در زی سلام
طبع شاعر هست چون دارالسلم از خرمی
جز کریم اندر نیاید از در دارالسلام
راد با شاعر تواند بود در یک پیرهن
زفت نگذارد به پیراهن که تا گوید سلام
هست شعر آن خوش حدیثی کاستماعش کرده اند
هم نبی و هم وصی و هم امیر و هم امام
شعر حسان بن ثابت را بخوش طبعی شنود
پادشاه دین رسول ابطحی خیر الانام
داد دستاری بحسان اندران یکتار موی
بهتر از دستار دستار از خراج مصر و شام
سنت شاعر نوازی پادشاه دین نهاد
ای همه شاهان دنیا مرغلامش را غلام
از ملوک و از صدور از بعد آن سلطان دین
در صلات شاعران کردند سنت را قیام
رودکی را اندران جامه که وصف باده بود
داد دیناری هزار از زر آتشگون و فام
کرد عتبی با کسائی همچنین کردار خوب
ماند عتبی از کسائی تا قیامت زنده نام
قیمت عیار را هم فام کرد از دیگری
بلعمی عیاروار از رودکی بفکند فام
اوستاد مشرق و مغرب رشیدی را بشعر
داد سعد الملک قطر میر زی از سیم خام
خوب کرداری ز بهر زنده نامی کرده اند
زنده نامی بهتر است از زندگی لحم و عظام
فرخی هندی غلامی از قهستانی بخواست
سی غلام ترک دادش خوش لقا و خوش خرام
عنصری از خسرو غازی شه ز اول بشعر
پیلوار زر گرفت و دیبه و اسب و سیام
هر ورق یابی ز دیوانش چو میدانی در او
خسرو ز اول کشیده تیغ هندی از نیام
تیغ هندی خدمت کلک نظام الدین کند
چون نظام الدین دهد کار ممالک را نظام
صدر ممدوحان نظام الدین که نظم مدح او
از شنیدن گوش خوش گردد بگفتن حلق و کام
کام و رای او ز عالم هست شاعر پروری
شاعران را مدح او گفتن بگیتی رأی و کام
از کریمانی که بردم نام شاعر پروری
دیده ایشان نبیند صورت لا در منام
هم قهستانی و عتبی را بهم با بلعمی
زو شود نادیده دیدی چون ورا دیدی تمام
در سخاوت صد یک او نیستند و هر یکی
در هنر صد چند هر یک هست و پیش از هر کدام
قطر باران در شود در خورد سنگ مدح او
شاعر از دریای فکرت چون برانگیزد غمام
جود او دامی است شاعر را نه دام خلق گیر
دست گیرد تا نگیرد دست پیش خاص و عام
خود غلط گفتم که جودش هست دام حلق گیر
تا نگیرم مدح هر کس چون بود بر حلق دام
شاعر سخته سخن یابد بهر بیتی ازو
بدره بدره زر پخته کیسه کیسه سیم خام
ای هزاران شاعر سخته سخن را همت آنک
مدح آرایند بر نام تو ممدوح همام
چون بود در حق فرزند اهتمام مام و باب
همچنان باشد ترا در حق مداح اهتمام
دایه الطاف تو اطفال اهل نظم را
تربیت زانسان کند چون طفل خود را باب و مام
هر که از خم می مدح تو جامی نوش کرد
تا نگردد مست طافح کی نهد از دست جام
صدر تو بیت الحرام اهل نظم است از قیاس
بنده از سالی بسالی زایر بیت الحرام
گر نه ابراهیم نامم خواهم ابراهیم وار
تا دران بیت الحرام از مدح تو گیرم مقام
همت تو از بلندی بام عرش است از مثل
گر سپهر برترین را سایه عرش است بام
تا ترا بنشاند بر صدر وزارت شاه شرق
وزر ورزی در زمین ملک شه ننهاد گام
کلک منقاد حسامست و نباشد بس عجب
کلک نواب ترا گرانقیاد آرد حسام
گردن اعدات بادا از حسام غم زده
غمزده اعدات و احباب تو زان غم شادکام
شمارهٔ ۱۱۶ - در مدح محمودبن عبدالکریم: مهتر آن بهتر که باشد فاضل و راد و کریمشمارهٔ ۱۱۸ - در مدح نجم الدین: دلبند من که بنده رویش مه تمام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جاودان ماند کریم از مدح شاعر زنده نام
زین بود شاعر نوازی عادت و رسم کرام
هوش مصنوعی: هرگز فراموش نمیشود بخشندگی و خوبیهای کسی که شاعر او را ستوده است. این ستایش و قدردانی از سوی شاعر، بخشی از عادت و رفتار بزرگواران است.
مدحت از گفتار شاعر محمل صدقست و کذب
صدق در حق کرام و کذب در حق لئام
هوش مصنوعی: شعر شاعر میتواند هم راست و درست باشد و هم نادرست. چیزی که در مورد انسانهای بزرگ و محترم حقیقت دارد، در مورد افراد پست و بیرحم ممکن است نادرست باشد.
شاعر آن در زیست دانا کو باندام کریم
راست آرد کسوت مدحت بمقراض کلام
هوش مصنوعی: شاعر در هنر و دانش خود آگاه است و با توانایی و دقت، لباس ستایش را به دست کلام خود میآراید؛ یعنی با کلماتش زیباییهای شخصیتی بزرگ را به درستی بیان میکند.
گر لئیمی پوشد آن کسوت بچشم اهل عقل
هست بر پوشیده بی اندام و بر در زی سلام
هوش مصنوعی: اگر کسی لباس شخصیتهای بزرگ را بر تن کند، اما در حقیقت فاقد معرفت و عقل است، به چشم اهل فکر و اندیشه پوششی بیمعنا و فاقد ارزش است و در برابر آنها، در نزدیکی به حقیقت و کمال ممکن است تشخیص داده نشود.
طبع شاعر هست چون دارالسلم از خرمی
جز کریم اندر نیاید از در دارالسلام
هوش مصنوعی: طبیعت شاعر مانند سرزمین امنی است که از خوشی و شادی پر شده، و از دروازهی این سرزمین، فقط افراد سخاوتمند و نیکوکار وارد میشوند.
راد با شاعر تواند بود در یک پیرهن
زفت نگذارد به پیراهن که تا گوید سلام
هوش مصنوعی: شاعر و رادو میتوانند در یک زمان و مکان با هم باشند، اما آنقدر به یکدیگر نزدیک نمیشوند که حتی بدون اجازه همدیگر سلام کنند.
هست شعر آن خوش حدیثی کاستماعش کرده اند
هم نبی و هم وصی و هم امیر و هم امام
هوش مصنوعی: شعر آن گفتار زیبا و دلنشین است که هم پیامبر، هم جانشین او، هم پیشوایان و هم امامان آن را شنیدهاند.
شعر حسان بن ثابت را بخوش طبعی شنود
پادشاه دین رسول ابطحی خیر الانام
هوش مصنوعی: پادشاه، شعر حسان بن ثابت را با ذوق و سلیقهاش شنید و تحسین کرد. او به خوبی میدانست که حسان چقدر در وصف پیامبر و دینش مهارت دارد و این شعر نشاندهنده عشق و ارادت به آن وجود والا است.
داد دستاری بحسان اندران یکتار موی
بهتر از دستار دستار از خراج مصر و شام
هوش مصنوعی: دستاری که بدست دوشیزگان است، به مراتب زیباتر از دستاری است که از مالیات مصر و شام تهیه شده است.
سنت شاعر نوازی پادشاه دین نهاد
ای همه شاهان دنیا مرغلامش را غلام
هوش مصنوعی: شاعر به پادشاهی اشاره دارد که به هنر و فرهنگ اهمیت میدهد و سنت خوب او در پذیرایی از شاعران را ستایش میکند. او به نوعی اعلام میکند که همه پادشاهان جهان باید همچون این پادشاه، به شاعران و هنرمندان ارزش و احترام بگذارند و خود را خدمتگزار آنها بدانند.
از ملوک و از صدور از بعد آن سلطان دین
در صلات شاعران کردند سنت را قیام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شاعران با الهام از الگوها و آموزههای شاهان و روحانیون، سنت نماز را زنده نگه داشته و به آن اهمیت بیشتری دادهاند. با تأکید بر شخصیتهای برجسته، نقش شاعران در حفظ و ادامه این سنت نمایان میشود.
رودکی را اندران جامه که وصف باده بود
داد دیناری هزار از زر آتشگون و فام
هوش مصنوعی: رودکی در آن لباس که نشاندهنده باده بود، هزار دینار از زر با رنگ آتشین و سرخ دریافت کرد.
کرد عتبی با کسائی همچنین کردار خوب
ماند عتبی از کسائی تا قیامت زنده نام
هوش مصنوعی: عتبی با کسائی رفتار نیکوئی داشت و به همین دلیل نام نیک او همیشه تا ابد در یادها باقی میماند.
قیمت عیار را هم فام کرد از دیگری
بلعمی عیاروار از رودکی بفکند فام
هوش مصنوعی: در این بیت، به ارزش و قیمت شعر و هنر اشاره شده است. به نوعی میگوید که شاعران بزرگی مانند رودکی باعث شدند که هنر شعر به نمایش گذاشته شود و معانی و زیباییهای آن با تأثیر از یکدیگر brillantly نمایش داده شود. در واقع، هنرمندانی که بعد از رودکی به ظهور رسیدند، تحت تأثیر کارهای او قرار گرفتند و تلاش کردند تا ارزشهای جدیدی را به شعر و ادبیات اضافه کنند.
اوستاد مشرق و مغرب رشیدی را بشعر
داد سعد الملک قطر میر زی از سیم خام
هوش مصنوعی: استاد معروف مشرق و مغرب، رشیدی را به شعر بخشید. سعد الملک قطر به میر زی که از نقره خالص است، اشاره کرده است.
خوب کرداری ز بهر زنده نامی کرده اند
زنده نامی بهتر است از زندگی لحم و عظام
هوش مصنوعی: کسانی که خوبی و شرافت را در زندگی خود نهادینه کردهاند، نام نیکو و یاد ماندگاری به جای میگذارند. چنین یاد و نامی از خود زندگی واقعی و جسمی، ارزشمندتر است.
فرخی هندی غلامی از قهستانی بخواست
سی غلام ترک دادش خوش لقا و خوش خرام
هوش مصنوعی: فرخی هندی، که از دیار قهستان است، خواسته بود تا سی غلام ترک به او بدهند. غلامانی که چهرههای زیبا و رفتاری دلربا دارند.
عنصری از خسرو غازی شه ز اول بشعر
پیلوار زر گرفت و دیبه و اسب و سیام
هوش مصنوعی: عنصری از خسرو غازی، پس از پیروزی به نشانه برتری و غنیمت، لباسهای زیبا، اسبهای خوب و دیگر زینتآلات را به دست آورد.
هر ورق یابی ز دیوانش چو میدانی در او
خسرو ز اول کشیده تیغ هندی از نیام
هوش مصنوعی: هر صفحهای از دیوان او را که ورق بزنید، مانند این است که در میدان جنگی حضور دارید که خسرو (پادشاه) از آغاز، شمشیر هندی خود را از نیام کشیده است.
تیغ هندی خدمت کلک نظام الدین کند
چون نظام الدین دهد کار ممالک را نظام
هوش مصنوعی: تیغ هندی به خدمت قلم نظامالدین میآید چون نظامالدین به کارهای کشور سامان میدهد.
صدر ممدوحان نظام الدین که نظم مدح او
از شنیدن گوش خوش گردد بگفتن حلق و کام
هوش مصنوعی: نظامالدین، کسی است که در میان ستایششدگان قرار دارد و افرادی که دربارهاش صحبت میکنند، خوشایند و شیرینزبان هستند. آنچنان که شنیدن نام او برای مردم دلنشین و خوشایند است.
کام و رای او ز عالم هست شاعر پروری
شاعران را مدح او گفتن بگیتی رأی و کام
هوش مصنوعی: خواست و نظر او از عالم وجود، شاعرانی که از او الهام گرفتهاند را ستایش کرده و در سراسر جهان به نیکی یاد میکند.
از کریمانی که بردم نام شاعر پروری
دیده ایشان نبیند صورت لا در منام
هوش مصنوعی: از کریمان (شاعر بزرگ) که نامش را بردم، چشمان شاعری همچون او نتوانند در خواب، زیبایی و صورت مرا ببینند.
هم قهستانی و عتبی را بهم با بلعمی
زو شود نادیده دیدی چون ورا دیدی تمام
هوش مصنوعی: هم قهستانی و عتبی را به هم میآورد و با بلعمی، زو نادیده به توجه میکنی؛ وقتی او را دیدی، تمام آنچه را که هست، مشاهده کردی.
در سخاوت صد یک او نیستند و هر یکی
در هنر صد چند هر یک هست و پیش از هر کدام
هوش مصنوعی: در سخاوت، او به تنهایی در میان افراد دیگر بینظیر است و هر یک از آنها در هنر و مهارت خود به اندازه صد نفر قابلیت دارند و او پیش از همه آنها قرار دارد.
قطر باران در شود در خورد سنگ مدح او
شاعر از دریای فکرت چون برانگیزد غمام
هوش مصنوعی: باران وقتی به سنگ میخورد، به قطراتش تبدیل میشود و شاعر نیز با فکر و خلاقیت خود، حس و حال عظمت او را به تصویر میکشد.
جود او دامی است شاعر را نه دام خلق گیر
دست گیرد تا نگیرد دست پیش خاص و عام
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او مانند دام و تلهای است که شاعر را در بر میگیرد و نمیگذارد تا به دام انسانها بیفتد. او اینچنین به دوری از توجه به عموم و خاص میپردازد و دست خود را به سوی آنها دراز نمیکند.
خود غلط گفتم که جودش هست دام حلق گیر
تا نگیرم مدح هر کس چون بود بر حلق دام
هوش مصنوعی: من اشتباه میکردم که فکر میکردم رحمت او مثل دامهایی است که نمیتوانم از آنها فرار کنم. بنابراین نمیخواهم ستایش کسی را بپذیرم مگر آنکه آن ستایش واقعی و درست باشد.
شاعر سخته سخن یابد بهر بیتی ازو
بدره بدره زر پخته کیسه کیسه سیم خام
هوش مصنوعی: شاعر برای هر بیتی که سروده، به سختی به دست آمده و با دقت و تلاش زیادی به جواهراتی از طلا و نقره تبدیل شده است.
ای هزاران شاعر سخته سخن را همت آنک
مدح آرایند بر نام تو ممدوح همام
هوش مصنوعی: ای شاعران بیشمار که در اشعار خود دچار سختی و دشواری هستید، تلاش کنید تا ستایش کنند نامی را که شایسته ستایش است.
چون بود در حق فرزند اهتمام مام و باب
همچنان باشد ترا در حق مداح اهتمام
هوش مصنوعی: وقتی والدین به فرزندان خود رسیدگی و توجه میکنند، باید تو نیز به مداحی و ستایش خدا و اهل بیت با همین دقت و توجه پردازی.
دایه الطاف تو اطفال اهل نظم را
تربیت زانسان کند چون طفل خود را باب و مام
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی تو همچون مادری دلسوز باعث پرورش و رشد اهل شعر و هنر میشود، به گونهای که مانند فرزند خودت به آنها توجه و رسیدگی میکنی.
هر که از خم می مدح تو جامی نوش کرد
تا نگردد مست طافح کی نهد از دست جام
هوش مصنوعی: هر کسی که از شراب خم برای ستایش تو جرعهای نوشید، تا زمانی که مست نشود، نمیتواند جام را از دستش بگذارد.
صدر تو بیت الحرام اهل نظم است از قیاس
بنده از سالی بسالی زایر بیت الحرام
هوش مصنوعی: شما در خانهی کعبه و در کنار مقدسات الهی، مقام والایی دارید و بهتر از من میدانید که هر ساله زائران زیادی به این مکان مقدس میآیند.
گر نه ابراهیم نامم خواهم ابراهیم وار
تا دران بیت الحرام از مدح تو گیرم مقام
هوش مصنوعی: اگر اسم من ابراهیم نیست، میخواهم مانند ابراهیم عمل کنم تا در خانه کعبه از تو ستایش و مقام بگیرم.
همت تو از بلندی بام عرش است از مثل
گر سپهر برترین را سایه عرش است بام
هوش مصنوعی: تو اراده و تلاش تو به عظمت و بلندی عرش میرسد، و اگر بهترینها را هم در افلاک بخواهی، در سایه عرش تو، آنها نیز بزرگی و جلالی مییابند.
تا ترا بنشاند بر صدر وزارت شاه شرق
وزر ورزی در زمین ملک شه ننهاد گام
هوش مصنوعی: تا تو را بر بالای مقام وزارت شاه شرق بنشاند و در مدیریت امور، قدمی در سرزمین پادشاهی برندارد.
کلک منقاد حسامست و نباشد بس عجب
کلک نواب ترا گرانقیاد آرد حسام
هوش مصنوعی: قلم من تحت کنترل شمشیر است و این خود شگفتی است که قلم نواب تو را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
گردن اعدات بادا از حسام غم زده
غمزده اعدات و احباب تو زان غم شادکام
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که این شخص تحمل کرده، دوستان و دشمنانش از درد او متاثر شدهاند و در کنارش خوشحال نیستند.

سوزنی سمرقندی