شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح جمال الدین محمود
نگار من همه حسن و ملاحت است و جمال
همه ملاحت حسن و جمال او بکمال
غزال چشم نگاری که بر شکار دلم
شداست چیره تر ار شیر در شکار غزال
ز بسدین لب لعل شکر سرشته او
خطی چو برگ نی سبز بردمید امسال
چو بوسه خواهم از شرم بوسه خواهی من
چو شکر از نی ازو خون برون زد در حال
محال باشد ازو بوسه خواستن تنها
کز آن نگار بود بوسه بی کنار محال
شبی و روزی در سرو و مه نگه کردم
ز قد و خدوی آمد بپیش دیده خیال
بماه گفتم کای خدیار منت نظیر
بسرو گفتم کی قدر یار منت همال
بآسمان و ببستان ازین سخن مه و سرو
همی فروزد چهره همی فرازد یال
اگرچه قامت یار من است سرو صفت
وگرچه چهره سرو منست ماه منال
بنزد من مه من سرو و ماه مطلق نیست
که سرو غالیه زلف است و ماه مشکین خال
بمشک و غالیه خال و زلف او قلمم
نبشت مدحت محمود بن حسن الحال
جمال دین محمد یگانه ای که بدو
گرفت دین محمد هزار گونه جمال
سپهر دولت و دریای فضل و کان هنر
بنای مردمی و جود و قبله اقبال
سئوال هیچکسی را بنزد او رد نیست
چو مردعای نبی را بایزد متعال
بر او بجان گرامی اگر سئوال کنند
پذیره آمده باشد عطا به پیش سوآل
بر اهل فصل و هنر طلعت خجسته او
به از همای همایون بود بفر و بفال
وگر همای نگیرد خجسته فری ازو
بران همای شو پر و بال بارو وبال
ایا همای همایون اهل دانش و فضل
تو پروری همه را زیر سایه پر و بال
کسی که پرورش تن ز پر و بال تو یافت
بعز و ناز کم آمد ورا ز جاه و زمال
بکف راد دهی مال خویش را مالش
تر است مال مگر دشمن و تو دشمن مال
همیشه مال ترا همچو آب را بمحیط
بسوی سایل و زایر بود مآب و مآل
سری نه بینم در هیچ تن درین عالم
که بار بر تن او نیست گردنش حمال
بطوق منت و احسان تو همه شعرا
مطوقند چو قمری و بر ثنا قوال
بهر زمان و بهر لحظه و بهر نفسی
بهر مکان که بوم شکر مدح تست مقال
بمجلس تو نخستین قصیده ایست مرا
ز دست طبع نشاندم بباغ مدح نهال
هر آینه ببر آید که هست منت تو
زمین فربه وجود تو جوی آب زلال
گر از زبان من آمد بمدح تو تقصیر
ز هرچه گفتن آن بهتر است با دالال
همیشه تا فلک بر شده ز روی مثل
بود چو دیوان و ز هفت اختران عمال
مباد از قلم هفت عامل فلکی
بعمر نامه تو برکشیده خط زوال
ز ذوالجلال که عز و جلال او باقی است
بروزگار تو بر وقف باد عز و جلال
شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح علی بن احمد: از من بآزمون چو طلب کرد یار دلشمارهٔ ۱۰۵ - در مدح مؤیدالدین: ز قد چون الف سیم آن لطیف غزال
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگار من همه حسن و ملاحت است و جمال
همه ملاحت حسن و جمال او بکمال
هوش مصنوعی: عزیز من تمام زیبایی و دلربایی است و زیبایی او به کمال و تمامیت خود رسیده است.
غزال چشم نگاری که بر شکار دلم
شداست چیره تر ار شیر در شکار غزال
هوش مصنوعی: غزالی با چشمان زیبا و دلربا وجود دارد که بر دل من تسلط دارد و در این کار، از شیر هم قویتر است.
ز بسدین لب لعل شکر سرشته او
خطی چو برگ نی سبز بردمید امسال
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلپذیری لبان او که با شکر آمیخته است، خطی زیبا و سبز مانند برگ نی را از او گرفتهام.
چو بوسه خواهم از شرم بوسه خواهی من
چو شکر از نی ازو خون برون زد در حال
هوش مصنوعی: زمانی که تمایل به بوسه دارم، از شرم تو هم بوسه میخواهی. همانطور که شکر از نی تراوش میکند، خون در حالتی خاص از من خارج میشود.
محال باشد ازو بوسه خواستن تنها
کز آن نگار بود بوسه بی کنار محال
هوش مصنوعی: خواسته بوسه از او تنها ممکن نیست، چرا که بوسهای که به ما میدهد، بیپایان و از آن معشوق است.
شبی و روزی در سرو و مه نگه کردم
ز قد و خدوی آمد بپیش دیده خیال
هوش مصنوعی: در شب و روز به تماشای سرو و ماه نشستم و زیبایی آنها را مورد توجه قرار دادم، تا اینکه تصویری از معشوق در ذهنم شکل گرفت.
بماه گفتم کای خدیار منت نظیر
بسرو گفتم کی قدر یار منت همال
هوش مصنوعی: به ماه گفتم که ای معشوق تو به زیبایی مانند سروی. به یارم گفتم که ارزش محبت تو برابر با عشق و دوستیات است.
بآسمان و ببستان ازین سخن مه و سرو
همی فروزد چهره همی فرازد یال
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی طبیعت و جلوههای آن اشاره میکند. میتوان گفت که آسمان و باغ به خاطر این کلام، زیبایی و درخشندگی خاصی پیدا کردهاند. چهرههای خوشبختی و زیبایی همچون ماه و درخت سرو درخشانتر شده و شادابتر میشوند. این تصویر نمادین نشاندهندهی تأثیرات روحی و زیباییبخش کلمات و بیان احساسات است.
اگرچه قامت یار من است سرو صفت
وگرچه چهره سرو منست ماه منال
هوش مصنوعی: با وجود اینکه محبوب من مانند درخت سرو زیبا و خوش قامت است و چهرهاش همچون ماه درخشان است، من همچنان زیباییهای او را ستایش میکنم.
بنزد من مه من سرو و ماه مطلق نیست
که سرو غالیه زلف است و ماه مشکین خال
هوش مصنوعی: به نظر من، محبوب من نه تنها یک سرو یا ماه ساده نیست، بلکه سرو او با زیبایی زلفهایش و ماهش با خال مشکینش به طور خاص و جذاب تر از دیگران است.
بمشک و غالیه خال و زلف او قلمم
نبشت مدحت محمود بن حسن الحال
هوش مصنوعی: عطر خوش و بوی دلانگیز زلف و خال او، مرا به نوشتن ستایش احمد بن حسن الحال واداشت.
جمال دین محمد یگانه ای که بدو
گرفت دین محمد هزار گونه جمال
هوش مصنوعی: زیبایی دین محمد تنها یک نمونه است که به واسطه آن، دین محمد به هزار شکل و صورت زیبا تجلی یافته است.
سپهر دولت و دریای فضل و کان هنر
بنای مردمی و جود و قبله اقبال
هوش مصنوعی: آسمان بخت و کامیابی، دریای دانش و هنر، اساس انسانیت و generosity و نشانهی خوشبختی است.
سئوال هیچکسی را بنزد او رد نیست
چو مردعای نبی را بایزد متعال
هوش مصنوعی: هیچ سوالی نیست که او نپذیرد، همانطور که دعاهای پیامبر را خداوند بزرگ برآورده میکند.
بر او بجان گرامی اگر سئوال کنند
پذیره آمده باشد عطا به پیش سوآل
هوش مصنوعی: اگر از او بپرسند که جانش را چقدر ارزشمند میداند، با کمال میل پاسخ میدهد و به سوال احترام میگذارد.
بر اهل فصل و هنر طلعت خجسته او
به از همای همایون بود بفر و بفال
هوش مصنوعی: چهره خوشبخت او برای اهل علم و هنر بهتر از چهره پرندهای خوشبخش است.
وگر همای نگیرد خجسته فری ازو
بران همای شو پر و بال بارو وبال
هوش مصنوعی: اگر پرنده خوشبختی به تو نزدیک نشود، پس تو خودت تلاش کن و مانند پرندهای با بال و پر قدرتمند، برای رسیدن به خوشبختی پرواز کن.
ایا همای همایون اهل دانش و فضل
تو پروری همه را زیر سایه پر و بال
هوش مصنوعی: ای پرنده خوش بخت و بزرگ، تو که اهل علم و فضیلت هستی، همه را زیر سایه و حمایت خود پرورش میدهی.
کسی که پرورش تن ز پر و بال تو یافت
بعز و ناز کم آمد ورا ز جاه و زمال
هوش مصنوعی: کسی که به پر و بال تو پرورش یافته، در پیروزی و شکوه کمتر از مقام و ثروت تو نیست.
بکف راد دهی مال خویش را مالش
تر است مال مگر دشمن و تو دشمن مال
هوش مصنوعی: اگر انسانی دارای مال و ثروت هستی، باید در دل و عمل خود با مردم مهربان و سخاوتمند باشی. مگر اینکه در برابر دشمنان قرار بگیری که در این صورت، مال و ثروت تنها به دردی میخورد که به آن دشمنی میورزی.
همیشه مال ترا همچو آب را بمحیط
بسوی سایل و زایر بود مآب و مآل
هوش مصنوعی: مال تو همیشه باید مانند آب باشد که به سمت جویبار و سرزمینهای آباد روان است. یعنی داراییات باید بهگونهای باشد که به دیگران نیز سود برساند و در مسیر خوبی قرار گیرد.
سری نه بینم در هیچ تن درین عالم
که بار بر تن او نیست گردنش حمال
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ انسانی را نمیبینم که بار مسئولیتها و مشکلاتی بر دوش نداشته باشد. هر کس به نوعی، بار سنگینی را حمل میکند.
بطوق منت و احسان تو همه شعرا
مطوقند چو قمری و بر ثنا قوال
هوش مصنوعی: همه شاعران به خاطر محبت و نیکیهای تو، مانند قمری که به گردن خود زینت آویخته دارد، در ستایش تو مشغولند.
بهر زمان و بهر لحظه و بهر نفسی
بهر مکان که بوم شکر مدح تست مقال
هوش مصنوعی: در هر زمان، هر لحظه و هر نفس، در هر جایی که باشم، ستایش تو شکر است و سخن من درباره توست.
بمجلس تو نخستین قصیده ایست مرا
ز دست طبع نشاندم بباغ مدح نهال
هوش مصنوعی: در جمع تو، شعر نخستین من است که از قلمم به گلزار ستایش نشانه رفته است.
هر آینه ببر آید که هست منت تو
زمین فربه وجود تو جوی آب زلال
هوش مصنوعی: هر لحظهای که به تو فکر میکنم، وجود تو مانند آب زلالی است که زمین را سرسبز و پربار میسازد.
گر از زبان من آمد بمدح تو تقصیر
ز هرچه گفتن آن بهتر است با دالال
هوش مصنوعی: اگر آنچه از زبان من در وصف تو بیان میشود، ناقص باشد، باز هم این نقصان بهتر از هر چیزی است که بتوان گفت.
همیشه تا فلک بر شده ز روی مثل
بود چو دیوان و ز هفت اختران عمال
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که آسمان به شکل امروزی باقی است، کسانی مانند دیوان و ستارههای هفتگانه نیز در حال انجام وظایف خود هستند.
مباد از قلم هفت عامل فلکی
بعمر نامه تو برکشیده خط زوال
هوش مصنوعی: نترس که اثر هفت عامل آسمانی بر زندگیات، نشانی از زوال و پایان را بر صفحه عمرت نکشیده باشد.
ز ذوالجلال که عز و جلال او باقی است
بروزگار تو بر وقف باد عز و جلال
هوش مصنوعی: از خداوند بزرگ و با عظمت که عزت و جلال او همیشگی است، برای تو آرزوی عزت و بزرگی در این دنیا دارم.

سوزنی سمرقندی