گنجور

شمارهٔ ۵۳

ای مرا سوخته سودای بتان ته بر ته
غنچه پر خون است از آن شوق دهان ته بر ته
گر زبان باز نکردی ز همش همچو شکر
بسته بودی به همان لعل لبان ته بر ته
در چمن از رخ او پرده برانداخت صبا
هست گل در عرق از خجلت آن ته بر ته
می گلگون به کف آرید که نفعش چون طب
بنوشته است بر اوراق رزان ته بر ته
ای دل اندیشه مکن بر سر کویش ز رقیب
کو پیازست چو بی مغز و میان ته بر ته
چو برآید به سر بام همه خلقان را
شود از حیرت او ورد زبان ته بر ته
سخن صوفی دلسوخته بی حالی نیست
جمله دفتر او را تو بخوان ته بر ته

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مرا سوخته سودای بتان ته بر ته
غنچه پر خون است از آن شوق دهان ته بر ته
هوش مصنوعی: ای تو که به عشق معشوقان دچار شده‌ای، قلبم همچون غنچه‌ای پر از خون و درد است که از شوق و آرزو به عشق می‌تپد.
گر زبان باز نکردی ز همش همچو شکر
بسته بودی به همان لعل لبان ته بر ته
هوش مصنوعی: اگر زبانت را باز نکردی، مانند شکر که در بسته‌ای نگه داشته شده، طعم و زیبایی‌ات در همان لبان لعلین باقی مانده است.
در چمن از رخ او پرده برانداخت صبا
هست گل در عرق از خجلت آن ته بر ته
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با بروز گلی زیبا، حجاب را از چهره او برمی‌دارد و در این حال، گل‌ها به خاطر شرم و خجالت، در عرق خود غوطه‌ورند.
می گلگون به کف آرید که نفعش چون طب
بنوشته است بر اوراق رزان ته بر ته
هوش مصنوعی: گلاب را با دستان گلگون بگیرید، زیرا فایده‌اش همانند دارو بر روی ورق‌های علوم با حکمت نوشته شده است.
ای دل اندیشه مکن بر سر کویش ز رقیب
کو پیازست چو بی مغز و میان ته بر ته
هوش مصنوعی: ای دل، دربارهٔ او و رقیبش نگرانی نداشته باش. مانند پیاز می‌مانی که بی‌مغز و فقط پوسته‌اش باقی مانده است.
چو برآید به سر بام همه خلقان را
شود از حیرت او ورد زبان ته بر ته
هوش مصنوعی: وقتی که او به اوج می‌رسد و بر بامها می‌افتد، همه مردم از شگفتی آنچه که می‌بینند، سخن می‌گویند.
سخن صوفی دلسوخته بی حالی نیست
جمله دفتر او را تو بخوان ته بر ته
هوش مصنوعی: سخن یک صوفی که دلش آتش گرفته است، بی‌معنا و بی‌حالی نیست. هر کلمه از نوشته‌های او را بخوان، چه بسا در دلش ته‌نشین شده باشد.