گنجور

شمارهٔ ۴۸

خطی که گشته به گرد جمال یار عیان
«و ان یکاد» بود از برای چشم بدان
رخش چو آتش و بر وی سپند دانه خال
برای چشم بدست این زمان، همین و همان
ز چشم و ابروی او زاهدا مشو ایمن
ز ترک مست که دارد به خویشش تیر و کمان
مگر ز قامت او شمع، دوش لافی زد
که در مشافهه او را بریده اند زبان
تو زاهدا ز می ناب رخ متاب و ببین
نوشته سر می این دم به برگ تاک رزان
کجاست مغبچه می فروش این ساعت
که هست در کف او درد و غصه را درمان
اگر چه صوفی بیچاره پیر شد اما
هنوز در سر او آرزوی تست جوان

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خطی که گشته به گرد جمال یار عیان
«و ان یکاد» بود از برای چشم بدان
هوش مصنوعی: خطی که به دور زیبایی محبوب پیچیده و نمایان است، به چشم بینده نزدیک می‌شود که گویی به سامان می‌آید.
رخش چو آتش و بر وی سپند دانه خال
برای چشم بدست این زمان، همین و همان
هوش مصنوعی: اسبی با لبخند زیبا و چشم‌های درخشان، چون شعله‌های آتش دیده می‌شود. بر روی او دانه‌های سیاه مانند خال‌هایی قرار دارد که به منظور جلوگیری از چشم‌زخم بر او گذاشته شده است. در اینجا، همین و آن را می‌توان به زیبایی و جذابیت او نسبت داد.
ز چشم و ابروی او زاهدا مشو ایمن
ز ترک مست که دارد به خویشش تیر و کمان
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت چشمان و ابروهای او غافل مشو، ای زاهد! چرا که حتی از دور هم می‌توان آثار عشق و تیر و کمان را در وجود او احساس کرد.
مگر ز قامت او شمع، دوش لافی زد
که در مشافهه او را بریده اند زبان
هوش مصنوعی: شاید به خاطر قامت او، شمعی در شب سخن گفت و زبان را در حضور او به زبان آوردند و بریده شد.
تو زاهدا ز می ناب رخ متاب و ببین
نوشته سر می این دم به برگ تاک رزان
هوش مصنوعی: ای زاهد، از می خالص روی خود را برنگردان و بنگر که این لحظه، سرنوشت برگه‌های تاک چه نوشته است.
کجاست مغبچه می فروش این ساعت
که هست در کف او درد و غصه را درمان
هوش مصنوعی: کجاست دخترک می‌فروش که در این لحظه، در دست او دارویی برای درد و غم من وجود دارد؟
اگر چه صوفی بیچاره پیر شد اما
هنوز در سر او آرزوی تست جوان
هوش مصنوعی: اگرچه پیرمرد زاهد به سن و سال زیادی رسیده، اما هنوز در دلش آرزوی جوانی تو وجود دارد.