شمارهٔ ۴۲
وقت آن شد که اقامت به خرابات برم
چند در مدسه بی فایده اوقات برم
عمر بی صحبت رندان خرابات گذشت
باقی عمر به آنجا به مکافات برم
می کند آن عنب آینه دل، صافی
خواهم این زنگ غم از طلعت مرآت برم
خود فروشی است کرامات بگو زاهد را
من چرا رنج دل از بهر کرامات برم
زلف آن شاه پسر فتنه دور قمرست
زان شر و شور امان سوی خرابات برم
طاق محراب دو ابروی تو کو در شب زلف
تا دل غمزده خود به مناجات برم
هر کسی روز جزا فخر کند از عملی
من چو صوفی غم او را به مباهات برم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت آن شد که اقامت به خرابات برم
چند در مدسه بی فایده اوقات برم
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که به محلی بی قید و بند بروم، چرا که گذراندن وقت در مدرسه بی فایده است.
عمر بی صحبت رندان خرابات گذشت
باقی عمر به آنجا به مکافات برم
هوش مصنوعی: عمر من بدون همراهی با رندان و اهل میخانه گذشته است و حالا باقی عمر را به جایی میروم که عذاب و پادافرهاش را بپردازم.
می کند آن عنب آینه دل، صافی
خواهم این زنگ غم از طلعت مرآت برم
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که زنگار غم بر آن نشسته است. من میخواهم این غم را از چهرهام پاک کنم و دل را شفاف و صاف سازم.
خود فروشی است کرامات بگو زاهد را
من چرا رنج دل از بهر کرامات برم
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد کرامتها و ویژگیهای خاص تنها برای زاهدان، وقتی من خودم را به خاطر این کرامات به زحمت میاندازم؟
زلف آن شاه پسر فتنه دور قمرست
زان شر و شور امان سوی خرابات برم
هوش مصنوعی: زلف آن پسر، همچون دور قمر، برای من فریبی است که به یادش دلم را به تنگی میآورد. از این حال و هوا، میخواهم به خرابات بروم و دل را خوش کنم.
طاق محراب دو ابروی تو کو در شب زلف
تا دل غمزده خود به مناجات برم
هوش مصنوعی: در شبهایی که زلفهایت مانند پردهای تیره هستند، دو ابروی تو مانند طاق محرابی میدرخشند و من با دل گرفتهام به دعا و مناجات مشغول میشوم.
هر کسی روز جزا فخر کند از عملی
من چو صوفی غم او را به مباهات برم
هوش مصنوعی: هر کس در روز قیامت به عمل خود میبالد، من همچون صوفی که غم دیگران را به شادی تبدیل میکند، به او کمک میکنم و او را در این مباهات یاری میدهم.

صوفی محمد هروی