شمارهٔ ۴۰
من که دیوانه آن سلسله موی توام
جان به لب آمده در آرزوی روی توام
نظری بر من دیوانه کن ای حور لقا
کین زمان همچو پری زنده من از بوی توام
ناوک غمزه رسد تا بدل از ترک دو چشم
در تمنای کمانخانه ابروی توام
مرده در خاک چو بیچاره نهم سر بر خشت
همچنان میل دل خسته بود سوی توام
از در خویش مران رحم کن از بهر خدا
که من آنجا به طفیل سگ آن کوی تو ام
سرو و شمشاد مرا در نظر آیند دو تا
آه تا شیفته قامت دلجوی توام
گفت آن سرو گل اندام که چونی صوفی
ای مراد من بیچاره دعاگوی توام
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من که دیوانه آن سلسله موی توام
جان به لب آمده در آرزوی روی توام
هوش مصنوعی: من که به شدت عاشق موهای تو هستم، جانم به لب رسیده و فقط در انتظار دیدن چهرهات هستم.
نظری بر من دیوانه کن ای حور لقا
کین زمان همچو پری زنده من از بوی توام
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، نگاهی به من مجنون بیفکن، زیرا در این زمان مانند پری زنده، من از عطر تو سرشارم.
ناوک غمزه رسد تا بدل از ترک دو چشم
در تمنای کمانخانه ابروی توام
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چشمانت، قلبم به تیرکمانی تبدیل شده که هر لحظه در انتظار تیری از آن هستم.
مرده در خاک چو بیچاره نهم سر بر خشت
همچنان میل دل خسته بود سوی توام
هوش مصنوعی: مرده وقتی در خاک میخوابد و سرش بر سنگ مینهد، دلش همچنان به تو تعلق دارد و آرزوی تو را در دل دارد.
از در خویش مران رحم کن از بهر خدا
که من آنجا به طفیل سگ آن کوی تو ام
هوش مصنوعی: در هرچه که هستی، مرا از در خود براننده نباش و به خاطر خدا رحم کن. من در آن مکان به خاطر محبت و محبت تو، مانند سگی هستم که به تو وابسته است.
سرو و شمشاد مرا در نظر آیند دو تا
آه تا شیفته قامت دلجوی توام
هوش مصنوعی: در نظر من، سرو و شمشاد مانند دو موجود زیبا به نظر میرسند، فقط به خاطر اینکه من شیدای زیبایی تو هستم.
گفت آن سرو گل اندام که چونی صوفی
ای مراد من بیچاره دعاگوی توام
هوش مصنوعی: سرو زیبایی به من گفت: ای صوفی، حال تو چگونه است؟ من هم دعاگوی تو هستم و به تو خیلی امید دارم.

صوفی محمد هروی