شمارهٔ ۳۹
آن پری دور از من و من در غمش دیوانهام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانهام
چون سگ دیوانه بر در ماندهام حیران و زار
نیستم قابل از آن، ره نیست در کاشانهام
داد جام بادهام دل گشت فانی زین طرب
میرود جان از بدن، برگشت چون پیمانهام
ساقی از آب عنب دیگر مرا معذور دار
زان که من مست دو چشم شوخ آن جانانهام
همنشینی دل نمیخواهد مرا با هیچ کس
با خیال روی او تا در جهان همخانهام
هرگز آبادان مبادا سینه من تا به حشر
هست چون گنج غم او در دل ویرانهام
خلق میگویند صوفی در غمش دیوانه شد
ای مسلمانان بلی، دیوانهام! دیوانهام!
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن پری دور از من و من در غمش دیوانهام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانهام
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق دلتنگی و عشق است. شاعر از دوری معشوق خود صحبت میکند و نشان میدهد که در غم و خیال او دیوانه شده است. به نوعی او خود را در دنیای معشوقش میبیند اما از خود بیخبر و بیگانه است، به طوری که بیشتر به عشق و آرزوهایش اهمیت میدهد تا به وجود خود. این تضاد میان عشق و فاصله عاطفی احساسات پیچیدهای را در دل شاعر ایجاد کرده است.
چون سگ دیوانه بر در ماندهام حیران و زار
نیستم قابل از آن، ره نیست در کاشانهام
هوش مصنوعی: به مانند سگی دیوانه، در دروازه ماندهام و در حالتی سرگردان و ناتوان به سر میبرم. وضعیت من به گونهای است که شایسته این حال نیستم و هیچ راهی به خانهام وجود ندارد.
داد جام بادهام دل گشت فانی زین طرب
میرود جان از بدن، برگشت چون پیمانهام
هوش مصنوعی: به من جام شراب دادند و دل از شوق و خوشحالی فانی و ناپدید شد. این سرخوشی باعث شد که جانم از بدنم جدا شود، مانند وقتی که میکوشیم پیمانه را برگردانیم.
ساقی از آب عنب دیگر مرا معذور دار
زان که من مست دو چشم شوخ آن جانانهام
هوش مصنوعی: ای ساقی، از تو میخواهم که مرا ببخشی و معذور بدار، زیرا من به خاطر زیبایی و چشمان نازک آن محبوب، مست هستم.
همنشینی دل نمیخواهد مرا با هیچ کس
با خیال روی او تا در جهان همخانهام
هوش مصنوعی: من در هیچ کجا و با هیچ کس نمیخواهم همنشین شوم؛ تنها خیال وجود او در ذهنم است که مرا راضی نگه میدارد.
هرگز آبادان مبادا سینه من تا به حشر
هست چون گنج غم او در دل ویرانهام
هوش مصنوعی: هرگز آرامش و شادی در دل من برقرار نخواهد شد تا روز قیامت، زیرا غم او همچون گنجی در دل ویران من جا دارد.
خلق میگویند صوفی در غمش دیوانه شد
ای مسلمانان بلی، دیوانهام! دیوانهام!
هوش مصنوعی: مردم میگویند که صوفی از غم و اندوهش دیوانه شده است. ای مسلمانان، بله، من واقعاً دیوانهام! دیوانهام!

صوفی محمد هروی