شمارهٔ ۳۴
سحر به میکده یارب چه بانگ بود و خروش
که نی به چنگ کسی بود و خنب می در جوش
مغنیان همه سرمست و مطربان رقاص
رسیده تا به ثریا صدای نوشانوش
نشسته پیر خرابات مست لایعقل
صراحی می حمرا گرفته در آغوش
بگفتمش که صبوح است و وقت استغفار
به خنده گفت که گر عاقلی برو خاموش
چو نیست عاقبت کار هیچ کس معلوم
چه طیلسان تو و چه سبوی باده بدوش
ترا که عاقبت کار خاک باید شد
غم جهان چه خوری باده مروق نوش
به رهن باده کن امروز خرقه را صوفی
مرقع ار چه نباشد برو خطا می پوش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سحر به میکده یارب چه بانگ بود و خروش
که نی به چنگ کسی بود و خنب می در جوش
هوش مصنوعی: صبح زود در میخانه چه سر و صدا و هیاهویی برقرار بود که هیچ کس به ساز و آواز نپرداخته و نوشیدنی در حال جوشیدن بود.
مغنیان همه سرمست و مطربان رقاص
رسیده تا به ثریا صدای نوشانوش
هوش مصنوعی: خوانندهها و ساززنها همه در شوری و دلخوشی به سر میبرند و صدای خوش و دلربا به گوش میرسد، گویی این شادی و سرور به اوج خود رسیده است.
نشسته پیر خرابات مست لایعقل
صراحی می حمرا گرفته در آغوش
هوش مصنوعی: نفرمودهای در دوری خمر نشسته است، در حالی که کاملاً شور و شوق دارد و به غیر از لذت از می، به چیز دیگری فکر نمیکند. در آغوش او پیالهای پر از شراب سرخ است.
بگفتمش که صبوح است و وقت استغفار
به خنده گفت که گر عاقلی برو خاموش
هوش مصنوعی: به او گفتم که صبح است و زمان مناسب برای طلب آمرزش. او با خنده پاسخ داد که اگر عاقل هستی، بهتر است سکوتم را انتخاب کنی.
چو نیست عاقبت کار هیچ کس معلوم
چه طیلسان تو و چه سبوی باده بدوش
هوش مصنوعی: کار هر کسی در پایان معلوم نیست، بنابراین چه مبارکجامهای بر تن داشته باشی و چه کوزهای پر از شراب بر دوش، در نهایت آیندهی هر فردی نامعلوم است.
ترا که عاقبت کار خاک باید شد
غم جهان چه خوری باده مروق نوش
هوش مصنوعی: تو که در نهایت باید به خاک برگردی، چرا به غم و اندوه دنیا توجه کنی و شراب خوش را ننوشی؟
به رهن باده کن امروز خرقه را صوفی
مرقع ار چه نباشد برو خطا می پوش
هوش مصنوعی: امروز صوفی، لباس خود را به خاطر شراب به رهن بگذار و اگرچه در گذشته اشتباهاتی داشتهای، آنها را نادیده بگیر.

صوفی محمد هروی