شمارهٔ ۲۷
ساقیا عید صیام آمد و نوروز رسید
سبزه از هر طرفی چون خط معشوق دمید
می کند بلبل شوریده حکایت به چمن
انتظاری که به وصل گل سیراب کشید
کی گشاید به چمن از طربی عید دلش
همچو من هر که بود از رخ دلدار بعید
گو غنیمت شمر امروز که بس ارزان است
هر که سودای بتی را به دو عالم بخرید
اشک من در هوس خاک کف پای حبیب
سالها رفت در آن کوی و به گردش نرسید
روح را گشت میسر شرف پابوسش
دل اگر دولت وصل تو به جان می طلبید
در ره عشق تو صوفی شده سرگردان آه
نیست این بادیه را هیچ کرانی چو بدید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا عید صیام آمد و نوروز رسید
سبزه از هر طرفی چون خط معشوق دمید
هوش مصنوعی: ای ساقی، عید رمضان فرا رسیده و نوروز نیز آمده است. سبزهها از هر سو روییدهاند، همچون چهرهی محبوب که درخشش دارد.
می کند بلبل شوریده حکایت به چمن
انتظاری که به وصل گل سیراب کشید
هوش مصنوعی: بلبل آشفته داستانی را در باغ روایت میکند، داستانی از انتظار و شوق وصالی که به سرسبزی و شکوفا شدن گلها منجر شده است.
کی گشاید به چمن از طربی عید دلش
همچو من هر که بود از رخ دلدار بعید
هوش مصنوعی: چه کسی مانند من با شوق و شادی عید، میتواند به باغ باز شود؟ هر کسی که از چهره معشوق دور باشد، نمیتواند این احساس را تجربه کند.
گو غنیمت شمر امروز که بس ارزان است
هر که سودای بتی را به دو عالم بخرید
هوش مصنوعی: امروز را غنیمت شمار، چرا که این روزها به آسانی به دست میآید. کسی که دلش برای محبوبی میتپد، ارزش دو جهان را برای آن میپردازد.
اشک من در هوس خاک کف پای حبیب
سالها رفت در آن کوی و به گردش نرسید
هوش مصنوعی: اشک من به خاطر آرزوی داشتن خاک پای محبوب سالها در آن مکان جاری شد، اما به آن معشوق نرسید.
روح را گشت میسر شرف پابوسش
دل اگر دولت وصل تو به جان می طلبید
هوش مصنوعی: روح انسان توانسته است به مقام والای شرافت برسد، اما این دل است که در پی تماس و ارتباط با تو، جانش را فدای تو میکند.
در ره عشق تو صوفی شده سرگردان آه
نیست این بادیه را هیچ کرانی چو بدید
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، صوفی در سردرگمی قرار گرفته است. آه، این بیابان هیچ پایانی ندارد که او بتواند آن را ببیند.