گنجور

شمارهٔ ۲۶

بر عارض تو خط، چو پراکنده می شود
ترک فلک غلام ترا بنده می شود
آن دم نبات را نکند هیچ کس قبول
کان لعل شکرین تو پر خنده می شود
دانی که چیست نرگس مخمور سر به پیش
از چشمهای مست تو شرمنده می شود
آن را که کشت غمزه شوخ تو بی گناه
چون از لبت شنود سخن زنده می شود
گویی که دل چراست برین آستان مقیم
جانا سگان کوی ترا انده می شود
از خون مشوی دامن رعنای خویش را
کز چشم عاشقان تو زاینده می شود
وا حرتا که از سر کوی تو نامید
صوفی مستمند تو برکنده می شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر عارض تو خط، چو پراکنده می شود
ترک فلک غلام ترا بنده می شود
هوش مصنوعی: وقتی که خط بر صورت زیبایت می‌افتد، مانند این است که ستاره‌ها به خدمت تو در می‌آیند و به تو عشق و فرمانبرداری می‌کنند.
آن دم نبات را نکند هیچ کس قبول
کان لعل شکرین تو پر خنده می شود
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در آن لحظه شفافی را نمی‌پذیرد چون لبخند تو به لعل شیرینی می‌زند.
دانی که چیست نرگس مخمور سر به پیش
از چشمهای مست تو شرمنده می شود
هوش مصنوعی: می‌دانی که گل نرگس به خاطر زیبایی چشمان خمار تو، سرش را پایین می‌اندازد و شرمنده می‌شود.
آن را که کشت غمزه شوخ تو بی گناه
چون از لبت شنود سخن زنده می شود
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر ناز و لطف تو دچار غم شده، وقتی از لب‌هایت کلامی می‌شنود، جان دوباره‌ای می‌گیرد و دوباره زنده می‌شود.
گویی که دل چراست برین آستان مقیم
جانا سگان کوی ترا انده می شود
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که دل من به خاطر بودن در این مکان که تو در آن هستی، در حال دل‌واپسی است. این دل‌واپسی چنان است که حتی سگ‌های کوی تو هم متوجه آن می‌شوند و دچار اندوه می‌گردند.
از خون مشوی دامن رعنای خویش را
کز چشم عاشقان تو زاینده می شود
هوش مصنوعی: از خون دامن زیبای خود را مشوید، زیرا که چشمان عاشقان تو، سرچشمه‌ای برای زندگی می‌شوند.
وا حرتا که از سر کوی تو نامید
صوفی مستمند تو برکنده می شود
هوش مصنوعی: آه، چه دردناک است که آن زاهد بی‌چیز از عشق تو ناامید شده و از سر کوی تو دور می‌شود.