گنجور

شمارهٔ ۲۲

آن کس که روز را به فراق تو شب کند
گر در غم تو زنده بماند عجب کند
از تف و تاب عشق دل من به جان رسید
راحت کجا بود بدنی را که تب کند
زاهد اگر به خواب ببیند لب ترا
در کنج صومعه، می حمرا طلب کند
عیشی که عاشقان به غمش در جهان کنند
خسرو کجا به مجلس خود آن طرب کند
دوشینه هر که لاف زد از تار زلف او
زآنش به گوشمال، مغنی ادب کند
از شوق چشم مست تو کان عین فتنه است
شیخ زمانه میل به آب عنب کند
صوفی مستمند ز سودای لعل یار
عناب را ببوسد و میل رطب کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کس که روز را به فراق تو شب کند
گر در غم تو زنده بماند عجب کند
هوش مصنوعی: کسی که شب را با یاد تو بگذراند و از غم تو همچنان زنده بماند، باید شگفت‌زده شود.
از تف و تاب عشق دل من به جان رسید
راحت کجا بود بدنی را که تب کند
هوش مصنوعی: عشق و شور و سرمستی دل من را به شدت آزار داده است. آرامش کجا وجود دارد برای بدنی که به شدت دچار بی‌تابی است؟
زاهد اگر به خواب ببیند لب ترا
در کنج صومعه، می حمرا طلب کند
هوش مصنوعی: اگر زاهدی خواب ببیند که لب‌های تو را در گوشه صومعه می‌بیند، به دنبال شراب قرمز می‌رود.
عیشی که عاشقان به غمش در جهان کنند
خسرو کجا به مجلس خود آن طرب کند
هوش مصنوعی: عیش و خوشی‌ای که عاشقان با غم عشق تجربه می‌کنند، هیچ وقت خسرو نمی‌تواند در مجالس خود آن‌چنان شاد و سرشار از نشاط باشد.
دوشینه هر که لاف زد از تار زلف او
زآنش به گوشمال، مغنی ادب کند
هوش مصنوعی: هر کسی که از زیبایی و جذابیت موی او سخن بگوید و خود را به آن بفروشد، باید عواقبش را بپذیرد و درسی از آن بگیرد.
از شوق چشم مست تو کان عین فتنه است
شیخ زمانه میل به آب عنب کند
هوش مصنوعی: از شادی و عشق چشمان پر از مستی تو که خود منبع فتنه و آشوب است، شیخ زمان به سمت نوشیدن شراب گرایش پیدا می‌کند.
صوفی مستمند ز سودای لعل یار
عناب را ببوسد و میل رطب کند
هوش مصنوعی: صوفی بی‌پول و بی‌چیز، به خاطر عشق به معشوقش، میوه عناب را که نوعی میوه خوشمزه است، می‌بوسد و به رطب که نوعی خرماست، رغبت می‌کند.