گنجور

شمارهٔ ۱۴

گر سایه آن ماه به سوی چمن افتد
از رشک قدش لرزه به سرو سمن افتد
صد چشمه آب خضر از خاک برآید
هر جا که لعابی به زمین زآن دهن افتد
رفت از سر کوی تو دل از دست رقیبان
صد آه از آن خسته که دور از وطن افتد
هر جا که برآرم ز تمنای تو آهی
فریاد ازین واقعه بر مرد و زن افتد
بنگر که چو مصباح دلیلی شده روشن
از عکس تن دوست که در پیرهن افتد
بر غنچه زند بوسه ز شوق دهن او
روزی که صبا سوی چمن همچو من افتد
زان خسرو خوبان دل صوفی شده مجروح
آری غم شیرین همه بر کوهکن افتد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر سایه آن ماه به سوی چمن افتد
از رشک قدش لرزه به سرو سمن افتد
هوش مصنوعی: اگر سایه آن ماه به باغ بیفتد، از حسادت قد او، لرزه به درخت سرو و سمن خواهد افتاد.
صد چشمه آب خضر از خاک برآید
هر جا که لعابی به زمین زآن دهن افتد
هوش مصنوعی: هر جا که تنها یک مقدار از دوم، یعنی سرشار از زندگی و خیر و برکت، بر زمین بیفتد، صدها چشمه آب زنده و مفید از خاک بیرون می‌آید.
رفت از سر کوی تو دل از دست رقیبان
صد آه از آن خسته که دور از وطن افتد
هوش مصنوعی: دل از دست رقیبان به خاطر دوری از تو رنج می‌کشد و هیچ احساسی دردناک‌تر از این نیست که کسی از وطن و دیار خود دور بماند.
هر جا که برآرم ز تمنای تو آهی
فریاد ازین واقعه بر مرد و زن افتد
هوش مصنوعی: هر جا که من بخواهم از longing و آرزوی تو آهی بکشم، همه مردان و زنان از این رویداد آگاه خواهند شد.
بنگر که چو مصباح دلیلی شده روشن
از عکس تن دوست که در پیرهن افتد
هوش مصنوعی: نگاهی بینداز که چگونه مانند یک چراغ، دل من روشن شده است از تصویر وجود دوستانم که در لباسشان بازتاب یافته است.
بر غنچه زند بوسه ز شوق دهن او
روزی که صبا سوی چمن همچو من افتد
هوش مصنوعی: روز خوبی که نسیم به چمن می‌رسد، شوق و عشق باعث می‌شود که بر روی غنچه‌ها بوسه‌ای زده شود. این لحظه تشنگی و انتظار را به یاد می‌آورد که من نیز همچون نسیم، پای به این باغ می‌گذارم.
زان خسرو خوبان دل صوفی شده مجروح
آری غم شیرین همه بر کوهکن افتد
هوش مصنوعی: از آن خوشرویی که دل خیالِ صوفی را جریحه‌دار کرده، آری، درد خوشایند همگی بر دوش کوه‌کن سنگینی می‌کند.