بخش ۷۹
کتابه ای ز مسیحا بر این کهن دیرست
که نا امید نباشی که عاقبت خیرست
در جواب او
دلم که در پی بغرا همیشه در سیر است
چه پخته کار غنیمی که داعی خیرست
دل گرسنه من دوش گفت با بریان
درآ در آی که این خانه خالی از غیرست
چرا رود سوی مطبخ روان دل من گفت
به دانه های برنج او اسیر چون طیرست
روم به خدمت خباز، زان که هر روزی
به نو چو خوردن نان رسم این کهن دیرست
عجب مدار که صوفی رسد به دعوت عام
که از برای همین کار خاصه در سیرست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کتابه ای ز مسیحا بر این کهن دیرست
که نا امید نباشی که عاقبت خیرست
هوش مصنوعی: کتابی از مسیحا بر این معبد قدیمی وجود دارد که به تو امید میدهد؛ زیرا در نهایت، نتیجه خوبی به دست میآید.
دلم که در پی بغرا همیشه در سیر است
چه پخته کار غنیمی که داعی خیرست
هوش مصنوعی: دل من همیشه در جستجوی یک آرامش و خوشی است، اما چه فایدهای دارد وقتی که آنچه میخورم و بهرهبرداری میکنم، از آن چیزهایی نیست که واقعاً خوب و مفید باشد.
دل گرسنه من دوش گفت با بریان
درآ در آی که این خانه خالی از غیرست
هوش مصنوعی: دل گرسنهام دیشب به من گفت: "با کبابی که دارید داخل شوید، چرا که این خانه از دیگران خالی است."
چرا رود سوی مطبخ روان دل من گفت
به دانه های برنج او اسیر چون طیرست
هوش مصنوعی: دل من مانند پرندهای، به دانههای برنجی که در مطبخ است، وابسته و اسیر شده است. به همین خاطر، چرا باید به سمت مطبخ بروم؟
روم به خدمت خباز، زان که هر روزی
به نو چو خوردن نان رسم این کهن دیرست
هوش مصنوعی: به سمت نانوایی میروم، زیرا هر روز که نان تازه میخورم، این کار به یک عادت قدیمی تبدیل شده است.
عجب مدار که صوفی رسد به دعوت عام
که از برای همین کار خاصه در سیرست
هوش مصنوعی: عجیب است اگر فکر کنی که صوفی به دعوت عموم مردم پاسخ دهد، در حالی که او برای هدف ویژهای در مسیر سیر و سلوک خود قرار دارد.