گنجور

بخش ۷۸

مرا ز آدم خاکی چو ضم بود میراث
کجاست دامن ساقی کزو رسم به غیاث
در جواب او
مرا ز آدم خاکی چو نان بود میراث
کجاست گرده بریان کزو رسم به غیاث
دو یار همدم و یک مسلقی و بریانی
سعادتی است که ثانی شد این طریق ثلاث
بود چو حادثه ای این گرسنگی مهلک
به نزد مطبخیان بر، پناه از این احداث
دمید صور نهاری، چو اشتهار در دهر
عیان شد این همه اموات دعوت از اجداث
اگر چه در پی نان است روز و شب صوفی
چه باک، از پدر او را رسید این میراث

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا ز آدم خاکی چو ضم بود میراث
کجاست دامن ساقی کزو رسم به غیاث
هوش مصنوعی: من یک انسان خاکی هستم و حالا که اینگونه شده‌ام، میراث من کجاست؟ دامن ساقی، که از او راه رهایی و نجات می‌گیرم، چه اندازه می‌تواند مرا یاری کند؟
مرا ز آدم خاکی چو نان بود میراث
کجاست گرده بریان کزو رسم به غیاث
هوش مصنوعی: من که از خاک آدم هستم، مانند نان، میراثی ندارم. آن گرده‌ نانی که توانایی نجاتم را دارد، کجاست؟
دو یار همدم و یک مسلقی و بریانی
سعادتی است که ثانی شد این طریق ثلاث
هوش مصنوعی: دو دوست که همواره کنار هم هستند و یک دلبسته، نشانه‌ای از خوشبختی است که این راه، راهی سه‌گانه است.
بود چو حادثه ای این گرسنگی مهلک
به نزد مطبخیان بر، پناه از این احداث
هوش مصنوعی: این گرسنگی شدید مانند یک واقعه ناگوار است و به نزد آشپزها می‌آید، جایی که می‌توان از این مشکل پناه برد.
دمید صور نهاری، چو اشتهار در دهر
عیان شد این همه اموات دعوت از اجداث
هوش مصنوعی: با دمیده شدن صور و فریاد روز قیامت، همه مردگان از قبرهای خود به دعوت برخاستند و این موضوع در جهان به وضوح نمایان شد.
اگر چه در پی نان است روز و شب صوفی
چه باک، از پدر او را رسید این میراث
هوش مصنوعی: صوفی هر روز و شب در جستجوی روزی است، اما نباید نگران باشد زیرا او ارثی از پدرش دارد.