بخش ۸۰
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
در جواب او
دیدم به خواب خوش که برنجم نواله بود
تعبیر آن صباح به بریان حواله بود
ای مطبخی طعام ترا نیست لذتی
این لحم بره نیست مگر از گساله بود
ای خرم آن زمان که برای نهار من
در سفره نان، شیر و عسل در پیاله بود
بغرا، مبر به کاچی و دوشاب او تورشک
روزیت گر چه سرکه داغ دو ساله بود
آن دم که گشت معده پر از گرده و عسل
میان دل شکسته به آب چو ژاله بود
در بوستان زخانه حلواگران شهر
بشکفته زلبیای عسل همچو لاله بود
صوفی ز اشتیاق کباب تنور پخت
چون قلیه در گدازش و فریاد و ناله بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
هوش مصنوعی: در خواب زیبا و دلنشینی، پیالهای در دست داشتم که نشاندهندهی خوشبختی و سعادت بود و این خوشبختی به لطف دولت و مقامآوری به دست آمده بود.
دیدم به خواب خوش که برنجم نواله بود
تعبیر آن صباح به بریان حواله بود
هوش مصنوعی: در خواب خوشی دیدم که بر روی سفرهام غذایی خوشمزه بود و تعبیر آن خواب به صبح نزدیک بود که غذایی لذیذ و بریانی را به من میدهد.
ای مطبخی طعام ترا نیست لذتی
این لحم بره نیست مگر از گساله بود
هوش مصنوعی: ای آشپز، غذایی که میپزی لذتی ندارد. این گوشت بره طعمی ندارد مگر اینکه از گوساله باشد.
ای خرم آن زمان که برای نهار من
در سفره نان، شیر و عسل در پیاله بود
هوش مصنوعی: ای خوشحال آن زمانی که در سفرهام برای نهار، نان و شیر و عسل در پیالهام بود.
بغرا، مبر به کاچی و دوشاب او تورشک
روزیت گر چه سرکه داغ دو ساله بود
هوش مصنوعی: بغرا، به چیزی کم اهمیت و بیارزش نپرداز و توجهی به شیرینی و خوشمزگی آن نکن، حتی اگر سرکهای که تازه گرفته شده است، طعمی تند و قوی داشته باشد.
آن دم که گشت معده پر از گرده و عسل
میان دل شکسته به آب چو ژاله بود
هوش مصنوعی: زمانی که معده از خوراکیهای شیرین و خوشمزه پر میشود، دل شکسته نیز مانند قطرههای آب روشن و زلال میگردد.
در بوستان زخانه حلواگران شهر
بشکفته زلبیای عسل همچو لاله بود
هوش مصنوعی: در باغ، خانهٔ شیرینیفروشان شهر، لبهای عسلین شکوفه زده به زیبایی گل لاله بودند.
صوفی ز اشتیاق کباب تنور پخت
چون قلیه در گدازش و فریاد و ناله بود
هوش مصنوعی: صوفی به خاطر اشتیاقش مانند کبابی که در تنور پخته میشود، در حال تب و تاب و ناله است و در عذاب و کشمکش به سر میبرد.