بخش ۷۰
میان مجلس رندان حدیث فردا نیست
بیار باده که حال زمانه پیدا نیست
در جواب او
چو در ضمیر من این دم به غیر گیپا نیست
ز شوق کله بریان به هیچ پروا نیست
به خوان اطعمه از خود مگوی نان شعیر
که ناز را نخرند از کسی که زیبا نیست
میان دعوت سلطان نگاه می کردم
یکی به سکه و صورت چو شاه بغرا نیست
مریض جوع شدم ای حکیم فرمائید
که غیر نان مزعفر مرا مداوا نیست
اگر چه معده پر از قلیه است و نان و عسل
مگو مگوی که رغبت مرا به حلوا نیست
کجا روم به که گویم به غیر مطبخیان
چو غیر نان و کباب این زمان تمنا نیست
نگاه کن که به عالم به صحن قلیه برنج
کسی چو صوفی مسکین اسیر و شیدا نیست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میان مجلس رندان حدیث فردا نیست
بیار باده که حال زمانه پیدا نیست
هوش مصنوعی: در جمع دوستان و اهل دل، صحبت از فردا و اتفاقات آن نیست. پس بیا و می را بیاور، زیرا حال و وضع کنونی قابل فهم و درک نیست.
چو در ضمیر من این دم به غیر گیپا نیست
ز شوق کله بریان به هیچ پروا نیست
هوش مصنوعی: وقتی در درون من این لحظه جز شوق و اشتیاق دیگری نیست، هیچ اهمیتی برای خطر و نگران شدن ندارم.
به خوان اطعمه از خود مگوی نان شعیر
که ناز را نخرند از کسی که زیبا نیست
هوش مصنوعی: در مهمانیها از خودت نگو که نان شعیر میخوری، چون زیبایی و جذابیت را از کسی نمیخرند که خود زیبا نیست.
میان دعوت سلطان نگاه می کردم
یکی به سکه و صورت چو شاه بغرا نیست
هوش مصنوعی: در جمعی که به دعوت سلطان حضور داشتم، نگاه میکردم که کسی سودای سکه و قدرت را دارد، ولی من در آن میان شاه بغرا را نمیبینم.
مریض جوع شدم ای حکیم فرمائید
که غیر نان مزعفر مرا مداوا نیست
هوش مصنوعی: من به شدت گرسنه هستم، ای حکیم، بفرمایید که جز نان زعفرانی، هیچ چیز دیگری نمیتواند مرا درمان کند.
اگر چه معده پر از قلیه است و نان و عسل
مگو مگوی که رغبت مرا به حلوا نیست
هوش مصنوعی: هرچند که معدهام پر است و از غذاهای مختلفی مثل قلیه و نان و عسل، اما تمایلی به حلوا ندارم.
کجا روم به که گویم به غیر مطبخیان
چو غیر نان و کباب این زمان تمنا نیست
هوش مصنوعی: نمیدانم به کجا بروم و به چه کسی بگویم، زیرا در این زمان جز نان و کباب چیزی نمیخواهم و فقط به کسی که در آشپزخانه است، نیاز دارم.
نگاه کن که به عالم به صحن قلیه برنج
کسی چو صوفی مسکین اسیر و شیدا نیست
هوش مصنوعی: به عالم نگاه کن، در بازار برنج کسی مانند یک صوفی بیپناه و عاشق نیست که در اینجا گرفتار شده باشد.
حاشیه ها
1402/06/03 22:09
علی دادمهر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن