بخش ۵۳
ای ز سودای لب لعل تو شور ی به نمک
وز فروغ رخ تو تافته خورشید فلک
در جواب او
برد دل از من سودا زده گیپا و کدک
گر چه با قلیه کباب است مرا حق نمک
به برنج و عسل و دنبه، برو آرد به هم
گر بود مال من بی سر و پا را، لک لک
ز تمنای کباب و هوس نان تنک
به سما می رسد این آه دل من ز سمک
زآن زمانی که شدم معتقد گرده نان
نکند میل دلم جانب شمسی فلک
در دلم هیچ نیابند جز اندیشه گوشت
بعد مرگم چو در آیند به خاک آن دو ملک
از شمیمی که ز حلوای تر آمد به مشام
در پیش روح، روان می رود این دم بی شک
صوفی بی سر و پا می نتواند بودن
بی منقا که بود در بغلش چون کودک
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز سودای لب لعل تو شور ی به نمک
وز فروغ رخ تو تافته خورشید فلک
هوش مصنوعی: تو با زیبایی لبهای سرخ و جذاب خود، شوری شگفتانگیز به دلها میبخشی و درخشش چهرهات مانند تابش خورشید بر آسمان است.
برد دل از من سودا زده گیپا و کدک
گر چه با قلیه کباب است مرا حق نمک
هوش مصنوعی: دل من را از این تفکرات پریشان ببر، من گرچه با غذایی خوشمزه و لذیذ در حال تناول هستم، ولی به وفاداری و محبت تو نیاز دارم.
به برنج و عسل و دنبه، برو آرد به هم
گر بود مال من بی سر و پا را، لک لک
هوش مصنوعی: اگر به برنج و عسل و دنبه میروی، آرد را هم با خود ببر. اگر مال من بیسروپا باشد، مثل لکلک است.
ز تمنای کباب و هوس نان تنک
به سما می رسد این آه دل من ز سمک
هوش مصنوعی: از آرزوی کباب و میل به نان لذیذ، این آه دل من به آسمان میرسد.
زآن زمانی که شدم معتقد گرده نان
نکند میل دلم جانب شمسی فلک
هوش مصنوعی: از وقتی که به باور و ایمان رسیدم، دیگر دل و گوشم به خواستههای دنیوی و مادی معطوف نشده است و توجهام فقط به نور و روشنی آسمانی معطوف شده است.
در دلم هیچ نیابند جز اندیشه گوشت
بعد مرگم چو در آیند به خاک آن دو ملک
هوش مصنوعی: در دل من هیچ چیزی جز فکر و اندیشهام وجود ندارد و وقتی که بعد از مرگم به خاک سپرده شوم، هیچکس جز دو فرشته نمیتواند به آنجا وارد شود.
از شمیمی که ز حلوای تر آمد به مشام
در پیش روح، روان می رود این دم بی شک
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از شیرینی خوشمزه به مشام میرسد، جان را به حرکت درمیآورد و این لحظه بدون تردید ارزشمند است.
صوفی بی سر و پا می نتواند بودن
بی منقا که بود در بغلش چون کودک
هوش مصنوعی: سادهتر بگوییم، کسی که به مقام و دانش نرسیده و هنوز در مسیر سیر و سلوک قرار نگرفته، نمیتواند وجودی حقیقی و معنادار داشته باشد. او همچون کودکی است که در آغوش مادرش آرامش مییابد و وجودش بیمعنا میشود اگر آن آغوش را نداشته باشد.
حاشیه ها
1402/06/03 22:09
علی دادمهر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن