گنجور

بخش ۴۹

دلی دارم پر از...بغرا
ندارم طاقت هجران بغرا
ز دست گشنگی من داد خواهم
اگر بینم رخ سلطان بغرا
به دست من اگر افتد زمانی
بر آرم من دمار از جان بغرا
نخودهای مقشر را چه گویم
که گلهایند در بستان بغرا
ثنای گوشت گویم بعد ازین من
که ذات او بود ایمان بغرا
خوش آن وقتی که اسب اشتها را
براند بنده در میدان بغرا
تو اکرا را غنیمت دار صوفی
که هست این دم بلند ایوان بغرا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی دارم پر از...بغرا
ندارم طاقت هجران بغرا
هوش مصنوعی: من دلی دارم پر از احساس و عشق، اما تاب و تحمل دوری را ندارم.
ز دست گشنگی من داد خواهم
اگر بینم رخ سلطان بغرا
هوش مصنوعی: اگر بر اثر گرسنگی به من فشار بیاید، به سلطان بغرا شکایت می‌کنم.
به دست من اگر افتد زمانی
بر آرم من دمار از جان بغرا
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیدا کنم، به من اجازه بده تا به طور کامل آنچه را که می‌خواهم از جان بغرا بگیرم و نابودش کنم.
نخودهای مقشر را چه گویم
که گلهایند در بستان بغرا
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه از نخودهای مقشر بگویم که در باغ بغرا مانند گل‌ها هستند.
ثنای گوشت گویم بعد ازین من
که ذات او بود ایمان بغرا
هوش مصنوعی: بعد از این، من ستایش تو را می‌گویم، زیرا ذات او خود ایمان پاک و راستین است.
خوش آن وقتی که اسب اشتها را
براند بنده در میدان بغرا
هوش مصنوعی: زمانی زیبا و دلپذیر است که اسب، شیرینی و تندی مسابقه را به نمایش بگذارد و بنده در میدان با انرژی و شادابی حاضر باشد.
تو اکرا را غنیمت دار صوفی
که هست این دم بلند ایوان بغرا
هوش مصنوعی: صوفی، این لحظه را ارزشمند بدان، زیرا در این زمان، به یادآور که مقام و بزرگی به دست می‌آید.