بخش ۴۸
دارم هوس جمال بغرا
دورم چو من از وصال بغرا
تا چند پزیم روز تا شام
در دیگ هوس خیال بغرا
مالیده شد او، به خویش پیچید
ماهیچه ز انفعال بغرا
من بعد ثنای گوشت گویم
گر قلیه بود کمال بغرا
در خلوت دیگ جز نخود کس
واقف نشود ز حال بغرا
افتاده به دست عام مسکین
در روز و شبان و بال بغرا
عیبش نکنی که گشته مسکین
صوفی فقیر لال بغرا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دارم هوس جمال بغرا
دورم چو من از وصال بغرا
هوش مصنوعی: من به زیبایی معشوقهام حساس شدهام، و این حس مرا به سمت او میکشاند، هرچند که دور از وصال او هستم.
تا چند پزیم روز تا شام
در دیگ هوس خیال بغرا
هوش مصنوعی: چند روز دیگر باید در آرزوی عشق و زیبایی بگذرانیم؟
مالیده شد او، به خویش پیچید
ماهیچه ز انفعال بغرا
هوش مصنوعی: او از شدت ناراحتی و ناتوانی به خود پیچید و به حالت انزوا درآمد.
من بعد ثنای گوشت گویم
گر قلیه بود کمال بغرا
هوش مصنوعی: اگر بعد از ستایشت سخن بگویم، این حرفم به معنای کمال و زیبایی خواهد بود.
در خلوت دیگ جز نخود کس
واقف نشود ز حال بغرا
هوش مصنوعی: در تنهایی، هیچ کس جز خود انسان از حال درونیاش خبر ندارد.
افتاده به دست عام مسکین
در روز و شبان و بال بغرا
هوش مصنوعی: در روز و شب، انسان فقیر در دستهای خود با مشکلات و دشواریها دست و پنجه نرم میکند، و در انتظار کمک و یاری دیگران است. او در تلاش است تا از شرایط سخت رهایی یابد.
عیبش نکنی که گشته مسکین
صوفی فقیر لال بغرا
هوش مصنوعی: نقصش را به رو نیاور؛ چون او در ناچاری و فقر، صوفی خاموشی شده است.