بخش ۴۰
 رسید فصل بهار و جهان گلستان شد 
 گریست ابر بهاری و باغ خندان شد 
 در جواب او 
 کسی که معده او پر ز نان و بریان شد 
 اگر کیمنه گدائی بود، که سلطان شد 
 ز گریه ها که همی کرد دوش بریانی 
 علی الصباح به رغمش برنج خندان شد 
 بشوی دست و پس آن گه طواف مطبخ کن 
 که بی طهارت ظاهر، به کعبه نتوان شد 
 ببرد ه است به دزدی دلم چو بریانی 
 از آن بدار، چو دزدان گهی به زندان شد 
 ز قعر صحن برآورده مرغ بریان سر 
 به روی سفره و در نان میده حیران شد 
 برنج را چو ز روغن رسید مالشها 
 عجب مدار که آشفته و پریشان شد 
 دل شکسته صوفی مثال پالوده 
 ز شوق صحنک فرنی قند لرزان شد 
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 رسید فصل بهار و جهان گلستان شد 
 گریست ابر بهاری و باغ خندان شد 
هوش مصنوعی: فصل بهار فرا رسید و دنیا زیبا و گلزار شد. باران بهاری آغاز به باریدن کرد و باغها پر از شادی و سرسبزی شدند.
 کسی که معده او پر ز نان و بریان شد 
 اگر کیمنه گدائی بود، که سلطان شد 
هوش مصنوعی: کسی که شکمش پر از نان و غذا باشد، هر چند که در گذشته به زحمت زندگی کرده باشد، حالا به مقام و جایگاه بالایی رسیده است.
 ز گریه ها که همی کرد دوش بریانی 
 علی الصباح به رغمش برنج خندان شد 
هوش مصنوعی: شب گذشته، به رغم تمام اشکهایی که ریخت، برنجی که در حال پخت بود به طرز شگفتانگیزی خوشمزه و خوشعطر شد.
 بشوی دست و پس آن گه طواف مطبخ کن 
 که بی طهارت ظاهر، به کعبه نتوان شد 
هوش مصنوعی: دستهایت را بشوی و سپس به خدمت در آشپزخانه بپرداز، زیرا بدون پاکی و طهارت، نمیتوان به مکانهایی مقدس رفت.
 ببرد ه است به دزدی دلم چو بریانی 
 از آن بدار، چو دزدان گهی به زندان شد 
هوش مصنوعی: دل من را مانند یک دزد بردهاند و نه چون به سوی زندان برود، بلکه چون به سرقتی بیملاحظه دست زده است. پس همچنان که بریانی را برمیدارند، دلم را نیز به راحتی گرفتهاند.
 ز قعر صحن برآورده مرغ بریان سر 
 به روی سفره و در نان میده حیران شد 
هوش مصنوعی: مرغ بریان که در قسمت پایین سفره قرار داشت، ناگهان سرش را بلند کرد و در بین نانها گمشده و شگفتزده به نظر میرسید.
 برنج را چو ز روغن رسید مالشها 
 عجب مدار که آشفته و پریشان شد 
هوش مصنوعی: زمانی که برنج را با روغن مخلوط میکنی، تعجب نکن که همه چیز به هم ریخته و نامنظم میشود.
 دل شکسته صوفی مثال پالوده 
 ز شوق صحنک فرنی قند لرزان شد 
هوش مصنوعی: دل داغدیدهی عارف مانند شربت شیرین و گلاب شده است که از شوق و محبت، به تلاطم درآمده و عواطفش در هم آمیخته شدهاند.

صوفی محمد هروی