بخش ۲۲
گر خرامان بت من جانب گلراز شود
گل شود غنچه زشرم آن دم و در خار شود
در جواب او
دیگ حلوای تر آن روز که بر بار شود
ز انتظارش به جهان دیده من چار شود
رازهائی که نهان در دل گیپا باشد
خرم آن روز که در پیش من اظهار شود
هر که زناج بدیدار او به کمندش شد اسیر
گر به صد جان بفروشند خریدار شود
هست اسرار محبت به دل جوش بره
خوش بود معده اگر مخزن اسرار شود
غیر بریان مهرا نکنی میل به هیچ
چون ترا رغبت این نعمت بازار شود
زلبیا حلقه زنجیر در فردوس است
جان گرو کن، زر اگر نیست، چو دوچار شود
بشنو از صوفی مسکین مخور الا نخوداب
گر پذیری ز من این پند ترا کار شود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر خرامان بت من جانب گلراز شود
گل شود غنچه زشرم آن دم و در خار شود
هوش مصنوعی: اگر محبوب من با ناز و تاز به سمت گلستان بیاید، گل از شرم او شروع به شکفتن میکند و در آن لحظه، غنچهها هم به خاطر این اتفاق در دل خود خجالت میکشند و شاید به ظاهر خاری شوند.
دیگ حلوای تر آن روز که بر بار شود
ز انتظارش به جهان دیده من چار شود
هوش مصنوعی: در روزی که دیگ حلوای تر به بار بیفتد، چشم من پس از مدتها انتظار، به تماشای آن باز خواهد شد.
رازهائی که نهان در دل گیپا باشد
خرم آن روز که در پیش من اظهار شود
هوش مصنوعی: رازهایی که در دل گیپا پنهان است، روزی خوشحالکننده است که آنها به وضوح در جلو من نمایان شوند.
هر که زناج بدیدار او به کمندش شد اسیر
گر به صد جان بفروشند خریدار شود
هوش مصنوعی: هر کسی که به دیدار او برود، گرفتار عشق و زیباییاش میشود. حتی اگر جانهایش را هم به قیمت فروش بگذارد، باز هم به سراغ او خواهد آمد.
هست اسرار محبت به دل جوش بره
خوش بود معده اگر مخزن اسرار شود
هوش مصنوعی: محبت رازهایی دارد که در دل زبانه میکشد؛ خوب است اگر دل مانند معدهای باشد که این اسرار را در خود نگه دارد.
غیر بریان مهرا نکنی میل به هیچ
چون ترا رغبت این نعمت بازار شود
هوش مصنوعی: اگر محبت و دوستی دیگران را در دل نپرورانی، هیچ چیزی تو را به خود نمیکشد؛ زیرا وقتی که به این نعمت علاقهمند باشی، دلت به بازار آن محبت و دوستی میخواهد.
زلبیا حلقه زنجیر در فردوس است
جان گرو کن، زر اگر نیست، چو دوچار شود
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که زیبایی و جذابیت عشق، مانند زنجیری در بهشت است. حتی اگر در دنیا مال و ثروت نداشته باشی، باید جان خود را برای عشق و زیبایی فدا کنی، زیرا در این مسیر، اگر گرفتار احساسات شوی، ارزش واقعی را درک خواهی کرد.
بشنو از صوفی مسکین مخور الا نخوداب
گر پذیری ز من این پند ترا کار شود
هوش مصنوعی: از یک صوفی درمانده بشنو که چیزی جز خوراکی معمولی نمیخواهد. اگر از من این نصیحت را بپذیری، کار نیکو خواهد شد.