گنجور

بخش ۱۹

گر براند سویم آن شاهسوار چابک
من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک
در جواب او
زیروائی که بود گرم و به او نان تنک
مرهم سینه مجروح بود روز خنک
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد
خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
جان کند تازه کنون خربزه ابدالی
زان که شیرین و پر آب است و لطیف و نازک
بشنو از من سخنی، هر چه بود از تر و خشک
نگذاری به تک سفره که ماند یک جک
بر سر سفره چو انواع طعام آید پیش
صوفی خسته بود همچو سوار چابک

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر براند سویم آن شاهسوار چابک
من نثارش کنم این جان گرانمایه سبک
هوش مصنوعی: اگر آن سوار چالاک مرا در هم بشکند، من جان ارزشمندم را بی‌دریغ به او تقدیم می‌کنم.
زیروائی که بود گرم و به او نان تنک
مرهم سینه مجروح بود روز خنک
هوش مصنوعی: زنی که در روزهای سرد به او نان خشک داده می‌شد، در دلش گرمی داشت و مرهمی بر زخم‌هایش بود.
صحن ماهیچه پر قیمه اگر دست دهد
خرم آن جان گرانمایه که دریافت سبک
هوش مصنوعی: اگر کسی در شرایط سخت و پرمشقت قرار گیرد و بتواند به خوبی از خود محافظت کند، ارزش و اهمیت او دوچندان می‌شود.
جان کند تازه کنون خربزه ابدالی
زان که شیرین و پر آب است و لطیف و نازک
هوش مصنوعی: اکنون وقت آن است که جان تازه‌ای بگیریم، چون خربزه‌ی ابدالی که شیرین و آبدار و نرم و لطیف است.
بشنو از من سخنی، هر چه بود از تر و خشک
نگذاری به تک سفره که ماند یک جک
هوش مصنوعی: به سخنان من گوش کن، هرچیزی که بود از تر و خشک را به یک سفره نچین که در نهایت چیزی باقی نمی‌ماند.
بر سر سفره چو انواع طعام آید پیش
صوفی خسته بود همچو سوار چابک
هوش مصنوعی: وقتی که انواع غذاها بر سر سفره می‌آید، عارف خسته و اندیشمند مانند سوارکاری چابک و پرحرکت به نظر می‌رسد.

حاشیه ها

1402/06/03 22:09
علی دادمهر

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن