گنجور

بخش ۱۷

عید صیام و فصل گل و موسم بهار
من مست و یار همدم و ساقی است گلعذار
در جواب او
بیا که عید صیام است و باز فصل بهار
غم زمانه بدل کن به باده گلنار
در آن زمان که گشایم من فقیر نهار
ترید شیر و عسل جوش بایدم دو طغار
برنج زرد چو یابی بنوش چندانی
که در شکم نبود جای یک نفس زنهار
نصیحتی کنمت چون رسی به دعوت عام
مدار شرم، چو مردان در آی اندر کار
به سفره آنچه بود نوش کن تو از تر و خشک
برای زله کشی نیز سفره را بردار
دو یار همدم و یک مسلخی ز بریانی
خوش است اگر نشود ناکسی بدین دوچار
شکم چو سیر طعام است اندکی باید
بیار خواجه ز انگور مسکه یک خروار
به از حیات، ز پر خوردن ار بمیرد کس
به نزد صوفی بیچاره این زمان صد بار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید صیام و فصل گل و موسم بهار
من مست و یار همدم و ساقی است گلعذار
هوش مصنوعی: موقعیت جشن رمضان و فصل شکوفایی گل‌ها و بهار است. من در حالتی از شادی و سرمستی به سر می‌برم و همراه با دوست و یاری که در کنارم است، از لحظات لذت می‌برم و زیبایی را درک می‌کنم.
بیا که عید صیام است و باز فصل بهار
غم زمانه بدل کن به باده گلنار
هوش مصنوعی: بیا که زمان عید رمضان فرا رسیده و دوباره فصل بهار است. غم و اندوه این روزها را با نوشیدن باده‌ای خوشایند تبدیل کن.
در آن زمان که گشایم من فقیر نهار
ترید شیر و عسل جوش بایدم دو طغار
هوش مصنوعی: زمانی که من که فقیر هستم، تصمیم می‌گیرم نهار بخورم، باید غذایی خوشمزه و شیرین مانند شیر و عسل را انتخاب کنم.
برنج زرد چو یابی بنوش چندانی
که در شکم نبود جای یک نفس زنهار
هوش مصنوعی: وقتی برنج زرد را دیدی، آنقدر بخور که در معده‌ات جای یک نفس هم باقی نماند. اما مواظب باش!
نصیحتی کنمت چون رسی به دعوت عام
مدار شرم، چو مردان در آی اندر کار
هوش مصنوعی: به تو نصیحت می‌کنم که وقتی دعوت عمومی شد، شرم را کنار بگذاری و مانند مردان وارد عمل شوی.
به سفره آنچه بود نوش کن تو از تر و خشک
برای زله کشی نیز سفره را بردار
هوش مصنوعی: هرچه که بر سر سفره هست، آن را نوش جان کن و از هر چه پیدا کردی استفاده کن. حتی اگر لازم باشد، سفره را هم برای رفع نیازهایت جمع کن.
دو یار همدم و یک مسلخی ز بریانی
خوش است اگر نشود ناکسی بدین دوچار
هوش مصنوعی: دو دوست که با هم هستند و یک کبابی در محله، اگر کسی بدخلق نباشد، خوشایندتر از این نیست.
شکم چو سیر طعام است اندکی باید
بیار خواجه ز انگور مسکه یک خروار
هوش مصنوعی: وقتی شکم پر از غذا می‌شود، نیاز است کمی از آن را به آرامی بیاوری. ای خواجه، یک بار از انگور برای ما بیاور.
به از حیات، ز پر خوردن ار بمیرد کس
به نزد صوفی بیچاره این زمان صد بار
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر پرخوری بمیرد، بهتر از آن است که حیاتش را به این شکل بگذراند؛ اینجا نزد صوفی بیچاره، بارها و بارها ارزش ندارد.