گنجور

بخش ۹ - آمدن خادمه

چون که جوابی نشنید از سوال
خادمه باز آمد و برگفت حال
گفت جوانا غم بیهوده چیست
بر تو بباید همه عالم گریست
نیست چو او را سر و پروای تو
بی خبر است از دل شیدای تو
گر بدهی جان زغم آن صنم
عاشق دلسوخته، او را چه غم
چاره خود کن تو به صبر این زمان
از من مسکین بشنو ای فلان
صبر گشاینده هر مشکل است
صبر به هر واقعه ای مقبل است
هست کلید در گنج مراد
صبر، تو بشنو ز من ای خوش نهاد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون که جوابی نشنید از سوال
خادمه باز آمد و برگفت حال
هوش مصنوعی: او پس از اینکه از خدمه جوابی نشنید، دوباره برگشت و حال خود را گفت.
گفت جوانا غم بیهوده چیست
بر تو بباید همه عالم گریست
هوش مصنوعی: جوان گفت: چرا باید بر غم‌های بی‌فایده غصه خورد؟ باید همه دنیا به خاطر تو گریان باشد.
نیست چو او را سر و پروای تو
بی خبر است از دل شیدای تو
هوش مصنوعی: هیچ کس مثل او نیست و او به نگرانی تو توجهی ندارد و از دل عاشق و شیدایت بی‌خبر است.
گر بدهی جان زغم آن صنم
عاشق دلسوخته، او را چه غم
هوش مصنوعی: اگر تو جانت را به خاطر غم آن معشوق زیبا ببخشی، او چه نگرانی خواهد داشت؟
چاره خود کن تو به صبر این زمان
از من مسکین بشنو ای فلان
هوش مصنوعی: ای انسان، در این زمان به خودت فکر کن و با صبر و تحمل پیش برو. من که در حالتی بد قرار دارم، چیزهایی را از تو می‌خواهم و امیدوارم بشنوی.
صبر گشاینده هر مشکل است
صبر به هر واقعه ای مقبل است
هوش مصنوعی: صبر راهگشای همه مشکلات است و به هر موقعیتی خوشآمد می‌گوید.
هست کلید در گنج مراد
صبر، تو بشنو ز من ای خوش نهاد
هوش مصنوعی: گنج اصلی خواسته‌ها و آرزوها در صبر نهفته است، به تو که روح خوبی داری، این نکته را می‌گویم.