گنجور

بخش ۷ - نامه دوم

باز جوان نعره برآورد و آه
با لب خشک و دو رخ همچو کاه
گفت چه سازم، چه کنم ای خدا
در غم آن دوست، مرا ره نما
نیست مرا طاقت هجران یار
چند کشم روز و شبان انتظار
دیده به حال من مسکین گشای
در غم خود ای صنما ره نمای
بی خور و آرام و قرار از توام
در غم و در ناله زار از توام
چند کشم محنت دوری و آه
سوی من دلشده کن یک نگاه
دل ز من غمزده بر وی نهان
آه چه سازم، چه کنم این زمان
چاره کار من درویش کن
فکر دوای جگر ریش کن
هست دل غمزده لرزان چو بید
ای صنم از خویش مکن ناامید
من به جهان داغ تو دارم همین
در من مسکین به حقارت مبین
ز آه دلم دود به گردون رسید
آه چه گویم که دل از غم چه دید
همدم من نیست بجز درد، کس
می کشم این بار به جان این نفس
خوان وصال تو به پیش رقیب
آه چرایم من ازو بی نصیب
منتی، بر جان من خسته نه
لقمه ای زآن خوان وصالم بده
بهر خدا خادمه، بار دگر
از من درویش پیامی ببر
بوکه کند رحم بر احوال من
شاد شود این دل پامال من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز جوان نعره برآورد و آه
با لب خشک و دو رخ همچو کاه
هوش مصنوعی: جوان دوباره فریاد زد و با لب‌های خشک و چهره‌ای مانند کاه، آهی کشید.
گفت چه سازم، چه کنم ای خدا
در غم آن دوست، مرا ره نما
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم در این غم دوست، ای خدا، راهی به من نشان بدهی؟
نیست مرا طاقت هجران یار
چند کشم روز و شبان انتظار
هوش مصنوعی: من قادر به تحمل دوری یار نیستم و هر روز و شب را در انتظار او می‌گذرانم.
دیده به حال من مسکین گشای
در غم خود ای صنما ره نمای
هوش مصنوعی: ای محبوب من، دردی که به حال من بیچاره است نگاه کن و در غم خود، راه نجاتی را به من نشان بده.
بی خور و آرام و قرار از توام
در غم و در ناله زار از توام
هوش مصنوعی: من بدون خورشید و آرامش و قرار هستم، در غم و ناله به خاطر تو زاری می‌کنم.
چند کشم محنت دوری و آه
سوی من دلشده کن یک نگاه
هوش مصنوعی: من چقدر باید رنج دوری را تحمل کنم؟ کاش یک نگاه محبت‌آمیز به من بیندازی تا دل را آرام کنم.
دل ز من غمزده بر وی نهان
آه چه سازم، چه کنم این زمان
هوش مصنوعی: دل من غمگین است و در درونم آه و ناله‌ای نهفته دارم. نمی‌دانم اکنون چه کار باید بکنم و چه تدبیری باید اندیشم.
چاره کار من درویش کن
فکر دوای جگر ریش کن
هوش مصنوعی: برای حل مشکل من، ای درویش، اندیشه کن و روش درمان درد دل مرا پیدا کن.
هست دل غمزده لرزان چو بید
ای صنم از خویش مکن ناامید
هوش مصنوعی: دل غمزده و لرزانی دارم مانند بیدی که در باد می‌لرزد. ای زیبای من، هرگز من را ناامید نکن.
من به جهان داغ تو دارم همین
در من مسکین به حقارت مبین
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو در دنیا داغ و دلتنگ هستم، ولی لطفاً به ضعف و ناچیزی من توجه نکن.
ز آه دلم دود به گردون رسید
آه چه گویم که دل از غم چه دید
هوش مصنوعی: از درد دل من، دود به آسمان بلند شد. آه، چه بگویم که دل من از اندوه چه experiences را تجربه کرده است.
همدم من نیست بجز درد، کس
می کشم این بار به جان این نفس
هوش مصنوعی: تنها همراه من درد است و هیچ‌کس دیگر کنارم نیست. این بار تمام این رنج را با جانم تحمل می‌کنم.
خوان وصال تو به پیش رقیب
آه چرایم من ازو بی نصیب
هوش مصنوعی: در حضور رقیب، به من اجازه نمی‌دهی که به وصال تو دست یابم و از این موضوع بسیار ناراحت و غمگینم.
منتی، بر جان من خسته نه
لقمه ای زآن خوان وصالم بده
هوش مصنوعی: مرا بر جان خسته‌ام نیازی به منت نیست، فقط یک لقمه از آن سفره وصالت به من بده.
بهر خدا خادمه، بار دگر
از من درویش پیامی ببر
هوش مصنوعی: برای خدا، خدمتگزاری کن و دوباره پیامی از من درویش ببری.
بوکه کند رحم بر احوال من
شاد شود این دل پامال من
هوش مصنوعی: اگر کسی بر وضعیت من رحم کند، دل آسیب دیده من شاد خواهد شد.