بخش ۳ - نامه اول
ای صنم لاله رخ گلعذار
گوش به حال من بیچاره دار
سرو قد سیمبر نوجوان
از من درویش سلامی بخوان
زآتش غم گشت کباب این دلم
چاره من کن که درین مشکلم
رحم نما بر دل شیدای من
گر نکنی رحم تو ای وای من
درد مرا مایه درمان تویی
آرزوی دیده گریان تویی
بی تو ندارم سر خویش ای نگار
عشق برآورد ز جانم دمار
سینه من در غم تو چاک شد
دود دلم جانب افلاک شد
صبر ندارم چه کنم آه آه
سوی من افکن نظری گاه گاه
چند کشم آه به شبهای تار
چند بگریم ز غمت زار زار
دل ز تو برداشتنم مشکل است
مهر تو چون همدم جان و دل است
چاره من کن که اسیر توام
بیدل و مسکین و فقیر توام
بی تو مرا نیست صبوری مجال
مرغ دلم چند زند پر و بال
از تو ندارم من مسکین گریز
ای بت عیار مرا دست گیر
چاره کار من بیچاره کن
دفع دل خسته صد پاره کن
بهر خدا در من مسکین نگر
ای صنم لاله رخ لب شکر
صوفی درویش هوا خواه تست
رد مکنش گو سگ درگاه تست
بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی: بود یکی روز جوانی مگربخش ۴ - نامه بردن خادمه از پیش عاشق: خادمه چون این سخنان گوش کرد
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صنم لاله رخ گلعذار
گوش به حال من بیچاره دار
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، با چهرهای چون گل و لاله، به حال من ای دلشکسته و بیچاره گوش کن.
سرو قد سیمبر نوجوان
از من درویش سلامی بخوان
هوش مصنوعی: دختری زیبا و جوان مانند سروهای قد بلند، از من بیچیز سلامی بفرست.
زآتش غم گشت کباب این دلم
چاره من کن که درین مشکلم
هوش مصنوعی: دل من از ناراحتی و غم مانند کبابی روی آتش شده است. تو باید به من کمک کنی تا از این مشکل بیرون بیایم.
رحم نما بر دل شیدای من
گر نکنی رحم تو ای وای من
هوش مصنوعی: به من رحم کن که دل شیدای من نیازمند مهربانی توست، و اگر رحمی نداشته باشی، وای به حال من.
درد مرا مایه درمان تویی
آرزوی دیده گریان تویی
هوش مصنوعی: درد من باعث بهبودی و آرامش توست و آرزوی چشمان من، تویی که همواره در غم و اندوه دیدهام.
بی تو ندارم سر خویش ای نگار
عشق برآورد ز جانم دمار
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ آرامشی ندارم ای معشوق؛ عشق زندگیام را به تنگنا کشید و مرا به زحمت انداخت.
سینه من در غم تو چاک شد
دود دلم جانب افلاک شد
هوش مصنوعی: دل من از غم تو شکسته و ناراحت است، بهطوری که دودی که از آن بلند میشود، به آسمانها میرود.
صبر ندارم چه کنم آه آه
سوی من افکن نظری گاه گاه
هوش مصنوعی: صبری ندارم، نمیدانم چه کار کنم. تنها لطفاً گاهی نگاهی به من بینداز.
چند کشم آه به شبهای تار
چند بگریم ز غمت زار زار
هوش مصنوعی: چند شب را به خاطر غم تو آه و ناله کنم و چندین بار از sadness گریه کنم؟
دل ز تو برداشتنم مشکل است
مهر تو چون همدم جان و دل است
هوش مصنوعی: فراموش کردن تو برایم آسان نیست، زیرا عشق تو به اندازهای عمیق است که با جان و دل من پیوند خورده است.
چاره من کن که اسیر توام
بیدل و مسکین و فقیر توام
هوش مصنوعی: به من نجاتی بده زیرا من به تو وابسته و عاجز هستم و در فقر و نیاز به سر میبرم.
بی تو مرا نیست صبوری مجال
مرغ دلم چند زند پر و بال
هوش مصنوعی: بدون تو، نمیتوانم شکیبایی کنم؛ پرنده دلم چندان بیقرار است که نمیتواند آرام بگیرد.
از تو ندارم من مسکین گریز
ای بت عیار مرا دست گیر
هوش مصنوعی: ای بت زیبا، من بیچاره از تو درخواست کمک دارم و از تو فرار نمیکنم. مرا در وضعیت سختی که هستم، یاری کن.
چاره کار من بیچاره کن
دفع دل خسته صد پاره کن
هوش مصنوعی: من به کمک نیاز دارم، درمان درد و رنج من را پیدا کن و دل شکستهام را ترمیم کن.
بهر خدا در من مسکین نگر
ای صنم لاله رخ لب شکر
هوش مصنوعی: ای محبوب من، به خاطر خدا به من که دردمند و بینوا هستم نگاه کن، ای زیبای چهرهات مانند لاله و لبهایت چون شکر است.
صوفی درویش هوا خواه تست
رد مکنش گو سگ درگاه تست
هوش مصنوعی: صوفی و درویش به محبت و ارادت تو نیازمندند. او را نرنجان، زیرا او مانند سگی وفادار در درگاه توست.