گنجور

بخش ۲۸ - نامه نهم

این سخنان خادمه چون باز گفت
چهره او چو گل احمر شکفت
خادمه را خواست بسی عذر، نیک
او به تمنای رخ یار لیک
روی نهاد او به کف پای این
شاد شد او زین خبر نازنین
گفت ایا سرو قد نوجوان
از من دلداده سلامی بخوان
بنده نوازی کنیم بی عدد
گر بکنی شاد دلم را ز خود
منت و صد شکر تو بر جان من
ای بت شیرین لب خندان من
ای لب تو آرزوی جان مرا
چاک کنم در غم تو جامه را
گرچه مرا سوخت غمت همچو عود
هجر به امید تو آسان نمود
هر چه به یاد تو مرا آن خوش است
گر همه آن دوزخ پر آتش است
درد تو بهتر ز دوایی دگر
نیست مرا جز تو هوایی دگر
عشق تو خوشتر ز همه کاینات
لعل تو سرچشمه آب حیات
ای بت عیار به من رخ نما
من به امید تو کشیدم بلا
نیست مرا طاقت صبر و قرار
باز رهان زودترم ز انتظار
صبر من و مهر تو شد ناپدید
عشق چنین در همه عالم که دید
خادمه بر گوی دگر بار تو
این سخنانم بر دلدار تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سخنان خادمه چون باز گفت
چهره او چو گل احمر شکفت
هوش مصنوعی: این سخنان خدمتکار باعث شد که چهره او مانند گل قرمز شکوفا شود.
خادمه را خواست بسی عذر، نیک
او به تمنای رخ یار لیک
هوش مصنوعی: او به خاطر آرزوی دیدن چهره محبوبش، از خادمه بسیار خواسته و عذرخواهی کرده است.
روی نهاد او به کف پای این
شاد شد او زین خبر نازنین
هوش مصنوعی: او با دیدن چهره‌ی زیبای محبوب، بر دلتنگی‌اش فائق آمد و از این خبر خوشحال شد.
گفت ایا سرو قد نوجوان
از من دلداده سلامی بخوان
هوش مصنوعی: او به من گفت ای سرو بلند، آیا می‌توانی از دل عاشق من سلامی بگویی؟
بنده نوازی کنیم بی عدد
گر بکنی شاد دلم را ز خود
هوش مصنوعی: اگر تو به من لطف و مهربانی کنی بی شمار، دل شاد من از خودم جدا خواهد شد.
منت و صد شکر تو بر جان من
ای بت شیرین لب خندان من
هوش مصنوعی: ای معشوق با لب‌های شیرین و خندان، من همواره سپاسگزار توام و قدردانی‌ام از وجود تو که به زندگی‌ام رونق می‌بخشد.
ای لب تو آرزوی جان مرا
چاک کنم در غم تو جامه را
هوش مصنوعی: ای لب تو، آرزوی جان من است، من در غم تو، لباس خود را پاره می‌کنم.
گرچه مرا سوخت غمت همچو عود
هجر به امید تو آسان نمود
هوش مصنوعی: با وجود اینکه درد و غم تو مانند عود مرا می‌سوزاند، اما به خاطر امید به تو، تحمل آن برایم راحت‌تر شده است.
هر چه به یاد تو مرا آن خوش است
گر همه آن دوزخ پر آتش است
هوش مصنوعی: هر چیزی که به یاد تو باشد برای من خوشایند است، حتی اگر همه آن‌ها در آتش دوزخ باشد.
درد تو بهتر ز دوایی دگر
نیست مرا جز تو هوایی دگر
هوش مصنوعی: درد تو برای من از هر درمان دیگری بهتر است و جز تو هیچ آرزو و خواسته‌ای ندارم.
عشق تو خوشتر ز همه کاینات
لعل تو سرچشمه آب حیات
هوش مصنوعی: عشق تو از تمام دنیا شیرین‌تر است و گوهر تو منبع زندگی است.
ای بت عیار به من رخ نما
من به امید تو کشیدم بلا
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبا، به من بنگر؛ من به خاطر امید به تو سختی‌ها را به جان خریده‌ام.
نیست مرا طاقت صبر و قرار
باز رهان زودترم ز انتظار
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم صبر کنم و بی‌قراری را تحمل نمایم، لطفاً هر چه سریع‌تر مرا از این انتظار نجات بده.
صبر من و مهر تو شد ناپدید
عشق چنین در همه عالم که دید
هوش مصنوعی: صبر و محبت من نسبت به تو ناپدید شده است و عشق همچنان در سراسر دنیا به چشم می‌خورد.
خادمه بر گوی دگر بار تو
این سخنانم بر دلدار تو
هوش مصنوعی: ای خادم، این کلام را دوباره برای محبوب من بگو.