گنجور

بخش ۲۲ - نامه هفتم

عاشق بیچاره چو بیدار شد
مست رخ یار چو هشیار شد
هیچ اثری از رخ دلبر ندید
راست چو ماهی به زمین می طپید
زهره آن نه که برآرد خروش
طاقت آن نی که بباشد خموش
مضطرب و بی سر و سامان شده
عقل درین واقعه حیران شده
گفت خدایا چه کنم این زمان
پیش که گویم غم آن نوجوان
بار خدایا به کمال کرم
دست دلم گیر و برآور ز غم
طاقت این درد ندارم دگر
ای ملک الملک مرا باز خر
بنده درگاه توام یا اله
چاره من کن که تویی پادشاه
از همه عالم شده ام سیر من
می روم از دار جهان دیر من
گر شده ام عاشق و در عشق مست
شکر خدا را که نیم بت پرست
عاشقم امروز، به فریاد درس
جز تو ندارم به جهان هیچ کس
در دل او مهر مرا راه ده
چشم مرا دیدن آن ماه ده
بی رخ او صبر ندارم دگر
پادشها در من مسکین نگر
عاشق درویش درین ناله بود
خادمه اندر عقبش می شنود
باز به دو چشم پر آب، آن زمان
رفت به پیش بت نامهربان

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق بیچاره چو بیدار شد
مست رخ یار چو هشیار شد
هوش مصنوعی: عاشق بیچاره وقتی بیدار شد، مانند شخصی مست است که به زیبایی معشوقش نگاه می‌کند و سرمست از آن زیبایی احساس خوشحالی می‌کند.
هیچ اثری از رخ دلبر ندید
راست چو ماهی به زمین می طپید
هوش مصنوعی: در این متن به زیبایی و جذابیت چهره دلبر اشاره شده است. شاعر از شدت شوق و علاقه، خود را همچون ماهی که روی زمین می‌جوشد توصیف می‌کند، که نشان‌دهنده‌ی احساسات عمیق و بی‌تابی اوست. در کل، حسرت و اشتیاق نسبت به دیدن چهره محبوب و زیبایی‌اش را به تصویر می‌کشد.
زهره آن نه که برآرد خروش
طاقت آن نی که بباشد خموش
هوش مصنوعی: زهره به معنای دل و جرأت است. این جمله می‌گوید که قدرت واقعی در این نیست که کسی فریاد بزند یا خود را نشان دهد، بلکه در سکوت و صبر در برابر مشکلات و دردها نهفته است. کسانی که می‌توانند در خاموشی تحمل کنند، در واقع از شجاعت و استقامت بیشتری برخوردارند.
مضطرب و بی سر و سامان شده
عقل درین واقعه حیران شده
هوش مصنوعی: عقل در این واقعه به شدت مضطرب و بی‌نظم شده و در حیرت و سردرگمی به سر می‌برد.
گفت خدایا چه کنم این زمان
پیش که گویم غم آن نوجوان
هوش مصنوعی: ای خدا، اکنون چه باید بگویم در مورد غم و اندوه آن جوان؟
بار خدایا به کمال کرم
دست دلم گیر و برآور ز غم
هوش مصنوعی: خدایا، با لطف و کرم بی‌نظیرت، به من کمک کن و از غم و اندوه نجاتم بده.
طاقت این درد ندارم دگر
ای ملک الملک مرا باز خر
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم این درد را تحمل کنم، ای بزرگ‌ترین پادشاه، مرا دوباره به حالت قبل برگردان.
بنده درگاه توام یا اله
چاره من کن که تویی پادشاه
هوش مصنوعی: ای خدا، من بنده تو هستم، مرا یاری کن که تنها تو هستی که می‌توانی مشکل مرا حل کنی.
از همه عالم شده ام سیر من
می روم از دار جهان دیر من
هوش مصنوعی: من از همه چیز دنیا خسته شده‌ام و اکنون به سوی سرای آخرت می‌روم.
گر شده ام عاشق و در عشق مست
شکر خدا را که نیم بت پرست
هوش مصنوعی: اگر عاشق و در عشق شگفت‌زده شده‌ام، سپاسگزارم که من به بت‌پرستی گرایش ندارم.
عاشقم امروز، به فریاد درس
جز تو ندارم به جهان هیچ کس
هوش مصنوعی: امروز عاشق تو هستم و در دنیا هیچ کس دیگری را ندارم که به فریاد من برسد.
در دل او مهر مرا راه ده
چشم مرا دیدن آن ماه ده
هوش مصنوعی: در دل او جایی برای عشق من فراهم کن و به من اجازه بده تا آن چهره زیبا را ببینم.
بی رخ او صبر ندارم دگر
پادشها در من مسکین نگر
هوش مصنوعی: بدون چهره او، دیگر نمی‌توانم صبر کنم، ای پادشاهان، به حال زار من نگاه کنید.
عاشق درویش درین ناله بود
خادمه اندر عقبش می شنود
هوش مصنوعی: عاشق درویش در این ناله‌ها و زاری‌هایش مشغول است و خدمتکارش در پشت سر او این صحبت‌ها را می‌شنود.
باز به دو چشم پر آب، آن زمان
رفت به پیش بت نامهربان
هوش مصنوعی: با چشمان پر از اشک، دوباره به سوی آن بت بی‌رحم پیش رفتم.