بخش ۱۸ - نامه ششم
باز چو از صبر سخن گوش کرد
عاشق دلسوخته خاموش کرد
گرسنه را دیر شود پاتغار
جوع برآرد ز دل او دمار
صبر بود پیش دل مستمند
داروی تلخ است، بلی سودمند
چون بجز از صبر دوایی ندید
پای به دامان صبوری کشید
تلخی این صبر به زهر فراق
گشت در آن دم به دلش هم وثاق
روی به دیوار و غم یار هم
روز و شبان دیده بیدار هم
این همه چون با دل او یار شد
عاقبت آن دلشده بیمار شد
عاشق و بیمار و غریب و فقیر
روی به دیوار ودل پر زحیر
ماند درین واقعه سی روز و شب
گشت طبیب از مرضش در عجب
جان به لب آمد دگر از اشتیاق
ناله برآورد ز درد فراق
گشت چو بی طاقت و صبر و قرار
اشک فرو ریخت چو ابر بهار
ناله برآورد که ای یار من
یک نظری کن به دل زار من
دل به سر کوی تو گشته مقیم
هست مرا هجر تو نار جحیم
زندگی بی تو، مرا مرگ به
عمرگر این است ازو ترک به
ای شده در سینه مرا جای تو
سوختم از آتش سودای تو
صبر کجا، چیست تحمل بگوی
از من دلسوخته اینها مجوی
صبر که چون آتش سوزان بود
تکیه برو آه چه امکان بود
سینه پر از نار چو گرمابه ام
من ز غمت گندم بر تابه ام
خادمه از بهر خدای جهان
عرضه کن احوال من آن جا روان
بخش ۱۷ - آمدن خادمه از بر معشوق: خادمه از خدمت آن دلنوازبخش ۱۹ - رفتن خادمه از پیش عاشق: خادمه برخاست به چشم پر آب
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز چو از صبر سخن گوش کرد
عاشق دلسوخته خاموش کرد
هوش مصنوعی: وقتی که صبر به حرفهایش گوش فرا داد، عاشق دلسوخته را ساکت کرد.
گرسنه را دیر شود پاتغار
جوع برآرد ز دل او دمار
هوش مصنوعی: زمانی که فردی گرسنه باشد، انتظار بسیار طولانی برای رفع گرسنگیاش باعث میشود که شدت گرسنگی او به مراتب بیشتر و آزاردهندهتر گردد.
صبر بود پیش دل مستمند
داروی تلخ است، بلی سودمند
هوش مصنوعی: تحمل و صبر بر سختیها برای دلهای نیازمند، همچون داروی تلخی است که در عین تلخی، مفید و سودمند است.
چون بجز از صبر دوایی ندید
پای به دامان صبوری کشید
هوش مصنوعی: وقتی راهی جز صبر پیدا نکرد، به دامان صبوری پناه برد.
تلخی این صبر به زهر فراق
گشت در آن دم به دلش هم وثاق
هوش مصنوعی: در لحظهای که فراق به اوج خود رسید، تلخی صبر او به زهر مانند شد و در دلش ارتباط و پیوندی عمیق شکل گرفت.
روی به دیوار و غم یار هم
روز و شبان دیده بیدار هم
هوش مصنوعی: به دیوار رو آوردهام و در هر لحظه، بیوقفه به یاد غم یارم هستم.
این همه چون با دل او یار شد
عاقبت آن دلشده بیمار شد
هوش مصنوعی: وقتی که این همه با دل او دوست شد، در پایان آن دل بیمار و عذابکشیده شد.
عاشق و بیمار و غریب و فقیر
روی به دیوار ودل پر زحیر
هوش مصنوعی: عاشق، بیمار، غریب و فقیر، به دیوار نگاه میکند و دلش از غم پر است.
ماند درین واقعه سی روز و شب
گشت طبیب از مرضش در عجب
هوش مصنوعی: در این ماجرا سی روز و شب گذشت و پزشک از بیماری او حیران و شگفتزده شد.
جان به لب آمد دگر از اشتیاق
ناله برآورد ز درد فراق
هوش مصنوعی: جانم به شدت از شوق و آرزو به لب رسیده است و به خاطر درد جدایی، با صدای بلند نالهای از خود برمیآورم.
گشت چو بی طاقت و صبر و قرار
اشک فرو ریخت چو ابر بهار
هوش مصنوعی: به هنگامی که او نتوانست طاقت و صبر خود را حفظ کند، اشکهایش مانند باران بهاری سرازیر شد.
ناله برآورد که ای یار من
یک نظری کن به دل زار من
هوش مصنوعی: نالهای از دل برآوردم و از تو خواستم که نگاهی به حال رنجورم بیندازی.
دل به سر کوی تو گشته مقیم
هست مرا هجر تو نار جحیم
هوش مصنوعی: دل من در کوی تو جاگیر شده و از دوری تو به آتش ناراحتی دچارم.
زندگی بی تو، مرا مرگ به
عمرگر این است ازو ترک به
هوش مصنوعی: زندگی بدون تو برای من مثل مرگ است. اگر زندگی به این شکل باشد، فایدهای ندارد که ادامه دهم.
ای شده در سینه مرا جای تو
سوختم از آتش سودای تو
هوش مصنوعی: در قلب من جایی برای تو ایجاد کردهام و از آنجا که عاشق تو هستم، به خاطر این عشق آتش میزنم.
صبر کجا، چیست تحمل بگوی
از من دلسوخته اینها مجوی
هوش مصنوعی: صبر و تحمل را از من دلسوخته نخواهید، چرا که من در حالتی هستم که نمیتوانم این سختیها را تحمل کنم.
صبر که چون آتش سوزان بود
تکیه برو آه چه امکان بود
هوش مصنوعی: صبر مانند آتش سوزانی است که باید به آن تکیه کرد؛ اما ای کاش این کار ممکن بود.
سینه پر از نار چو گرمابه ام
من ز غمت گندم بر تابه ام
هوش مصنوعی: سینهام مثل یک گرمابه از درد و اندوه پر شده است و زندگیام به شدت تحت تأثیر غمت قرار دارد.
خادمه از بهر خدای جهان
عرضه کن احوال من آن جا روان
هوش مصنوعی: ای خدمتگزار، از جانب من احوال مرا به پیشگاه خداوند جهان برسان.