بخش ۱۶ - خبر بردن خادمه
این سخنان را چو بدین سان شنید
خادمه انگشت به دندان گزید
قصد حریم حرمش کرد باز
خادمه آن لحظه به عمر دراز
پیش رخ سرو سمن بر نشست
گفت چو آن رفت به کلی ز دست
چاره کن که گرفتار تست
واله آن نرگس بیمار تست
گر برسی تیز به فریاد او
شاد شود این دل ناشاد او
او به مرادی رسد و این زمان
هیچ شما را نبود، این زیان
چون بشنید این سخن دلپذیر
گفت بگو صبر کند آن فقیر
زان که مرا هست بسی دشمنان
تا نبرد خلق به من این گمان
بخش ۱۵ - نامه پنجم: باز چو مسکین بشنید این سخنبخش ۱۷ - آمدن خادمه از بر معشوق: خادمه از خدمت آن دلنواز
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.