بخش ۱۴ - خبر بردن خادمه
خادمه آمد به بر یار باز
گفت که ای سرو قد دلنواز
کار جوان رفت ز دست ای صنم
می رود از دار جهان دم به دم
با دل پر حسرت ازین خاکدان
می رود امروز دریغا جوان
خون جوان هست به گردن ترا
رحم کن امروز بترس از خدا
خنده همی زد چو گل نوبهار
بر سخن خادمه آن گلعذار
خادمه از خنده او می گریست
کای صنم این خنده درین حال چیست
کار جوان گشت تباه این زمان
هست ترا عین گناه این زمان
گفت ایا خادمه بوالفضول
بهر چه گشتی تو درین غم ملول
من زکجا و سخن او کجا
شه نکند هم نفسی با گدا
او چو نکرد این سخنان را قبول
خادمه شد باز درین غم ملول
پیش جوان آمد و بگریست زار
گفت چه سازم من بی اعتبار
سعی کنم من، نشود کار راست
ذات خداوند جهان تا چه خواست
برکن ازو دل، چه فرو بسته ای
بر سر این کوی چرا شسته ای
حسن که کج خلق بود نیک نیست
حسن نکو، خلق نکو لیک نیست
بر کن ازو دل چه نشستی برو
صوفی سرگشته تو از من بشنو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خادمه آمد به بر یار باز
گفت که ای سرو قد دلنواز
هوش مصنوعی: دختر خدمتکار به نزد محبوب رفت و گفت: ای درخت زیبای دلنواز.
کار جوان رفت ز دست ای صنم
می رود از دار جهان دم به دم
هوش مصنوعی: ای معشوق، جوانی من از دست میرود و لحظه به لحظه زندگیام به پایان نزدیکتر میشود.
با دل پر حسرت ازین خاکدان
می رود امروز دریغا جوان
هوش مصنوعی: امروز جوانی با دل پر از حسرت این دنیای مادی را ترک میکند و این واقعا جای تأسف دارد.
خون جوان هست به گردن ترا
رحم کن امروز بترس از خدا
هوش مصنوعی: جوانی به خاطر تو قربانی شده است، امروز رحم کن و از خدا بترس.
خنده همی زد چو گل نوبهار
بر سخن خادمه آن گلعذار
هوش مصنوعی: در بهار تازه، گلها میخندیدند و بر سخنان آن خدمتکار زیبا حضور داشتند.
خادمه از خنده او می گریست
کای صنم این خنده درین حال چیست
هوش مصنوعی: خادمه از شادی و خوشحالی او به گریه افتاده بود و میپرسید: ای معشوق، این خندهات در چنین وضعیت چه معنا دارد؟
کار جوان گشت تباه این زمان
هست ترا عین گناه این زمان
هوش مصنوعی: در این زمان، جوانی تو بیهوده شده و این خود نشانهای از گناه است.
گفت ایا خادمه بوالفضول
بهر چه گشتی تو درین غم ملول
هوش مصنوعی: میگوید ای خدمتگزار بوالفضل، برای چه در این درد و غم ناراحت شدهای؟
من زکجا و سخن او کجا
شه نکند هم نفسی با گدا
هوش مصنوعی: من از کجا آمدهام و حرف او از کجا است. آیا ممکن است که شاهی همنفسی با یک گدا داشته باشد؟
او چو نکرد این سخنان را قبول
خادمه شد باز درین غم ملول
هوش مصنوعی: او که این حرفها را نپذیرفت، از این رو در غم و افسردگی دوباره به حالت خدمتکار درآمد.
پیش جوان آمد و بگریست زار
گفت چه سازم من بی اعتبار
هوش مصنوعی: جوان پیش او آمد و با اندوه بسیار گریست و از او پرسید که حالا چه کاری باید انجام دهد در حالی که احساس بیاعتباری میکند.
سعی کنم من، نشود کار راست
ذات خداوند جهان تا چه خواست
هوش مصنوعی: من تلاش میکنم، ولی کارهایی که به حقیقت و ذات خداوند تعلق دارند، هرگز به خواسته من نخواهند بود.
برکن ازو دل، چه فرو بسته ای
بر سر این کوی چرا شسته ای
هوش مصنوعی: دل خود را از او جدا کن، چرا در این مکان خود را محبوس کردهای و برای چه از آن دل شکستهای؟
حسن که کج خلق بود نیک نیست
حسن نکو، خلق نکو لیک نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی ظاهراً نیکو باشد، اما دارای اخلاق بد و کجخلقی باشد، در واقع آن نیکی و زیبایی او بیارزش خواهد بود. به عبارت دیگر، خوب بودن فقط به ظاهر نیست، بلکه رفتار و خلق و خوی فرد نیز اهمیت دارد.
بر کن ازو دل چه نشستی برو
صوفی سرگشته تو از من بشنو
هوش مصنوعی: دل خود را از او دور کن و دیگر در انتظار نمان؛ ای صوفی سرگردان، به سخنان من گوش کن.