گنجور

شمارهٔ ۳ - در مدح امیر مؤمنان علی (ع)

المنة لله که به کوی تو مقیمم
هر دم رسد از حلقه ی زلف تو نسیمم
ای خاک درت جنّت و فردوس نعیمم
در بارگهت چون سگ اصحاب رقیمم
صد شکر کز آغاز شدم نیک سرانجام
ای آنکه خدا گشته ز روی تو پدیدار
دارم به خدا، من به خداوندی ات اقرار
بستم صنما از سر زُلفین تو زُنّار
خواندم صنمت لیک برِ مردم هشیار
دست صمدی تو که شکستی همه اصنام
ای سرّ نهان، سرّ نهان از تو چه پنهان
عالم همه اندر، صفت ذات تو حیران
در شکّ و گمانند چه دانا و چه نادان
از چهره برافکن دمی این پرده ی امکان
تا رفع کنی شکّ و گمان از همه اوهام
ای آنکه قضا بنده ی حکمت ز ازل شد
وی آنکه قدر، امر ترا، ضرب مثل شد
تعبیر زحق حُبّ تو بر خیر عمل شد
من بی عمل و عمر همه صرف امل شد
ناکامم و خواهم دهی ای دوست مرا، کام
هرکس که ز میخانه ی عشق تو خورد می
مستانه ره خُلد برین را کند او طی
فیض تو چه فیضیست که لایلحقه شیئی
بُرده است مگر خضر، به سرچشمه ی آن پی
کت می رود او بنده صفت بر اثر کام
ای آنکه حدوث تو قِران با قِدم آمد
از جود تو عالم به وجود از عدم آمد
بطحا، ز طفیل حرمت تا حرم آمد
هر خار و خسی در حرمش محترم آمد
مار خار و خس این حرم و دل به تو آرام
ای دست خدا کار، به ما گشته بسی تنگ
طاعون به محبّان تو گردیده قوی چنگ
این حادثه در شهر نجف نیست خوش آهنگ
عار است به ما، در بر اغیار و بود ننگ
حامی به حمی باشد و در مهلکه اغنام
ترسم که حسودان به من این نکته بگیرند
کای آنکه امیران تو بر مرگ امیرند
گر، راست بود امر شود تا که نمیرند
دانی که حسودان، سخن حق نپذیرند
از نام گذشتیم چرا این همه بدنام
زن طعن به طاعون که از اینجا بگریزد
در کشور اعدا، رود آنجا بستیزد
با ما نستیزد، که ز ما مهر تو خیزد
ز اشجار ولای تو اگر برگ بریزد
ترسم نشود پخته ثماری که بود خام
هر چند که ما صاحب جرمیم و جنایت
امّا کرم و جود ترا نیست نهایت
از ما بدی و از تو همه لطف و عنایت
در روز جزا، باز دو صد گونه رعایت
بایست به ما، تا رسد اکرام به اتمام
ما را نبود واسطه یی غیر حسینت
سوگند عظیمیست به جان حسنینت
حق نبی و آل خصوصاً به حسینت
آن کشته ی شمشیر جفا نور دو عینت
کاین هایله را، رفع کنی با همه آلام
زین واسطه ما را نبود، برتر و بهتر
در نزد تو ای شیر خدا، میر غضنفر
ماییم و حسینی چه به اینجا چه به محشر
این واسطه گر نیست قبول درِ داور
ای خاک به فرق من و ای وای بر اسلام
آن کشته اگر چاره ی این غم ننماید
مشکل کسی این عقده ی مشکل بگشاید
ما، بد زبدان غیر بدی هیچ نیاید
او هی کند احسان و به احسان بفزاید
زانروی که وحشی به جز، احسان نشود رام
ای جان جهان، جان جهان باد فدایت
جان و دل ما بسته ی زنجیر ولایت
شد پیر «وفایی» به ره مهر و وفایت
با جرم و گنه آمده بر درب سرایت
کز لطف کشی پرده را، بر همه آثام

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

المنة لله که به کوی تو مقیمم
هر دم رسد از حلقه ی زلف تو نسیمم
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که هر لحظه در کنار تو هستم و نسیم خوشبویی از گیسوانت به من می‌رسد.
ای خاک درت جنّت و فردوس نعیمم
در بارگهت چون سگ اصحاب رقیمم
هوش مصنوعی: ای خاک دروازه‌ات برای من بهشت و باغ نعمت است و در درگاه تو چون سگی از یاران حضرت رقی به خدمت مشغولم.
صد شکر کز آغاز شدم نیک سرانجام
هوش مصنوعی: بسیار سپاسگزارم که از ابتدا با خوش‌شانسی شروع کردم و به پایان خوبی رسیدم.
ای آنکه خدا گشته ز روی تو پدیدار
دارم به خدا، من به خداوندی ات اقرار
هوش مصنوعی: ای کسی که خداوند از چهره‌ات نمایان شده است، به خدا قسم، من به خداوندی تو اعتراف می‌کنم.
بستم صنما از سر زُلفین تو زُنّار
خواندم صنمت لیک برِ مردم هشیار
هوش مصنوعی: من در عشق تو به زنجیر زلف‌هایت دچار شدم و به خاطر زیبایی‌ات، برای خود زنجیری درست کردم، اما در این راه باید مراقب مردم آگاه و هوشیار هم باشم.
دست صمدی تو که شکستی همه اصنام
هوش مصنوعی: دست تو که قدرتی مانند صمد دارد، تمام بت‌ها و خدایان دروغین را شکست داد.
ای سرّ نهان، سرّ نهان از تو چه پنهان
عالم همه اندر، صفت ذات تو حیران
هوش مصنوعی: ای راز پنهان، آیا چیزی از تو پنهان است؟ تمام عالم در حیرت و شگفتی از صفات تو به سر می‌برد.
در شکّ و گمانند چه دانا و چه نادان
از چهره برافکن دمی این پرده ی امکان
هوش مصنوعی: چه دانا و چه نادان، همه در تردید و شک هستند. لحظه‌ای پرده‌ی واقعیت را کنار بزن و به حقیقت بنگر.
تا رفع کنی شکّ و گمان از همه اوهام
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی تمام تردیدها و تصورات نادرست را از ذهن خود دور کنی.
ای آنکه قضا بنده ی حکمت ز ازل شد
وی آنکه قدر، امر ترا، ضرب مثل شد
هوش مصنوعی: ای کسی که سرنوشت همواره تحت حکمت خداوند بوده و تو آن کس هستی که تقدیر و فرمان تو، به راه‌های معقول و منطقی تبدیل شده است.
تعبیر زحق حُبّ تو بر خیر عمل شد
من بی عمل و عمر همه صرف امل شد
هوش مصنوعی: عشق تو به عنوان یک حقیقت شریف مورد تعبیر قرار گرفت و از آن نتیجه خوبی به دست آمد، در حالی که من بدون عمل ماندم و تمام عمرم صرف آرزوها شد.
ناکامم و خواهم دهی ای دوست مرا، کام
هوش مصنوعی: من در زندگی دچار شکست و ناکامی هستم و از تو ای دوست، می‌خواهم که به من آنچه را که آرزو دارم عطا کنی.
هرکس که ز میخانه ی عشق تو خورد می
مستانه ره خُلد برین را کند او طی
هوش مصنوعی: هرکسی که از میخانه عشق تو بنوشد، با حالتی شاد و مست، راه بهشت را در پیش می‌گیرد.
فیض تو چه فیضیست که لایلحقه شیئی
بُرده است مگر خضر، به سرچشمه ی آن پی
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که نعمت و فیض تو چقدر عظیم و بی‌نظیر است که هیچ موجودی نمی‌تواند به حقایق کامل آن دست پیدا کند، جز خضر که به منبع آن راه یافته است. در واقع، تنها افرادی خاص و برخوردار از بینش عمیق می‌توانند به درک آن برسند.
کت می رود او بنده صفت بر اثر کام
هوش مصنوعی: او به دنبال خواسته‌ها و آرزوهایش می‌رود و تحت تأثیر آن‌ها قرار دارد.
ای آنکه حدوث تو قِران با قِدم آمد
از جود تو عالم به وجود از عدم آمد
هوش مصنوعی: ای آن تو که وجودت همزمان با وجود خدا آغاز شده است، و به واسطه بخشش تو، جهان از نبود به هستی درآمده است.
بطحا، ز طفیل حرمت تا حرم آمد
هر خار و خسی در حرمش محترم آمد
هوش مصنوعی: در سرزمین مقدس بطحاء، حتی کوچک‌ترین اشیاء و چیزهای بی‌ارزش به خاطر حرمت و شان آن مکان، مورد احترام قرار می‌گیرند و به حریمش راه پیدا می‌کنند.
مار خار و خس این حرم و دل به تو آرام
هوش مصنوعی: ای دل، در این مکان مقدس و پر از زیبایی، در کنار دردها و مشکلات زندگی به آرامش تو نیاز دارم.
ای دست خدا کار، به ما گشته بسی تنگ
طاعون به محبّان تو گردیده قوی چنگ
هوش مصنوعی: ای دست خداوند، کار به ما دشوار شده است و بیماری طاعون به دوستداران تو بسیار شدت یافته است.
این حادثه در شهر نجف نیست خوش آهنگ
عار است به ما، در بر اغیار و بود ننگ
هوش مصنوعی: این رویداد در شهر نجف اتفاق نمی‌افتد، چرا که شرم و ننگ بر ماست اگر در برابر دیگران به وجود بیاید.
حامی به حمی باشد و در مهلکه اغنام
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، یک حامی واقعی باید از جان و مال خود برای حفاظت از دیگران، به ویژه افراد ضعیف و نیازمند، مایه بگذارد.
ترسم که حسودان به من این نکته بگیرند
کای آنکه امیران تو بر مرگ امیرند
هوش مصنوعی: می‌ترسم حسودان از این نکته سوءاستفاده کنند که تو، کسی هستی که بر مرگ امیران تسلط داری.
گر، راست بود امر شود تا که نمیرند
دانی که حسودان، سخن حق نپذیرند
هوش مصنوعی: اگر حقیقت پدیدار شود، کارها به سامان می‌رسد و کسانی که حسود هستند، هرگز سخن راست را نمی‌پذیرند.
از نام گذشتیم چرا این همه بدنام
هوش مصنوعی: ما از نام و عنوان گذشتیم، پس چرا هنوز اینقدر بدنام هستیم؟
زن طعن به طاعون که از اینجا بگریزد
در کشور اعدا، رود آنجا بستیزد
هوش مصنوعی: زنی که به بیماری طاعون توهین می‌کند، اگر از اینجا دور شود و به سرزمین دشمنان برود، در آنجا نیز با تیرگی‌ها و مشکلات مواجه خواهد شد.
با ما نستیزد، که ز ما مهر تو خیزد
ز اشجار ولای تو اگر برگ بریزد
هوش مصنوعی: با ما در جنگ نباش، زیرا محبت تو از دل ما برخاسته است؛ حتی اگر درختان سرزمین تو برگ‌هایشان را بریزند.
ترسم نشود پخته ثماری که بود خام
هوش مصنوعی: مبادا نتیجه‌ای که باید به دست آید، به خاطر ناپختگی و عدم آمادگی به درستی حاصل نشود.
هر چند که ما صاحب جرمیم و جنایت
امّا کرم و جود ترا نیست نهایت
هوش مصنوعی: هرچند ما مرتکب گناه و خطا هستیم، اما بخشندگی و کرامت تو بی‌نهایت است.
از ما بدی و از تو همه لطف و عنایت
در روز جزا، باز دو صد گونه رعایت
هوش مصنوعی: ما بدی‌های زیادی داریم و تو همیشه با لطف و مهربانی‌ات به ما علاقه‌مندی. در روز قیامت هم با دو صد نوع توجه و رعایت به ما خواهی نگریست.
بایست به ما، تا رسد اکرام به اتمام
هوش مصنوعی: بایست تا زمانی که احترام و منزلت به پایان برسد.
ما را نبود واسطه یی غیر حسینت
سوگند عظیمیست به جان حسنینت
هوش مصنوعی: ما هیچ واسطه‌ای جز حسین را نمی‌شناسیم و این موضوع برای ما بسیار مهم و بزرگ است.
حق نبی و آل خصوصاً به حسینت
آن کشته ی شمشیر جفا نور دو عینت
هوش مصنوعی: به حق نبوت و خاندان پاک، به ویژه به حسین، که قربانی ظلم و ستم شد، نور چشم تو را به یاد می‌آورم.
کاین هایله را، رفع کنی با همه آلام
هوش مصنوعی: این مشکل را می‌توانی برطرف کنی، به شرطی که با تمام دردها و سختی‌هایت روبه‌رو شوی.
زین واسطه ما را نبود، برتر و بهتر
در نزد تو ای شیر خدا، میر غضنفر
هوش مصنوعی: به خاطر این واسطه، ما هیچ مقام و منزلتی بالاتر و بهتر از تو نداریم، ای شیر خدا، فرمانده قهرمان.
ماییم و حسینی چه به اینجا چه به محشر
این واسطه گر نیست قبول درِ داور
هوش مصنوعی: ما هستیم و حسینی، چه در این دنیا و چه در روز قیامت، این واسطه نیست که درگاه قاضی را بپذیرد.
ای خاک به فرق من و ای وای بر اسلام
هوش مصنوعی: ای خاک بر سر من و ای وای بر حال اسلام.
آن کشته اگر چاره ی این غم ننماید
مشکل کسی این عقده ی مشکل بگشاید
هوش مصنوعی: اگر آن محبوب نتواند راه حلی برای این درد و اندوه پیدا کند، پس مشکل کسی دیگر هم نمی‌تواند گره‌گشایی از این دردی که در دل داریم انجام دهد.
ما، بد زبدان غیر بدی هیچ نیاید
او هی کند احسان و به احسان بفزاید
هوش مصنوعی: ما از کسانی که بد هستند انتظار خوبی نداریم؛ چرا که اگر هم نیکی کنند، بر نیکی‌هایشان افزوده نمی‌شود.
زانروی که وحشی به جز، احسان نشود رام
هوش مصنوعی: به خاطر آن چهره زیبا و دلنشین، هیچ راهی جز نیکی و احسان به او وجود ندارد.
ای جان جهان، جان جهان باد فدایت
جان و دل ما بسته ی زنجیر ولایت
هوش مصنوعی: ای جان من، کیمیای زندگی، فدای تو باد؛ جان و دل ما به بند محبت و پیوند با تو گرفتار است.
شد پیر «وفایی» به ره مهر و وفایت
با جرم و گنه آمده بر درب سرایت
هوش مصنوعی: پیره ‌مرد وفایی به خاطر عشق و وفاداری‌اش به تو، با تمام گناهان و اشتباهاتش، به در خانه‌ات آمده است.
کز لطف کشی پرده را، بر همه آثام
هوش مصنوعی: به خاطر خوش‌نودی تو، آسیب‌ها و گناهان را پنهان می‌کنم.