گنجور

شمارهٔ ۴ - در توسّل به حضرت سیدالشهدا (ع) جهت رفع مرض طاعون

ای کرببلا مشرق انوار خدایی
زین بارگهت هم صفت عرش علایی
از شش جهت و چارطرف روح فزایی
تا مقتل شاهنشه خیل شهدایی
سر منزل اندوه و غم و کرب و بلایی
یک دل نبود از تو دمی شاد در ایّام
شهر تو بود غمکده و دشت خطرناک
تلخ است هواهای تو در کام چو تریاک
روئیده ز زهر، است به خاکت خس و خاشاک
چون زاده ی زهرا خلف سیّد لولاک
کشتی چه جوانان و نبودت ز کسی باک
کز آب فراتت همه را تشنه بدی کام
در دشت تو ای کرببلا هیچ پیمبر
ننهاد قدم اینکه نشد زار و مکدّر
آگه ز بلیّات تو گشتند سراسر
بر سبط رسول آنچه شده ثبت به دفتر
در ماتم این شه همه بر چهر منوّر
کردند روان لؤلؤ لالا ز دو بادام
روزی که به صحرای تو آمد ز مدینه
این خسرو بی لشگر و بی شبهه و قرینه
با اهل حرم خاصه دل افسرده سکینه
در شطّ تو با آنکه روان بود سفینه
بودند همه خشگ لب و سوخته سینه
از جور و ستمکاری اعدای بدانجام
تا آنکه به روز دهم ماه محرّم
شد لشگر بسیار در این دشت فراهم
یکسر زپی قتل حسین گشته مصمّم
پس شمر به بیداد و ستم گشت مقدّم
نه بیم ز یزدان نه ز پیغمبر خاتم
کرد آنچه نیاید به گمان در همه اوهام
چون تشنه لب از خنجر او کشته شد این شاه
آفاق پر از غلغله شد تا فلک ماه
شه را چو زدند آتش بیداد به خرگاه
جبریل گهی زد به سر و گاه کشید آه
با کینه ببردند پس آن لشگر گمراه
اولاد علی را چو اسیران به سوی شام
تا شاد نمایند ز خود آل زنا را
کردند، به یکباره فراموش خدا را
ز اندازه بکردند فزون جوروجفا را
کشتند زکین پنجمی آل عبا را
کز بهر چنین روز شفیع آید ما را
هم روز قیامت به بر ایزد علّام
یا شاه شهیدان نظری کن به گدایان
کاندر حرمت گشته زغم نوحه سرایان
زین طرفه بلایی که ندارد حد و پایان
بر اهل نجف زمره ی بی برگ و نوایان
ای قبله ی مقصود همه بار خدایان
کن حکم بلا را رود از ساحت اسلام
بر درگه خلاّق جهان قادر یکتا
ما را تو شفیعی چه به دنیا چه به عقبی
ای بنده ی جان بخش دمت صد چو مسیحا
این مرده دلان را به کلامی بکن احیا
یکره به شفاعت لب جان پرور بگشا
ز آسیب بلا شهر نجف را بکن آرام
شش ماه فزونست که این مایه ی ماتم
غالب شده بر قالب ذریّه ی آدم
این است بلایی که مبین باشد و مبرم
یک روز کشد بیش و دگر روز کشد کم
زین طرفه بلا داد، که ماننده ی ضیغم
افتاده میان گلّه ی آهو و اغنام
اهل نجف از بیم وبا طعنه ی طاعون
مجموع پریشان و غمین حال و جگر خون
گردیده فراری چه به دشت و چه به هامون
ما سوی تو بشتافته با حال دگرگون
خاک درت از آب مژه ساخته جیحون
تا آنکه نمایی نظری از ره اکرام
بر پیر و جوان دوستی ات حصن حصین است
امر تو روان هم به سما هم به زمین است
در هر دو جهان مهر تو سرمایه ی دین است
بر خلق ولای تو همان حبل متین است
ما را ز تولاّی تو مقصود همین است
کاین حادثه را دور کنی از همه اجسام
ای روز ازل داده به درگاه خداوند
جان و تن و اموال و عیال و زن و فرزند
بر خاک نشینان ره این واقعه مپسند
تا خصم از این غصّه بیفتد به دلش بند
زان لعل لبانت به شفاعت دو شکرخند
بنمای و بکن شاد دل خاص و دل عام
این جامه ی$ ارزنده تر از درّ بهایی
باشد ز پی پاسخ گفتار «وفایی»
آن شاعر کامل که به تائید خدایی
ختم است بر او مرتبه ی مدح سرایی
هرگز ز چنین رتبه مباداش جدایی
کز «مشتری» او یاد کند در همه هنگام

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرببلا مشرق انوار خدایی
زین بارگهت هم صفت عرش علایی
هوش مصنوعی: ای کربلا، تو سرچشمه نورهای الهی هستی و از جایگاه تو، صفات عرش الهی تجلی می‌کند.
از شش جهت و چارطرف روح فزایی
تا مقتل شاهنشه خیل شهدایی
هوش مصنوعی: از همه جهات و اطراف، تلاش زیادی برای افزایش روحیه و انگیزه وجود دارد تا به جایی که شهدای بزرگوار و پهلوانان قرار دارند، برسیم.
سر منزل اندوه و غم و کرب و بلایی
یک دل نبود از تو دمی شاد در ایّام
هوش مصنوعی: در زمان‌های دشوار و پر از غم و مشکل، هرگز دلی پیدا نشد که از حضور تو در لحظه‌ای شاد باشد.
شهر تو بود غمکده و دشت خطرناک
تلخ است هواهای تو در کام چو تریاک
هوش مصنوعی: شهر تو پر از اندوه و دشت‌های آن پر از خطر است. هوای تو به اندازه تریاک تلخ و ناگوار است.
روئیده ز زهر، است به خاکت خس و خاشاک
چون زاده ی زهرا خلف سیّد لولاک
هوش مصنوعی: از زهر روییده، در خاک تو خس و خاشاکی وجود دارد، مانند فرزندی از زهرا که جانشین سید لولاک است.
کشتی چه جوانان و نبودت ز کسی باک
کز آب فراتت همه را تشنه بدی کام
هوش مصنوعی: کشتی جوانان در آب فرات به حرکت درآمده و هیچ‌کس از نبودن تو ناراحت نیست، زیرا همه به خاطر آب فرات تشنه‌اند.
در دشت تو ای کرببلا هیچ پیمبر
ننهاد قدم اینکه نشد زار و مکدّر
هوش مصنوعی: در دشت تو، ای کربلا، هیچ پیامبری پا نگذاشت، زیرا این سرزمین از درد و غم پر شده است و شرایطش مناسب نیست.
آگه ز بلیّات تو گشتند سراسر
بر سبط رسول آنچه شده ثبت به دفتر
هوش مصنوعی: اگر از مشکلات و بلایای تو باخبر شدند، همه بر نسل پیامبر، آنچه که اتفاق افتاده است را در دفتر ثبت کردند.
در ماتم این شه همه بر چهر منوّر
کردند روان لؤلؤ لالا ز دو بادام
هوش مصنوعی: در سوگ این پادشاه، همه بر چهره‌ام زینت و زیبایی بخشیدند، همان‌طور که مرواریدها در سایه دو بادام درخشش دارند.
روزی که به صحرای تو آمد ز مدینه
این خسرو بی لشگر و بی شبهه و قرینه
هوش مصنوعی: روزی که این پادشاه بدون سپاه و نشانه‌ای به بیابان تو آمد، از مدینه به سمت تو آمد.
با اهل حرم خاصه دل افسرده سکینه
در شطّ تو با آنکه روان بود سفینه
هوش مصنوعی: با خانواده و ای کسانی که در خانه‌ی حرم هستید، به‌ویژه سکینه که دلش کسل و غمگین است، در ساحل تو در حالی که کشتی در حال حرکت بود.
بودند همه خشگ لب و سوخته سینه
از جور و ستمکاری اعدای بدانجام
هوش مصنوعی: همه در غم و اندوه بودند و دل‌هایشان پر از درد و ناراحتی، به خاطر ظلم و ستم‌هایی که از سوی دشمنان به آنها وارد می‌شد.
تا آنکه به روز دهم ماه محرّم
شد لشگر بسیار در این دشت فراهم
هوش مصنوعی: تا روز دهم ماه محرم، گروه زیادی در این دشت جمع شدند.
یکسر زپی قتل حسین گشته مصمّم
پس شمر به بیداد و ستم گشت مقدّم
هوش مصنوعی: دسته‌ای از مردم تصمیم گرفته‌اند که به خاطر کشتن حسین (ع) به شدت عمل کنند و شمر در این میان به عنوان نخستین فردی که به ظلم و ستم ادامه می‌دهد، جلو می‌آید.
نه بیم ز یزدان نه ز پیغمبر خاتم
کرد آنچه نیاید به گمان در همه اوهام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص هیچ ترسی از خدا و پیامبر آخرالزمان ندارد و هر کاری که انجام می‌دهد، فراتر از حد تصور و خیالات است. او از چیزی نمی‌هراسد و به نظرات و باورهای معمولی اهمیت نمی‌دهد.
چون تشنه لب از خنجر او کشته شد این شاه
آفاق پر از غلغله شد تا فلک ماه
هوش مصنوعی: وقتی که این شاه که در عالم شناخته شده است، به دست خنجر کسی کشته شد، فضای دنیا پر از شایعه و سر و صدا شد. در این زمان حتی آسمان و ماه هم تحت تأثیر این واقعه قرار گرفتند.
شه را چو زدند آتش بیداد به خرگاه
جبریل گهی زد به سر و گاه کشید آه
هوش مصنوعی: وقتی جبارانی بر شهری ظلم و ستم کردند، گاهی آتش انقلاب به سراغ فرشتگان هم می‌رفت و گاهی آن‌ها را به تاسف و اندوه می‌کشاند.
با کینه ببردند پس آن لشگر گمراه
اولاد علی را چو اسیران به سوی شام
هوش مصنوعی: لشگری که معاند و گمراه بود، با کینه و دشمنی، فرزندان علی (ع) را مانند زندانیان به سمت شام بردند.
تا شاد نمایند ز خود آل زنا را
کردند، به یکباره فراموش خدا را
هوش مصنوعی: آنها برای اینکه خود را شاد کنند، به یکباره خدا را فراموش کردند و به کارهای زشت خود مشغول شدند.
ز اندازه بکردند فزون جوروجفا را
کشتند زکین پنجمی آل عبا را
هوش مصنوعی: از حد و حدود فراتر رفتند و ظلم و ستم را گسترش دادند، و در نتیجه، جان پنجمی از خاندان نبوت را گرفتند.
کز بهر چنین روز شفیع آید ما را
هم روز قیامت به بر ایزد علّام
هوش مصنوعی: به خاطر چنین روزی، شفیع ما به پیشگاه خداوند می‌آید و در روز قیامت نیز ما را مورد لطف و رحمت قرار می‌دهد.
یا شاه شهیدان نظری کن به گدایان
کاندر حرمت گشته زغم نوحه سرایان
هوش مصنوعی: ای پادشاه شهیدان، به بندگان نیازمند نگاهی کن، زیرا در سایه احترام تو، درد و غم نوحه‌خوانان به وجود آمده است.
زین طرفه بلایی که ندارد حد و پایان
بر اهل نجف زمره ی بی برگ و نوایان
هوش مصنوعی: به خاطر مصیبت و بلایی که بر اهل نجف واقع شده است، که هیچ‌گونه اندازه و پایانی ندارد، گروهی بی‌ثمر و بی‌صدا در آنجا وجود دارند.
ای قبله ی مقصود همه بار خدایان
کن حکم بلا را رود از ساحت اسلام
هوش مصنوعی: ای هدف و مرکز مقصود تمام خدایان، سرپرستی کن و فرمان بلا را صادر کن تا از مرز اسلام بگذرد.
بر درگه خلاّق جهان قادر یکتا
ما را تو شفیعی چه به دنیا چه به عقبی
هوش مصنوعی: در درگاه خالق یکتا و توانا، تو شفیع ما هستی، چه در این دنیا و چه در آن دنیا.
ای بنده ی جان بخش دمت صد چو مسیحا
این مرده دلان را به کلامی بکن احیا
هوش مصنوعی: ای بنده‌ای که جان را به زندگی می‌آوری، تو چنان برکت و نفسی داری که مانند مسیح، می‌توانی این دل‌های مرده را با یک کلام زنده کنی.
یکره به شفاعت لب جان پرور بگشا
ز آسیب بلا شهر نجف را بکن آرام
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دعای خود برای جلوگیری از مشکلات و سختی‌ها اشاره می‌کند. او از یک موجود مقدس خواسته است که با شفاعتش، درهای رحمت و نگهداری را به روی شهر نجف بگشاید و آنجا را از خطرات و بلایا در امان نگه دارد. به نوعی، شاعر امیدوار است که این موجود بتواند آرامش و امنیت را به این شهر بازگرداند.
شش ماه فزونست که این مایه ی ماتم
غالب شده بر قالب ذریّه ی آدم
هوش مصنوعی: شش ماه است که این اندوه و غم، تمامی زندگی انسان را تحت تأثیر قرار داده است.
این است بلایی که مبین باشد و مبرم
یک روز کشد بیش و دگر روز کشد کم
هوش مصنوعی: این درد و رنجی است که مشخص و واضح است؛ گاهی شدت می‌گیرد و گاهی کم می‌شود.
زین طرفه بلا داد، که ماننده ی ضیغم
افتاده میان گلّه ی آهو و اغنام
هوش مصنوعی: این دردی است عجیب که همچون یک شیر در میان گله‌ای از آهوها و گوسفندها قرار گرفته است.
اهل نجف از بیم وبا طعنه ی طاعون
مجموع پریشان و غمین حال و جگر خون
هوش مصنوعی: مردم نجف از ترس بیماری و شیوع طاعون، در حالی که حالشان خراب و دلشان شکسته است، به شدت نگران و ناراحت هستند.
گردیده فراری چه به دشت و چه به هامون
ما سوی تو بشتافته با حال دگرگون
هوش مصنوعی: کسی که در حال فرار است، در هر جایی چه در دشت و چه در بیابان، به سوی تو می‌شتابد و حالتی متفاوت و دگرگون دارد.
خاک درت از آب مژه ساخته جیحون
تا آنکه نمایی نظری از ره اکرام
هوش مصنوعی: خاکی که در آستان تو است با اشک‌های چشم من به جیحون تبدیل شده است، تا زمانی که نظری با مهربانی بر من بیفکنی.
بر پیر و جوان دوستی ات حصن حصین است
امر تو روان هم به سما هم به زمین است
هوش مصنوعی: دوستی تو برای هر دو گروه، پیر و جوان، مانند دژی مستحکم است و فرمان تو هم به آسمان می‌رود و هم به زمین.
در هر دو جهان مهر تو سرمایه ی دین است
بر خلق ولای تو همان حبل متین است
هوش مصنوعی: در همه جا، محبت و عشق به تو، اساس ایمان مردم است و وفاداری به تو، همان رشته محکم و استواری است که به مردم کمک می‌کند.
ما را ز تولاّی تو مقصود همین است
کاین حادثه را دور کنی از همه اجسام
هوش مصنوعی: ما از محبت و دوستی تو فقط یک هدف داریم و آن این است که تو این اتفاق را از همه موجودات جدا کنی.
ای روز ازل داده به درگاه خداوند
جان و تن و اموال و عیال و زن و فرزند
هوش مصنوعی: ای روز نخست، به درگاه خداوند جان و تن خود و دارایی و خانواده و همسر و فرزندان را تقدیم کرده‌ام.
بر خاک نشینان ره این واقعه مپسند
تا خصم از این غصّه بیفتد به دلش بند
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که نباید بر درد و رنج کسانی که بر زمین نشسته‌اند، تأکید کرد. زیرا این کار ممکن است به دشمنان این موضوع کمک کند تا از این غم رنجیده شوند. به تعبیر دیگر، بهتر است به جای تشدید مشکلات، به بهبود اوضاع مردم توجه کرد.
زان لعل لبانت به شفاعت دو شکرخند
بنمای و بکن شاد دل خاص و دل عام
هوش مصنوعی: از زیبایی لب‌های تو به کمک دو لب خندان، شادی را به دل خاص و عام هدیه کن.
این جامه ی$ ارزنده تر از درّ بهایی
باشد ز پی پاسخ گفتار «وفایی»
هوش مصنوعی: این لباس از مروارید باارزش‌تر است، زیرا به دنبال پاسخ به سخنان وفا هستم.
آن شاعر کامل که به تائید خدایی
ختم است بر او مرتبه ی مدح سرایی
هوش مصنوعی: شاعر کاملی که مورد تأیید پروردگار است، در ستایش او مقام بلند و ارزشمندی دارد.
هرگز ز چنین رتبه مباداش جدایی
کز «مشتری» او یاد کند در همه هنگام
هوش مصنوعی: هرگز از چنین مقام و جایگاهی جدا نشو، زیرا همیشه یاد «مشتری» او در ذهن می‌ماند.