گنجور

شمارهٔ ۳ - بهاریه و مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)

غم امسالم افزونتر ز پار است
که در ماه محرّم نوبهار است
مصیبت بیشتر باشد جگر سوز
که افتد روز عاشورا، به نوروز
چو عاشورا و نوروزند، با هم
مهیّاتر، بود اسباب ماتم
بلی گر، آتشی باشد به خرمن
نسیمش شعله ور سازد، به دامن
کسی را، گر شراری هست در جان
بود باد بهار او را چو نیران
به زخمی کز فراق گل عذاریست
نمک پاشش نسیم نوبهاریست
زغم گر خاطری باشد مشوّش
نوای نی زند بر جانش آتش
بهار امسال خود باشد عزادار
نوا، خوان بلبلان در طرف گلزار
ز داغ گلرخان نینوایی
کند بلبل به هر، برگی نوایی
به جان بلبل آتش در گرفته
تو گویی رنگ خاکستر گرفته
به هر شاخی نواخان عندلیبی
ز داغ قتل مظلومِ غریبی
تو گویی سبزه بس با زیب و زین است
خط سبز جوانان حسین است
حکایت می کند سرو صنوبر
ز سرو قامت عبّاس و اکبر
هزاران داغ دارد، لاله بر دل
ز داغ اکبر شیرین شمایل
چو بینم جانب ریحان و سنبل
به یاد آرد، مرا آن زلف و کاکل
مولّه در چمن بید، است و شمشاد
ز هجر قاسم ناکام ناشاد
شقایق گر، زبی آبی نزار است
همانا حلق طفل شیرخوار است
به نیلوفر، نگر که چون سکینه است
رُخش سیلی ز سیلی های کینه است
به نرگس بین که همچون چشم زینب
به حسرت مانده باز از صبح تا شب
ز گلها جعفری را چون بینم
ز داغ عون و جعفر دل غمینم
درختی کز ثمر باشد خمیده
حبیب است او که در پیری رسیده
به یاد تشنگان ابر بهاری
ترشّح ها، کند از هر کناری
زبس صحن چمن پُر ارغوان است
تو گویی قتلگاه کشتگان است
بنفشه در کنار جویباران
سیه پوش از غم نسرین عذاران
جوانان حسین باجسم صدچاک
چو برگ گل فتاده بر سر خاک
همه گل پیرهن افتاده در خون
نموده رشک گلشن روی هامون
همه از جام وحدت گشته سرشار
شدند از ماسوی یکباره بیزار
به کلّی خویش را، دادند از دست
زجام لعل ساقی تا ابد مست
زخون مینای تن را کرده خالی
نموده پُر، ز خمّ لایزالی
گرفته شاهد حق را، در آغوش
نموده هر دو عالم را فراموش
«وفایی» بیوفا این نوبهار است
بهار گلشن دین پایدار است
بود داغ حسین گلگشت و با غم
می غم کم مبادا، از ایاغم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم امسالم افزونتر ز پار است
که در ماه محرّم نوبهار است
هوش مصنوعی: غم امسال من بیشتر از سال گذشته است، زیرا در ماه محرم، فصل بهار فرا رسیده است.
مصیبت بیشتر باشد جگر سوز
که افتد روز عاشورا، به نوروز
هوش مصنوعی: هر چه مصیبت و غم بیشتر باشد، دلیلی برای آن است که در روز عاشورا، لحظه‌ای به یاد نوروز و شادی‌های آن بیفتیم.
چو عاشورا و نوروزند، با هم
مهیّاتر، بود اسباب ماتم
هوش مصنوعی: عاشورا و نوروز هر دو زمان‌های مهم و خاصی هستند که هرکدام ویژگی‌های خاص خود را دارند. در این زمان‌ها، با وجود اینکه معمولاً شادی و جشن دیده می‌شود، اما می‌توان نشانه‌هایی از غم و اندوه را نیز مشاهده کرد. در واقع، گاهی این دو زمان به هم پیوسته‌اند و سبب می‌شوند که شادی و اندوه در کنار هم قرار بگیرند.
بلی گر، آتشی باشد به خرمن
نسیمش شعله ور سازد، به دامن
هوش مصنوعی: اگر آتشی در خرمن باشد، نسیم می‌تواند آن را شعله‌ور کند.
کسی را، گر شراری هست در جان
بود باد بهار او را چو نیران
هوش مصنوعی: اگر کسی در دلش آتشی وجود داشته باشد، مانند وزش باد بهاری او را زنده و شاداب می‌کند.
به زخمی کز فراق گل عذاریست
نمک پاشش نسیم نوبهاریست
هوش مصنوعی: زخمی که به خاطر جدایی از یک گل زیبا ایجاد شده، مانند نمکی است که نسیم بهاری روی آن می‌پاشد.
زغم گر خاطری باشد مشوّش
نوای نی زند بر جانش آتش
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی اندوهی باشد، نگران نباشید؛ زیرا صدای نی همچون آتشی بر جان او می‌افکند.
بهار امسال خود باشد عزادار
نوا، خوان بلبلان در طرف گلزار
هوش مصنوعی: بهار امسال، خود را در حال سوگواری می‌بیند و نغمه‌های بلبلان در کنار گل‌ها به گوش می‌رسد.
ز داغ گلرخان نینوایی
کند بلبل به هر، برگی نوایی
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر غم و زیبایی دختران نینوا، به هر شاخه‌ای نغمه‌ای تازه سر می‌دهد.
به جان بلبل آتش در گرفته
تو گویی رنگ خاکستر گرفته
هوش مصنوعی: بلبل در حال سوختن است و به نظر می‌رسد که رنگش مانند خاکستر شده است.
به هر شاخی نواخان عندلیبی
ز داغ قتل مظلومِ غریبی
هوش مصنوعی: در هر گوشه‌ای، مانند بلبل، فریادی از غم و اندوه بر می‌خیزد که ناشی از درد و ظلمی است که به یک مظلوم رنجیده و بی‌کس صورت گرفته است.
تو گویی سبزه بس با زیب و زین است
خط سبز جوانان حسین است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد سبزه‌ای که در اینجا توصیف شده، به زیبایی و جلوه‌های جوانی و جذابیت حسین اشاره دارد. سبزه نشانه‌ای از تازگی و سرسبزی است که در هم‌آمیختگی با زیبایی جوانان حسین را به نمایش می‌گذارد.
حکایت می کند سرو صنوبر
ز سرو قامت عبّاس و اکبر
هوش مصنوعی: سرو و صنوبر در اینجا نماد زیبایی و استقامت هستند و به قد و قامت عباس و اکبر اشاره می‌کنند که به زیبایی و جذابیت آن‌ها می‌افزاید. به نوعی آمده است که این درختان از زیبایی آن‌ها حکایت می‌کنند و به عظمت و شکوه آنان اشاره دارند.
هزاران داغ دارد، لاله بر دل
ز داغ اکبر شیرین شمایل
هوش مصنوعی: لاله‌ها از درد و رنجی که در دل دارند، نشان‌دهنده‌ی غم و اندوه عمیقی هستند که به خاطر اکبر، زیبای شیرین‌سخن، در دلشان جا دارد.
چو بینم جانب ریحان و سنبل
به یاد آرد، مرا آن زلف و کاکل
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی گل‌ها و عطرشان را می‌بینم، یاد زلف و موهای دل‌انگیز تو می‌افتم.
مولّه در چمن بید، است و شمشاد
ز هجر قاسم ناکام ناشاد
هوش مصنوعی: در چمن بید وجود دارد، و شمشاد به خاطر دوری قاسم در وضعیت ناخرسندی قرار دارد.
شقایق گر، زبی آبی نزار است
همانا حلق طفل شیرخوار است
هوش مصنوعی: شقایق اگرچه زبی آب کم‌رنگ و پژمرده‌ای است، ولی در واقع مانند حلقه‌ای است که دور گردن یک طفل شیرخوار می‌افتد.
به نیلوفر، نگر که چون سکینه است
رُخش سیلی ز سیلی های کینه است
هوش مصنوعی: به نیلوفر نگاه کن که چطور آرام و متین است، در حالی که چهره‌اش دستخوش ضربه‌ها و آسیب‌های حسادت است.
به نرگس بین که همچون چشم زینب
به حسرت مانده باز از صبح تا شب
هوش مصنوعی: به گل نرگس نگاه کن که همچون چشم‌های زینب، به خاطر چیزی که نمی‌تواند داشته باشد، از صبح تا شب در حسرت مانده است.
ز گلها جعفری را چون بینم
ز داغ عون و جعفر دل غمینم
هوش مصنوعی: وقتی گل جعفری را می‌بینم، به یاد غم‌های عون و جعفر می‌افتم و دلم گرفته می‌شود.
درختی کز ثمر باشد خمیده
حبیب است او که در پیری رسیده
هوش مصنوعی: درختی که به خاطر میوه‌اش خم شده است، نمایانگر شخصی است که با وجود پیری، ارزش و محبت را به همراه دارد.
به یاد تشنگان ابر بهاری
ترشّح ها، کند از هر کناری
هوش مصنوعی: در بهار، ابرها با بارش‌های خود، یادآور تشنگی کسانی هستند که در انتظار باران‌اند و از هر جهتی به زمین آب می‌پاشند.
زبس صحن چمن پُر ارغوان است
تو گویی قتلگاه کشتگان است
هوش مصنوعی: چمن پر از گل‌های ارغوانی است، به‌طوری‌که به نظر می‌رسد اینجا محل قتل‌عام کسانی است که جان باخته‌اند.
بنفشه در کنار جویباران
سیه پوش از غم نسرین عذاران
هوش مصنوعی: در کنار جویبارها، بنفشه‌ای غمگین و سیاه‌پوش نشسته است، که از نسرین و غم‌های آن ناراحت است.
جوانان حسین باجسم صدچاک
چو برگ گل فتاده بر سر خاک
هوش مصنوعی: جوانان حسین مانند برگ‌های گل که بر روی زمین افتاده‌اند، با بدن‌هایی زخمی و پاره پاره، در عین زیبایی و لطافت به خاک افتاده‌اند.
همه گل پیرهن افتاده در خون
نموده رشک گلشن روی هامون
هوش مصنوعی: تمام گل‌ها مانند پوششی که به خون آغشته شده‌اند، به زیبایی گلستان در کنار رودخانه حسادت می‌ورزند.
همه از جام وحدت گشته سرشار
شدند از ماسوی یکباره بیزار
هوش مصنوعی: همه به یکباره از شرک و تفاوت‌ها فارغ و به وحدت و همسویی دست یافته‌اند.
به کلّی خویش را، دادند از دست
زجام لعل ساقی تا ابد مست
هوش مصنوعی: انسان به طور کامل خود را از دست داده و تحت تاثیر شراب قرمز ساقی قرار گرفته است و تا ابد در حال مستی خواهد بود.
زخون مینای تن را کرده خالی
نموده پُر، ز خمّ لایزالی
هوش مصنوعی: خون وجود من از تنم خارج شده و جای آن را با چیزی پر کرده که همیشه وجود دارد.
گرفته شاهد حق را، در آغوش
نموده هر دو عالم را فراموش
هوش مصنوعی: شاهد حقی را در آغوش گرفته و به این ترتیب هر دو جهان را نادیده گرفته است.
«وفایی» بیوفا این نوبهار است
بهار گلشن دین پایدار است
هوش مصنوعی: بی وفایی در این بهار تازه، جایی ندارد و بهار واقعی، همان گلشن دین است که همواره پایدار خواهد بود.
بود داغ حسین گلگشت و با غم
می غم کم مبادا، از ایاغم
هوش مصنوعی: حسین دلی پر از درد دارد و غم او به وجود می‌آید. پس برای کم کردن غم خود، از غم دیگران نیز غافل نشو.