بند بیست و یکم
هر دُرّ اشک کز غم آن تاجدار نیست
در پیش اهل نظر آبدار نیست
آغشته گر، به خون جگر نیست دُرّ اشک
هرچند پربهاست ولی شاهوار نیست
پیوسته داغدار و جگرخون چو لاله باد
آن دل کز آتش غم او داغدار نیست
چشمی که گریه اش نبود در غم حسین
خندان هزار حیف به روز شمار نیست
هرگز مباد خرّم و خندان کسی که او
غمگین و زار درغم آن شهریار نیست
او سر دهد به تیغ جفا از برای ما
ما را سری به زانوی غم استوار نیست
او جان نثار دوست نماید، به راه ما
ما را، دودانه اشک به راهش نثار نیست
از ماه تا به ماهی و از عرش تا به فرش
کو دیده یی که از غم او اشکبار نیست
زین ماتم است مردم چشم سیاه پوش
او را به عیش اهل جهان هیچ کار نیست
پیوسته اشک سرخ من اندر کنار باد
چون دُرّ نظم دلکش من آبدار باد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر دُرّ اشک کز غم آن تاجدار نیست
در پیش اهل نظر آبدار نیست
هوش مصنوعی: هر اشکی که بابت غم آن شاهزاده ریخته میشود، در نظر اهل نظر با ارزش و گرانبها نیست.
آغشته گر، به خون جگر نیست دُرّ اشک
هرچند پربهاست ولی شاهوار نیست
هوش مصنوعی: اگر چه اشکها به دلخوشی و غم آغشتهاند و ارزشمند هستند، اما به اندازهی مرواریدی که از خون جگر به دست میآید، ارزش ندارند و به مرتبهی والای آن نمیرسند.
پیوسته داغدار و جگرخون چو لاله باد
آن دل کز آتش غم او داغدار نیست
هوش مصنوعی: همواره در اندوه و رنج چون گل لالهام، اما دل آن که از آتش غم رنج نمیکشد، غمگین نیست.
چشمی که گریه اش نبود در غم حسین
خندان هزار حیف به روز شمار نیست
هوش مصنوعی: چشمی که در غم حسین اشک نریزد، هرگز نمیتواند به شادی و خنده بپردازد و واقعاً حیف است که چنین روزی در تاریخ وجود نداشته باشد.
هرگز مباد خرّم و خندان کسی که او
غمگین و زار درغم آن شهریار نیست
هوش مصنوعی: هرگز خوشحال و شادمان نباشد کسی که در غم و درد شهریار دلسوخته و غمگین نیست.
او سر دهد به تیغ جفا از برای ما
ما را سری به زانوی غم استوار نیست
هوش مصنوعی: او به خاطر ما به تیغ جفا تن میدهد، اما ما هیچ سر بلند و استواری در زانوی غم نداریم.
او جان نثار دوست نماید، به راه ما
ما را، دودانه اشک به راهش نثار نیست
هوش مصنوعی: او برای دوستش جان میدهد و در مسیر ما، حتی یک دانه اشک هم برایش نثار نمیکند.
از ماه تا به ماهی و از عرش تا به فرش
کو دیده یی که از غم او اشکبار نیست
هوش مصنوعی: از زمانی که ماه از آسمان میتابد تا زمانی که ماهی در آب زندگی میکند، و از بالاترین مرحله وجود تا پایینترین سطح، آیا کسی را میشناسی که در غم او اشک نریزد؟
زین ماتم است مردم چشم سیاه پوش
او را به عیش اهل جهان هیچ کار نیست
هوش مصنوعی: این غم و اندوه باعث شده که مردم چشم سیاه، هیچ توجهی به خوشیها و لذایذ دنیای دیگران نداشته باشند.
پیوسته اشک سرخ من اندر کنار باد
چون دُرّ نظم دلکش من آبدار باد
هوش مصنوعی: اشکهای سرخ من همیشه در کنار باد میریزد، مانند درخشش زیبای شعرم که تازه و شفاف است.