گنجور

بند بیستم

دست قضا چو خون حسین ریخت بر زمین
آندم قدر، ز روی نبی گشت شرمگین
ذرّات کاینات قرین فنا شدند
چون شد قِران مهر و مهش با سنان کین
نزدیک شد به هم خورد اوضاع روزگار
گردد عیان بر اهل جهان روز واپسین
آسیمه سر شدند در افلاک ماه و مهر
چون گشت سرنگون به زمین آفتاب دین
یکسر فنای کون و مکان می شد آن زمان
باقی نماندی ار، به زمین زین العابدین
می شد گُسسته رشته ی عالم ز یکدیگر
زو گر نبود رشته ی حبل المتین متین
در حیرتم که میر قضا چون دهد رضا
بر خسروی چنان برود ظلمی این چنین
کاهریمنان کوفه و کافر دلان شام
دست خدا، بُرند زکین از پی نگین
زین ماجرا، زجان پیمبر شکیب شد
در خون خضاب پنجهٔ کفّ الخضیب شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست قضا چو خون حسین ریخت بر زمین
آندم قدر، ز روی نبی گشت شرمگین
هوش مصنوعی: وقتی که تقدیر، خون حسین را بر زمین ریخت، آن زمان قدر به دلیل این حادثه از چهره پیامبر شرمنده و خجالت‌زده شد.
ذرّات کاینات قرین فنا شدند
چون شد قِران مهر و مهش با سنان کین
هوش مصنوعی: ذرات موجود در جهان به خاطر فنا و زوال، به هم پیوسته‌اند، همانطور که وقتی عشق و زیبایی با شمشیری تند و برنده ترکیب می‌شود.
نزدیک شد به هم خورد اوضاع روزگار
گردد عیان بر اهل جهان روز واپسین
هوش مصنوعی: وقتی به زمان نزدیک می‌شویم، اوضاع زندگی دچار تغییر می‌شود و در آن زمان، حقیقت‌های نهفته برای مردم دنیا آشکار خواهد شد.
آسیمه سر شدند در افلاک ماه و مهر
چون گشت سرنگون به زمین آفتاب دین
هوش مصنوعی: در آسمان، ماه و خورشید به شدت نگران و پریشان شدند، وقتی که دین و ایمان به شدت به خطر افتاد و ارزش‌های معنوی دچار سقوط شد.
یکسر فنای کون و مکان می شد آن زمان
باقی نماندی ار، به زمین زین العابدین
هوش مصنوعی: در آن زمان که همه چیز فنا می‌شد و از وجود مکان و زمان خبری نبود، تو دیگر باقی نمی‌ماندی ای زین العابدین، اگر بر زمین بودی.
می شد گُسسته رشته ی عالم ز یکدیگر
زو گر نبود رشته ی حبل المتین متین
هوش مصنوعی: اگر رشته‌ی عالم از یکدیگر قطع می‌شد، اما به دلیل وجود رشته‌ی محکم و استوار، همه چیز در ارتباط باقی مانده است.
در حیرتم که میر قضا چون دهد رضا
بر خسروی چنان برود ظلمی این چنین
هوش مصنوعی: به حیرت افتادم که چه طور فرمانروای سرنوشت رضایت می‌دهد به پادشاهی که چنین ظلمی را در حق دیگران روا می‌دارد.
کاهریمنان کوفه و کافر دلان شام
دست خدا، بُرند زکین از پی نگین
هوش مصنوعی: کسانی که در کوفه به نیکی شناخته نمی‌شوند و افرادی که دل‌های کافر در شام دارند، به یاری خداوند، برای دست یافتن به گنج و ثروت تلاش می‌کنند.
زین ماجرا، زجان پیمبر شکیب شد
در خون خضاب پنجهٔ کفّ الخضیب شد
هوش مصنوعی: به خاطر این ماجرا، پیامبر در سختی و دردناک بودن این وضعیت با صبر و استقامت برخورد کرد و دستانش مانند رنگ خونی آغشته به خون شده بود.