گنجور

بند هجدهم

آن کشته یی که نیست جزایی برای او
غیر از خدای او که بود خونبهای او
آن کشته یی که حیدر و زهرا و مصطفی
دارند صبح و شام به جنّت عزای او
آن کشته یی که شمّه یی از شرح ماتمش
خواند از برای موسی عمران خدای او
آن کشته یی که ساخت خداوند کردگار
سرتا بسر جهان همه ماتمسرای او
آن کشته ی جفا که جز او هیچ کشته یی
هرگز نشد جدا سر او از قفای او
ز احرام حج چو گشت به کرب و بلا مُحلّ
زیبد به کعبه فخر کند کربلای او
از سرچه شد عمامه و از دوش او ردا
گردید کبریای خدایی ردای او
کاش آن زمان که در ره جانان شد او فدا
جان جهانیان همه می شد فدای او
دل تا زجان بُرید و به جانان خویش بست
دلهای دوستان همه شد آشنای او
بهر لقا چو خویش فنا کرد در بقا
شد تا ابد لقای خدایی لقای او
معراج اولش سرِ دوش پیمبر است
معراج آخرش ز هر اندیشه برتر است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کشته یی که نیست جزایی برای او
غیر از خدای او که بود خونبهای او
هوش مصنوعی: آن‌کسی که جانش را در راهی از دست داده و هیچ پاداشی جز نزد خداوند برای او نیست، چه کسی می‌تواند عوض خونش را بدهد؟
آن کشته یی که حیدر و زهرا و مصطفی
دارند صبح و شام به جنّت عزای او
هوش مصنوعی: شخصیتی که به شهادت رسیده، در دل حیدر (علی)، زهرا (فاطمه) و مصطفی (محمد) همواره در یاد و عزاداری است؛ صبح و شام نام او در بهشت به یاد می‌آید.
آن کشته یی که شمّه یی از شرح ماتمش
خواند از برای موسی عمران خدای او
هوش مصنوعی: کسی که اندکی از داستان غم و اندوهش را برای موسی، پسر عمران، که خداوند اوست، روایت کرد.
آن کشته یی که ساخت خداوند کردگار
سرتا بسر جهان همه ماتمسرای او
هوش مصنوعی: کسی که خداوند او را به سرنوشت مرگ مبتلا کرده، در تمام جهان باعث اندوه و غم است.
آن کشته ی جفا که جز او هیچ کشته یی
هرگز نشد جدا سر او از قفای او
هوش مصنوعی: آن کسی که از شدت ظلم و ستم جانش را از دست داده، به گونه‌ای خاص و بی‌نظیر است که هیچ کس دیگری جز او به این شکل نخواهد مرد. سر او از تنش جدا شده، اما این جدایی نشان‌دهندهٔ عمق درد و رنجی است که متحمل شده است.
ز احرام حج چو گشت به کرب و بلا مُحلّ
زیبد به کعبه فخر کند کربلای او
هوش مصنوعی: وقتی که زائران پس از گذراندن احرام حج به کربلا می‌رسند، در واقع کربلا شایسته‌ی افتخار است و می‌تواند به خود ببالد که چنین زائرانی به آنجا آمده‌اند.
از سرچه شد عمامه و از دوش او ردا
گردید کبریای خدایی ردای او
هوش مصنوعی: عمامه از سر او افتاد و ردا از دوش او جدا شد، اما بزرگی و عظمت خداوند در ردا و لباس او نمایان شد.
کاش آن زمان که در ره جانان شد او فدا
جان جهانیان همه می شد فدای او
هوش مصنوعی: ای کاش زمانی که او برای معشوقش جانش را فدای او کرد، همه جهانیان هم آماده بودند که جانشان را برای او تقدیم کنند.
دل تا زجان بُرید و به جانان خویش بست
دلهای دوستان همه شد آشنای او
هوش مصنوعی: وقتی دل از زندگی جدا شد و به معشوق خود پیوند خورد، دل‌های دوستان نیز به او آشنا و نزدیک شدند.
بهر لقا چو خویش فنا کرد در بقا
شد تا ابد لقای خدایی لقای او
هوش مصنوعی: برای دیدار محبوبش خود را فانی کرد و در دل جاودانگی ماند، تا ابد در ملاقات با خداوند و حضور او باقی ماند.
معراج اولش سرِ دوش پیمبر است
معراج آخرش ز هر اندیشه برتر است
هوش مصنوعی: در آغاز، اوج و عروج پیامبر بر دوش او قرار دارد و در انتها، مرتبه‌ای است که فراتر از هر نوع فکر و اندیشه است.