گنجور

بند هفدهم

آه از دمی که رو به ره آورد کاروان
بر هفتم آسمان شد از آن کاروان فغان
یک کاروان تمام زن و طفل خورد سال
از جور چرخ بی کس و در، بند ناکسان
یک تن نبود محرمشان غیر عابدین
آن هم علیل و زار و گرفتار و ناتوان
مردان کاروان همه بی سر به روی خاک
سرها، به نیزه با سرِ سالار کاروان
آشوبِ حشر شور قیامت شد آشکار
چون سوی قتلگاه شد آن کاروان روان
دیدند سروران همه تن داده بر قضا
دل بر قدر نهاده و سر داده بر سنان
تن های مهوشان همه افتاده بر زمین
هر یک چو آفتابی و برتر ز آسمان
بی تاب بر زمین همه افکنده خویش را
از ناقه ها چو برگ خزان موسم خزان
زن های بی برادر و اطفال بی پدر
هریک کشیده در بر خود پیکری چو جان
آن بلبلان زار، به گلزار قتلگاه
چون جسم گلرخان همه از دیده خون فشان
هر بلبلی ز داغ گلی با هزار، شور
افکنده غلغلی که گلم رفته از میان
بر باد رفت گلشن زهرا، به نینوا
افتاده بلبلان خوش الحانش از نوا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه از دمی که رو به ره آورد کاروان
بر هفتم آسمان شد از آن کاروان فغان
هوش مصنوعی: آه از آن لحظه که کاروان بر سر راه آمد و مانند آن به آسمان‌های بالا رسید، از آن کاروان صدای ضجه و ناله بلند شد.
یک کاروان تمام زن و طفل خورد سال
از جور چرخ بی کس و در، بند ناکسان
هوش مصنوعی: یک گروه از زنان و کودکان بی‌پناه به دلیل ظلم زمانه و بی‌عدالتی‌ها در وضعیت بسیار سختی قرار دارند.
یک تن نبود محرمشان غیر عابدین
آن هم علیل و زار و گرفتار و ناتوان
هوش مصنوعی: تنها کسی که محرم رازهای آنها بود، فردی بیمار و ضعیف بود که در شرایط سختی به سر می‌برد و توان زیادی نداشت.
مردان کاروان همه بی سر به روی خاک
سرها، به نیزه با سرِ سالار کاروان
هوش مصنوعی: مردان کاروان همه بی‌سر بر خاک افتاده‌اند، و فقط سر سالار کاروان بر نیزه‌ای قرار دارد.
آشوبِ حشر شور قیامت شد آشکار
چون سوی قتلگاه شد آن کاروان روان
هوش مصنوعی: در زمان قیامت، هنگامه و شلوغی به وضوح نمایان شد، هنگامی که آن کاروان به سمت میدان کشتار حرکت کرد.
دیدند سروران همه تن داده بر قضا
دل بر قدر نهاده و سر داده بر سنان
هوش مصنوعی: سروران همگی، تسلیم تقدیر شده‌اند و دل به سرنوشت سپرده‌اند، همچنین جان خود را بر دندان‌های شمشیر نهاده‌اند.
تن های مهوشان همه افتاده بر زمین
هر یک چو آفتابی و برتر ز آسمان
هوش مصنوعی: جسدهای زیبا و دلنشین آنها همه روی زمین افتاده‌اند، هر یک همچون خورشیدی درخشان و فراتر از آسمان جلوه‌گرند.
بی تاب بر زمین همه افکنده خویش را
از ناقه ها چو برگ خزان موسم خزان
هوش مصنوعی: آدمی به شدت بی‌تاب و دلشوره دارد و چون درختان در فصل پاییز، بی‌پروآشفتگی خود را بر زمین می‌ریزد و از درخت‌ها می‌افتد.
زن های بی برادر و اطفال بی پدر
هریک کشیده در بر خود پیکری چو جان
هوش مصنوعی: زنان بی‌برادر و کودکان بی‌پدر هر کدام در آغوش خود موجودی را در اختیار دارند که به اندازه جانشان ارزشمند است.
آن بلبلان زار، به گلزار قتلگاه
چون جسم گلرخان همه از دیده خون فشان
هوش مصنوعی: بلبلان نالان و غمگین در باغی که به مکانی مرگبار تبدیل شده، به سراغ گل‌هایی می‌روند که مانند بدن زیبای عاشقان در حال گریه و اشک ریختن هستند.
هر بلبلی ز داغ گلی با هزار، شور
افکنده غلغلی که گلم رفته از میان
هوش مصنوعی: هر بلبل به خاطر داغی که از جدایی گل دارد، با صدای بلند و شوری بسیار ناله و فریاد می‌کند که گل من از بین رفته است.
بر باد رفت گلشن زهرا، به نینوا
افتاده بلبلان خوش الحانش از نوا
هوش مصنوعی: باغ زیبای زهرا به باد رفته و بلبلان خوشخوان آن در نینوا به زمین افتاده‌اند.