گنجور

شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع دوم

عبّاس اگر که دست به شمشیر بر زند
یکباره شعله بر همه ی خشک و تر زند
از تیغ آبدارش گر، یک شراره یی
گردد عیان به خرمن هستی شرر زند
از قتل خود خبر نشود تا به روز حشر
بر فرق هر که تیغ بلا، بی خبر زند
از بسکه هست چابک و چالاک و تند و تیز
شمشیر نارسیده به مغفر به سر زند
سازد دونیم پیکر او بی زیاد و کم
از خشم هرکه را که به سر یا کمر زند
پیوسته نیش بر، رگ جان مخالفان
فصّاد، تیر تیزش چون نیشتر زند
روز وغا قضا و قدر چاکران او
هرجا، اراده کرد قضا و قدر زند
خیّاط وار شخص قضا جامه ی ممات
بهر عدو بود ز فنا آستر زند
صبّاغ وار، دست قدر رخت زندگی
در خمّ نیستی زاجل پیشتر زند
گر، یک شرر، ز شعله ی تیغش رسد به خصم
تا روز حشر نعره ی هذاالسقّر زند
شاها، مرا به مدح تو لطف تو شد دلیل
ورنه چگونه مور، ز دریا گذر زند
مارا، زبان به وصف تو قاصر بود ولی
گنجشگ قدر همّت خود بال و پر زند
تا شد به مدحت تو «وفایی» سخن سرای
نطقش هزار طعنه به قند و شکر زند
سقّا ندیدم و نشنیدم به روزگار
از سوز تشنگی شررش بر جگر زند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عبّاس اگر که دست به شمشیر بر زند
یکباره شعله بر همه ی خشک و تر زند
هوش مصنوعی: اگر عباس دست به شمشیر ببرد، به سرعت آتش و خرابی را بر همه جا می‌افکند.
از تیغ آبدارش گر، یک شراره یی
گردد عیان به خرمن هستی شرر زند
هوش مصنوعی: اگر از تیغ تند و برّنده اش، جرقه ای به وجود بیاید، قادر است به تمام هستی آسیب و آتش بزند.
از قتل خود خبر نشود تا به روز حشر
بر فرق هر که تیغ بلا، بی خبر زند
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، کسی از کشته شدن خود مطلع نخواهد شد، مگر اینکه بلا ناگهان بر سر کسی بیفتد که بی‌خبر از آن است.
از بسکه هست چابک و چالاک و تند و تیز
شمشیر نارسیده به مغفر به سر زند
هوش مصنوعی: به خاطر سرعت و تندی شمشیرش، حتی تا به حال به کلاه‌خود (مغفر) نرسیده است.
سازد دونیم پیکر او بی زیاد و کم
از خشم هرکه را که به سر یا کمر زند
هوش مصنوعی: این قطعه به این معناست که آسیب و آسیب‌رسانی به کسی، به شکل دو نیمه کردن او نیز می‌تواند باشد؛ به عبارتی، هر کس که به سر یا کمر کسی ضربه بزند، به نوعی او را به دو نیم تقسیم کرده است و این کار بدون کم و کاست، از خشم نشأت می‌گیرد.
پیوسته نیش بر، رگ جان مخالفان
فصّاد، تیر تیزش چون نیشتر زند
هوش مصنوعی: همواره با زخم زبانی به قلب دشمنان خود حمله می‌کند، و مانند تیغی تیز به آنان آسیب می‌رساند.
روز وغا قضا و قدر چاکران او
هرجا، اراده کرد قضا و قدر زند
هوش مصنوعی: در روز جنگ و در سرنوشت، فرمانبرداران او هر جا که بخواهد، سرنوشت و تقدیر آنچه مقرر کرده، به اجرا در می‌آورند.
خیّاط وار شخص قضا جامه ی ممات
بهر عدو بود ز فنا آستر زند
هوش مصنوعی: شخصی که با دقت و مهارت رفتار می‌کند، مانند یک خیاط، به سرنوشت و مرگ رو به رو می‌شود. در این میان، او برای دشمنانش، از آثار فنا و زوال، چادر یا پوشش می‌سازد.
صبّاغ وار، دست قدر رخت زندگی
در خمّ نیستی زاجل پیشتر زند
هوش مصنوعی: زندگی به‌سان رنگرزی است که دستی از قدرت برای تغییر و شکل دادن به آن وجود ندارد و در واقع، ما در مسیری پیش می‌رویم که به سوی نیستی می‌انجامد.
گر، یک شرر، ز شعله ی تیغش رسد به خصم
تا روز حشر نعره ی هذاالسقّر زند
هوش مصنوعی: اگر یک شعله از تیغ او به دشمن برسد، تا روز قیامت فریاد و ناله‌اش بلند خواهد بود.
شاها، مرا به مدح تو لطف تو شد دلیل
ورنه چگونه مور، ز دریا گذر زند
هوش مصنوعی: ای پادشاه، لطف تو سبب شده که من به ستایش تو بپردازم، وگرنه چگونه ممکن است یک مورچکه بتواند از دریا عبور کند؟
مارا، زبان به وصف تو قاصر بود ولی
گنجشگ قدر همّت خود بال و پر زند
هوش مصنوعی: ما نمی‌توانیم به خوبی تو را توصیف کنیم، اما مانند گنجشکی که با تلاش خود پرواز می‌کند، سعی می‌کنیم با آنچه داریم تو را بشناسیم.
تا شد به مدحت تو «وفایی» سخن سرای
نطقش هزار طعنه به قند و شکر زند
هوش مصنوعی: وقتی برای تو سخن می‌گوید، شاعری به نام «وفایی»، کلامش آنقدر شیرین و دلنشین است که انگار هزار بار به قند و شکر کنایه می‌زند و طعنه می‌زند.
سقّا ندیدم و نشنیدم به روزگار
از سوز تشنگی شررش بر جگر زند
هوش مصنوعی: در زندگی‌ام هیچ وقت سقا را ندیدم و از او خبری نداشتم، اما درد تشنگی به قدری عمیق و سوزناک است که حسش مانند زخم عمیقی بر وجودم می‌زند.