گنجور

شمارهٔ ۳ - تجدید مطلع

حلقه ی گیسوی آن شه عروة الوثقای دین شد
طُرّه ی نیکوی او حبل المتینی بس متین شد
این عجب نبود، که نبود سایه سرو قامتش را
زانکه خورشید و مه اندر سایه ی سروش مکین شد
ماهتاب از صیقل نعل نعالش یافت پرتو
آفتاب از پرتو روی بلالش خوشه چین شد
تا سرایم مدح آن شه از زمین و آسمانم
صد هزاران آفرین بر خامه ی سحر آفرین شد
قصّه ی شقّ القمر نبود عجب از قدرت او
قدرتش را، می سزد گفت از بلالش این چنین شد
هرکسی را، بوذرش خواهد ز آذر، می رهاند
این عجب نبود اگر آن شه شفیع المذنبین شد
یک نگاه لطف از سلمان او شد بر سلیمان
کش چنین دیو و دد و جنّ و پری زیر نگین شد
گر، بر ابراهیم بن آذر گلستان گشت آذر
بود از آن کش نور احمد آشکارا، در جبین شد
پور عمران ذرّه یی از خاک پاک آستانش
داشت بر کف کش ید بیضا برون از آستین شد
وصف قدر ذات او بالاتر است از هرچه گویم
مدحتش این بس که دامادش امیرالمؤمنین شد
آن امیرالمؤمنینی کش گروهی در خدایی
می ستایند، او محمّد را وصیّ و جانشین شد
یا اباالقاسم به حق هر دو سبط و حق زهرا
هم به حق مرتضی انکو امام راستین شد
راست گویم شد «وفایی» در معاصی قامتش خم
زیر بار معصیت از لطف عامت مستعین شد
از معاصی توبه امّا از مظالم چاره نبود
هم مگر انعام عامت باید آنها را، ضمین شد
کافری را گر، ز رحمت دست گیری می تواند
او شفاعت خواه خلق اوّلین و آخرین شد
من که مدّاح توام دیگر چه غم دارم به عالم
هرکه مدّاح تو شد دیگر، نمی باید غمین شد
جز غم فرزند دلبندت حسین آن شاه بی کس
کز سموم تشنگی در سینه آهش آتشین شد
تا قیامت داغم، از بی یاری و تنهایی او
کاندران دشت بلا، در ناله ی هل مِن معین شد
بعد قتل نوجوانان چون نبودش یار و یاور
تا شود او را معین بی تاب زین العابدین شد
نیزه بر کف همچو آه بی کسان برخاست از جا
لیکن او از ضعف بیماری نگون اندر، زمین شد
با محمّد (ص) من چگویم سرگذشت کربلا را
آنچه بر فرزند دلبندت حسین از ظلم و کین شد
در زمین کربلا، شد بر حسینت ظلم چندان
آنچنان ظلمی که شمر از کرده ی خود شرمگین شد
تشنه لب کشتند آن دریای فیض رحمت حق
آنکه خود لب تشنگان را، معنی ماء معین شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حلقه ی گیسوی آن شه عروة الوثقای دین شد
طُرّه ی نیکوی او حبل المتینی بس متین شد
هوش مصنوعی: حلقه‌های گیسوی آن معشوق، به عنوان دینی مستحکم و پابرجا شناخته شده، و زیور زیبای او به عنوان رشته‌ای محکم و مقاوم، بسیار محکم و استوار گشته است.
این عجب نبود، که نبود سایه سرو قامتش را
زانکه خورشید و مه اندر سایه ی سروش مکین شد
هوش مصنوعی: این جای تعجب نیست که سایه‌ی قامت او وجود نداشت، زیرا خورشید و ماه در سایه‌ی او پنهان شده بودند.
ماهتاب از صیقل نعل نعالش یافت پرتو
آفتاب از پرتو روی بلالش خوشه چین شد
هوش مصنوعی: نور ماهتاب از درخشش نعل اسبش تأمین می‌شود و روشنایی خورشید از زیبایی چهره بلال ناشی می‌شود، که خوشه‌چینی را به وجد می‌آورد.
تا سرایم مدح آن شه از زمین و آسمانم
صد هزاران آفرین بر خامه ی سحر آفرین شد
هوش مصنوعی: من به ستایش آن پادشاه می‌پردازم و از زمین و آسمان، هزاران بار به خاطر قلمی که شعری زیبا می‌نویسد، تقدیر می‌کنم.
قصّه ی شقّ القمر نبود عجب از قدرت او
قدرتش را، می سزد گفت از بلالش این چنین شد
هوش مصنوعی: نکته‌ی جالب در داستان شکافتن ماه این نیست که این کار از قدرت او برمی‌آید، بلکه برعکس، مناسب است که بگوییم این کار به خاطر بلالش (مؤذن و دوستش) چنین اتفاقی افتاد.
هرکسی را، بوذرش خواهد ز آذر، می رهاند
این عجب نبود اگر آن شه شفیع المذنبین شد
هوش مصنوعی: هر فردی که از آتش نفرت و مشکلات رنج می‌برد، اگر بخواهد، می‌تواند به کمک کسی شفیع و شفاعت‌کننده دست یابد. این موضوع چیز عجیبی نیست، چرا که آن شخص می‌تواند به کسی مراجعه کند که می‌دانیم شفیع گناهان است.
یک نگاه لطف از سلمان او شد بر سلیمان
کش چنین دیو و دد و جنّ و پری زیر نگین شد
هوش مصنوعی: با یک نگاه محبت‌آمیز از سلمان، سلیمان توانست همه موجودات خطرناک و عجیب، مانند دیوها و پرندگان را تحت کنترل خود درآورد.
گر، بر ابراهیم بن آذر گلستان گشت آذر
بود از آن کش نور احمد آشکارا، در جبین شد
هوش مصنوعی: اگر بر ابراهیم، پدر آذر، گلستانی پدید آمد، به این خاطر است که نور احمد، پیامبر اسلام، به وضوح در پیشانی او نمایان شد.
پور عمران ذرّه یی از خاک پاک آستانش
داشت بر کف کش ید بیضا برون از آستین شد
هوش مصنوعی: پسر عمران تکه‌ای از خاک پاک حرم او را در دست داشت و به وسیله‌ی معجزه‌ای، آن را بیرون آورد.
وصف قدر ذات او بالاتر است از هرچه گویم
مدحتش این بس که دامادش امیرالمؤمنین شد
هوش مصنوعی: عظمت و ویژگی‌های او به قدری بالاست که هرچه در مدحش بگویم کافی نیست. خود این که دامادش امیرالمؤمنین شد، نشان دهنده‌ی مقام والای اوست.
آن امیرالمؤمنینی کش گروهی در خدایی
می ستایند، او محمّد را وصیّ و جانشین شد
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین، که برخی او را در مقام خدایی می‌ستایند، جانشین و وصی محمد شد.
یا اباالقاسم به حق هر دو سبط و حق زهرا
هم به حق مرتضی انکو امام راستین شد
هوش مصنوعی: ای امام، به حق دو فرزند گرامی و به حق زهرا، که خود بر حق است، و به حق علی، تو امام راستین شده‌ای.
راست گویم شد «وفایی» در معاصی قامتش خم
زیر بار معصیت از لطف عامت مستعین شد
هوش مصنوعی: راست می‌گویم، وفا در گناه‌ها از قامتش خسته و خمیده شده و زیر بار معصیت رفته است. او با لطف عمومی تو به یاری‌اش آمده است.
از معاصی توبه امّا از مظالم چاره نبود
هم مگر انعام عامت باید آنها را، ضمین شد
هوش مصنوعی: توبه کردن از گناهان ممکن است، اما برای ظلم‌هایی که انجام داده‌ایم، راهی جز جبران و بخشش از طرف خداوند وجود ندارد. این جبران باید به شکل نعمت‌های عمومی و عمومیّت داده شده به آن‌ها باشد.
کافری را گر، ز رحمت دست گیری می تواند
او شفاعت خواه خلق اوّلین و آخرین شد
هوش مصنوعی: اگر کسی را که کافر است، با رحمت خود یاری کنی، او می‌تواند واسطه‌ای برای آمرزش و شفاعت دیگران، از اولین تا آخرین شود.
من که مدّاح توام دیگر چه غم دارم به عالم
هرکه مدّاح تو شد دیگر، نمی باید غمین شد
هوش مصنوعی: من که در وصف تو سخن می‌گویم، دیگر نگران چه چیزی باشم؟ در این دنیا هر کسی که به ستایش تو بپردازد، نباید دلش را به اندوه بسپارد.
جز غم فرزند دلبندت حسین آن شاه بی کس
کز سموم تشنگی در سینه آهش آتشین شد
هوش مصنوعی: به جز غم فرزند عزیزت حسین، آن پادشاه بی‌پناه، که به خاطر تشنگی، درد درونش همچون آتش سوزان شد.
تا قیامت داغم، از بی یاری و تنهایی او
کاندران دشت بلا، در ناله ی هل مِن معین شد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برپاست، من از بی‌یار و تنهایی او رنج می‌برم، زیرا در این دشت پر از بلا، در حال ناله و فریاد به دنبال مددکاری هستم.
بعد قتل نوجوانان چون نبودش یار و یاور
تا شود او را معین بی تاب زین العابدین شد
هوش مصنوعی: پس از کشته شدن جوانان، چون یاری و پشتیبانی نداشت، بی‌تاب و نگران شد و به زین‌العابدین پناه برد.
نیزه بر کف همچو آه بی کسان برخاست از جا
لیکن او از ضعف بیماری نگون اندر، زمین شد
هوش مصنوعی: چراگاه زینت زنی چون آهویی بی پناه، به پا خاست، اما به خاطر ناتوانی و بیماری، در زمین افتاد.
با محمّد (ص) من چگویم سرگذشت کربلا را
آنچه بر فرزند دلبندت حسین از ظلم و کین شد
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم با محمد (ص) چه بگویم درباره سرنوشت کربلا، آنچه برای فرزند عزیز تو حسین اتفاق افتاد و ظلم و کینه‌ای که بر او روا داشتند.
در زمین کربلا، شد بر حسینت ظلم چندان
آنچنان ظلمی که شمر از کرده ی خود شرمگین شد
هوش مصنوعی: در زمین کربلا، به حسین ظلمی به حدی زیاد وارد شد که حتی شمر، که یکی از ظالمین بود، از کارهایی که انجام داده بود، احساس شرمندگی کرد.
تشنه لب کشتند آن دریای فیض رحمت حق
آنکه خود لب تشنگان را، معنی ماء معین شد
هوش مصنوعی: تشنه‌ لبان را به قتل رساندند آن دریای رحمت الهی، کسی که خودش طعم سیرابی را به تشنگان آموخت.