شمارهٔ ۲۵ - در مدح ثامن الائمه حضرت رضا (ع)
جمال آن پری بی پرده تا از پرده پیدا شد
مرا، راز نهان از پرده ی جان آشکارا شد
به سودای سر زلفش دلم سرگرم سودا شد
شدم تا با خبر یکسر دل و دینم به یغما شد
ز آشوب سر زلفش نه من تنها پریشانم
که در هر حلقه خلقی واله و مفتون و شیدا شد
ز جان بلبل شیدا، برآمد ناله و غوغا
چو از هم غنچه ی خندان آن گلبرگ تر وا شد
تجلّی کرد حُسن او به هر دوری به یک طوری
گهی در هیکل مجنون و گه در روی لیلا شد
طراز طُرّه ی عذرا و شور عشق وامق شد
گهی بر شکلی سلمی آمد و گه طرف سلمی شد
خمار نشه ی مینای عشق و باده ی وحدت
گهی ساقی گهی ساغر گهی می گاه مینا شد
عجب شوری زتنگ شکّرت افتاده در عالم
که هر شیرین لبی را مایه ی صد شور و غوغا شد
دلم بس سعی ها، می کرد تا رازش نهان ماند
ولی عشق تو کاری کرد کان بیچاره رسوا شد
بیا بر ساحل چشمم ببین بر مردم آبی
گرت بر اهل دریا، یک نظر میل تماشا شد
در اوّل عهدها بستی که بامن مهربان باشی
چه شد کان عهدها، بشکسته یکسر چون دل ما شد
مرا، ترک تمنّا هست آسان ای شه خوبان
بدانم گر تمنّای تو بر، ترک تمنّا شد
همین دولت ز فیض نشه ی عشقت مرا کافی
که بیتی چند در مدح و ثنایت بیخود انشا شد
تویی نایی منم نی بیش از این دیگر نمی دانم
همی دانم برون ازنای من اینگونه آوا شد
شمارهٔ ۲۴ - تجدید مطلع: همچو احمد سیر در قوسین و اوادنی کندشمارهٔ ۲۶ - تجدید مطلع: شهنشاهی که مرآت مثال الله علیا شد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جمال آن پری بی پرده تا از پرده پیدا شد
مرا، راز نهان از پرده ی جان آشکارا شد
هوش مصنوعی: زیبایی آن پری بیپرده، زمانی که از پس پرده نمایان شد، برای من راز نهان وجودم را آشکار کرد.
به سودای سر زلفش دلم سرگرم سودا شد
شدم تا با خبر یکسر دل و دینم به یغما شد
هوش مصنوعی: در آرزوی موهایش، دلم درگیر خیال و آرزو شد و به دنبال خبری از او، تمام دل و ایمانم را از دست دادم.
ز آشوب سر زلفش نه من تنها پریشانم
که در هر حلقه خلقی واله و مفتون و شیدا شد
هوش مصنوعی: از زیبایی و پیچیدگی موهای او، نه تنها من که بسیاری از مردم دیگر نیز دچار نگرانی و آشفتگی شدهاند و در هر جمعی، این موضوع سبب مجذوب شدن و شگفتی دیگران شده است.
ز جان بلبل شیدا، برآمد ناله و غوغا
چو از هم غنچه ی خندان آن گلبرگ تر وا شد
هوش مصنوعی: از دل بلبل عاشق، صدای ناله و سر و صدا بلند شد وقتی که غنچهی خوشحال، گلبرگهایش را باز کرد.
تجلّی کرد حُسن او به هر دوری به یک طوری
گهی در هیکل مجنون و گه در روی لیلا شد
هوش مصنوعی: زیبایی او در هر زمان و مکان به شکلهای مختلفی ظاهر میشود؛ گاهی در صورت مجنون و گاهی در چهره لیلا خود را نشان میدهد.
طراز طُرّه ی عذرا و شور عشق وامق شد
گهی بر شکلی سلمی آمد و گه طرف سلمی شد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت ظاهری معشوق اشاره میکند. او میگوید که زیبایی و ویژگیهای ظریف معشوق، مانند مدل موهای او، با شور و عشق ترکیب شده است. گاهی معشوق از یک سمت به شکل خاصی میآید و گاهی به شکلی دیگر تغییر میکند، که این نشاندهنده تنوع و تحولی است که در زیبایی و جذابیت او وجود دارد. این تنوع و تغییرات، حس عشق را دوچندان میکند.
خمار نشه ی مینای عشق و باده ی وحدت
گهی ساقی گهی ساغر گهی می گاه مینا شد
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی حال و هوای عشق و وحدت توصیف شده است. صحبت از لذتهایی است که در این مسیر وجود دارد، گاهی ساقی و بادهای برای نوشیدن میآید و گاهی هم ظرفی که این عشق را در آن میریزند. این تعابیر به ایجاد فضایی روحانی و شگفتانگیز اشاره دارند که در آن میتوان به تجربیات عمیق و بینظیر دست یافت.
عجب شوری زتنگ شکّرت افتاده در عالم
که هر شیرین لبی را مایه ی صد شور و غوغا شد
هوش مصنوعی: عجب حالتی بر فضای دنیا حاکم شده است که هر کسی با لبهای شیرین و دلنشینش، باعث شور و هیجان زیادی میشود.
دلم بس سعی ها، می کرد تا رازش نهان ماند
ولی عشق تو کاری کرد کان بیچاره رسوا شد
هوش مصنوعی: دل من خیلی تلاش کرد که راز عشق تو پنهان بماند، اما عشق تو باعث شد که این تلاش بی نتیجه بماند و در نهایت، راز من فاش شود.
بیا بر ساحل چشمم ببین بر مردم آبی
گرت بر اهل دریا، یک نظر میل تماشا شد
هوش مصنوعی: بیا کنار چشمم بنشین و تماشا کن، اگر به اهل دریا علاقهمند هستی و دوست داری که نگاهی به آنها بیندازی.
در اوّل عهدها بستی که بامن مهربان باشی
چه شد کان عهدها، بشکسته یکسر چون دل ما شد
هوش مصنوعی: در ابتدای قرارها و وعدهها قول داده بودی که با من مهربان و دلسوز باشی، اما چه شد که آن وعدهها به طور کامل شکسته شد، همانطور که دل ما هم شکسته است.
مرا، ترک تمنّا هست آسان ای شه خوبان
بدانم گر تمنّای تو بر، ترک تمنّا شد
هوش مصنوعی: ای محبوب، میدانم که رهایی از خواستهها برای من کار سادهای است، اگر بدانی که خواستهام فقط تو هستی و برآورده شدن آن، مرا از آرزوهایم آزاد میکند.
همین دولت ز فیض نشه ی عشقت مرا کافی
که بیتی چند در مدح و ثنایت بیخود انشا شد
هوش مصنوعی: این نعمت و برکت از عشق تو برای من کافی است که بیدلیل اشعاری در ستایش و تمجید تو نوشته شده است.
تویی نایی منم نی بیش از این دیگر نمی دانم
همی دانم برون ازنای من اینگونه آوا شد
هوش مصنوعی: تو صدای منی و بیشتر از این نمیدانم. فقط میدانم که صدای چنین زیبایی از داخل من بیرون میآید.