گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در مدح ساقی کوثر امیرالمؤمنین علیه السلام

سقاک الله ای ساقی نیک منظر
بده می چه می زان می روح پرور
چه می زان مئی کاورد نور در دل
چه می زان مئی کافکند شور بر سر
از آن می که سلمان از آن شد مسلمان
از آن می که ایمان از او یافت بوذر
بکن بیخود و مستم آنسان که هرگز
نگردم خبردار، ز آشوب محشر
نماند مرا هیچ امّید و بیمی
که جا در بهشتم بود یا در آذر
ببخشای چندان تو بر یاد مستان
از آن آب سوزان وزآن آتش تر
از آن آب سوزان بشوییم عصیان
وزان آتش تر بسوزیم کیفر
لبالب بکن ساغر هستی ام را
از آن می که آرد، به دل مهر حیدر
علیّ ولی منبع فیض یزدان
ولیّ خدا، چهر پاک پیمبر
علی راکب دلدل برق جولان
علی صاحب ذوالفقار دو پیکر
علی آنکه لاهوتیان راست مرشد
علی آنکه ناسوتیان راست رهبر
علی مظهر قدرت حیّ سبحان
علی زور بازوی شرع پیمبر
به هر فعل فاعل به هر امر، آمر
بود، گرچه مشتق ولی هست مصدر
براندازه ی خلعت انّمایی
امام به حق زیب محراب و منبر
به زور یداللّهی آن شیر یزدان
چنان کند در، را ز باروی خیبر
که گر، دست خود سوی بالا فشاندی
نشاندی مر، این حصن فیروزه را، در
الا، ای امین خداوند اکبر
رسول خدا را، وصیّ و برادر
تویی بر همه خلق عالم مقدّم
قِدم با حدوث تو بوده است همسر
صفات الهی همه در تو مدغم
جلال خدایی همه در تو مضمر
تویی علّت غایی آفرینش
بود آفرینش طفیل تو یکسر
غرض ذات پاک تو از ما سوی الله
عرض ما سوی الله و ذات تو جوهر
به دریای علم خدا، ناخدایی
به نُه فلک افلاک هستی تو لنگر
تویی باب ابواب علم لدنّی
نبی شهر علم و تو آن شهر را، در
قضا و قدر بی رضایت به گیتی
نباشد مصوّر، نگردد مقدّر
تویی آنکه در، بدو ایجاد عالم
به دست تو شد خاک آدم مخمّر
ز تیغ کجت راست شد رایت دین
وزان بیرق کفر آمد نگون سر
ز بوی تو یک شمه هر هشت جنّت
به وصف تو یک آیه این چار دفتر
ز جود تو یک قطره هر هفت دریا
ز نور تو یک ذرّه این هفت اختر
نُه افلاک سرگشته بر گرد کویت
بگردند مانند گویی محقّر
به حکم تو گردند این هفت آباء
به امر تو باشند این چار مادر
ز مهر و ز قهر تو این ماه گردون
گهی هست فربه گهی هست لاغر
گر، از قصر جاه تو سنگی بغلطد
زُحل را پس از قرنها بشکند سر
به عشق و تولّای تو کوه و صحرا
یکی پای برگل یکی شور بر سر
«وفایی» سگ آستان تو خواهد
که در آستان تو باشد نه شوشتر
در آن آستانی که جبریل خادم
در آن آستانی که میکال چاکر
امیراً کبیراً علیماً خبیراً
به هرچیز هستی تو دانا و رهبر
تویی غالب کلّ غالب چرا شد
حسین تو مغلوب قوم ستمگر
خبرداری ای شاه از نور عینت
حسین آن شهید به خون غرقه پیکر
پی از قتل سلطان دین شمر بی دین
چه گویم چه کرد آن لعین بداختر
زد آتش خیام حرم را و افکند
زنان اندر آزار و طفلان در آذر
کشید از سرا پرده بیرون زنانی
که بودند ناموس پاک پیمبر

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سقاک الله ای ساقی نیک منظر
بده می چه می زان می روح پرور
هوش مصنوعی: ای ساقی زیبا، خدا تو را فرزانه گرداند، لطفاً به من جامی بده که از این شراب روح را پرورش می‌دهد.
چه می زان مئی کاورد نور در دل
چه می زان مئی کافکند شور بر سر
هوش مصنوعی: این شعر به تأثیر عمیق می و شراب بر روح و دل انسان اشاره دارد. شاعر به احساسات ناشی از نوشیدن می پردازد و می‌گوید که شراب چگونه نور را در دل انسان می‌آورد و شور و هیجان را در او به وجود می‌آورد. به عبارتی، می‌تواند شادی و روشنی را به زندگی فرد و احساسات او ببخشد.
از آن می که سلمان از آن شد مسلمان
از آن می که ایمان از او یافت بوذر
هوش مصنوعی: از زمانی که سلمان با آن چیز مسلمان شد، و بوذر از آن چیز ایمان پیدا کرد.
بکن بیخود و مستم آنسان که هرگز
نگردم خبردار، ز آشوب محشر
هوش مصنوعی: به گونه‌ای مست و بی‌خبرم که هیچ‌گاه از بحران و آشفتگی حیات آگاه نشوم.
نماند مرا هیچ امّید و بیمی
که جا در بهشتم بود یا در آذر
هوش مصنوعی: برای من هیچ امید و ترسی باقی نمانده است، چون نمی‌دانم آیا جای من در بهشت است یا در آتش.
ببخشای چندان تو بر یاد مستان
از آن آب سوزان وزآن آتش تر
هوش مصنوعی: ببخش که به یاد عاشقان زیاد می‌گویم، از آن آب داغ و از آن آتش سوزان.
از آن آب سوزان بشوییم عصیان
وزان آتش تر بسوزیم کیفر
هوش مصنوعی: بیایید از آن آب داغ گناهان را بشوییم و با آتش آنچه را که موجب عذاب است بسوزانیم.
لبالب بکن ساغر هستی ام را
از آن می که آرد، به دل مهر حیدر
هوش مصنوعی: ساغر وجودم را پر کن از آن شرابی که عشق حیدر را در دل بیافریند.
علیّ ولی منبع فیض یزدان
ولیّ خدا، چهر پاک پیمبر
هوش مصنوعی: علی نماینده و منبع رحمت الهی است و به عنوان ولی خدا شناخته می‌شود، در حالی که چهره نیکو و پاک پیامبر نیز بر او تأکید دارد.
علی راکب دلدل برق جولان
علی صاحب ذوالفقار دو پیکر
هوش مصنوعی: علی سوار بر اسب دلدل است، در حالی که علی‌ ابن ابی‌طالب با شمشیر ذوالفقار خود، در میدان نبرد به مبارزه می‌پردازد. این تصویر از شجاعت و قدرت او را به نمایش می‌گذارد.
علی آنکه لاهوتیان راست مرشد
علی آنکه ناسوتیان راست رهبر
هوش مصنوعی: علی کسی است که برای اهل بالا و مقامات روحانی راهنمایی می‌کند و همچنین برای انسان‌های معمولی و دنیوی نیز هدایت‌گر است.
علی مظهر قدرت حیّ سبحان
علی زور بازوی شرع پیمبر
هوش مصنوعی: علی تجلی قدرت خداوند زنده و جاوید است و او نیرویی است که از اصول و قوانین دینی پیامبر حمایت می‌کند.
به هر فعل فاعل به هر امر، آمر
بود، گرچه مشتق ولی هست مصدر
هوش مصنوعی: هر عملی که انجام می‌شود، فاعلی دارد که آن را انجام می‌دهد و هر دستوری که صادر می‌شود، یک فرمان‌دهنده دارد. اگرچه ممکن است به شکل مشتق باشند، اما همچنان به اصل و منبع خود وابسته‌اند.
براندازه ی خلعت انّمایی
امام به حق زیب محراب و منبر
هوش مصنوعی: امام به اندازه‌ی لباس مخصوصش، بر زیبایی محراب و منبر افزوده است.
به زور یداللّهی آن شیر یزدان
چنان کند در، را ز باروی خیبر
هوش مصنوعی: به لطف و قدرت الهی، آن شیر یزدان (علی علیه‌السلام) به شکلی شگفت‌انگیز در را از باروی خیبر باز کرد.
که گر، دست خود سوی بالا فشاندی
نشاندی مر، این حصن فیروزه را، در
هوش مصنوعی: اگر دست خود را بالا ببری، این دژ فیروزه‌ای را به شمال نشان خواهی داد.
الا، ای امین خداوند اکبر
رسول خدا را، وصیّ و برادر
هوش مصنوعی: ای نماینده خداوند بزرگ، تو وصی و برادر رسول خدا هستی.
تویی بر همه خلق عالم مقدّم
قِدم با حدوث تو بوده است همسر
هوش مصنوعی: تو بر همه موجودات پیشی داری و وجودت قبل از همه چیز بوده است، و همواره با تازه‌گی تو همراه بوده است.
صفات الهی همه در تو مدغم
جلال خدایی همه در تو مضمر
هوش مصنوعی: تمام ویژگی‌های الهی در وجود تو جمع شده است و عظمت خدایی در عمق وجود تو نهفته است.
تویی علّت غایی آفرینش
بود آفرینش طفیل تو یکسر
هوش مصنوعی: تو دلیل اصلی و نهایی خلقت هستی و همه‌ی آفرینش تنها به خاطر توست.
غرض ذات پاک تو از ما سوی الله
عرض ما سوی الله و ذات تو جوهر
هوش مصنوعی: هدف ذات پاک تو از سایر موجودات، خود آنها هستند. همه چیز جز تو در واقع خودت هستند.
به دریای علم خدا، ناخدایی
به نُه فلک افلاک هستی تو لنگر
هوش مصنوعی: در دریاى وسیع علم الهى، تو به عنوان ناخدا در میان نه آسمان عالم وجود، لنگرگاه هستی هستی.
تویی باب ابواب علم لدنّی
نبی شهر علم و تو آن شهر را، در
هوش مصنوعی: تو دروازه‌های دانش الهی هستی، نبی شهر علم و تو آن شهر را به دوش می‌کشی.
قضا و قدر بی رضایت به گیتی
نباشد مصوّر، نگردد مقدّر
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در جهان بدون اجازه و رضایت الهی تصور نمی‌شود و هیچ تقدیری بدون این رضایت به واقعیت نمی‌پیوندد.
تویی آنکه در، بدو ایجاد عالم
به دست تو شد خاک آدم مخمّر
هوش مصنوعی: تو هستی آن کسی که در زمان آغاز جهان، به وسیله تو خاک آدم شکل گرفت و به وجود آمد.
ز تیغ کجت راست شد رایت دین
وزان بیرق کفر آمد نگون سر
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که با نیرنگ و ترفندهایی که از تو می‌آید، پرچم دین راست و قوی شده است و برعکس، پرچم کفر به سرنگونی و نابودی نزدیک شده است.
ز بوی تو یک شمه هر هشت جنّت
به وصف تو یک آیه این چار دفتر
هوش مصنوعی: از عطر تو هر گوشه‌ای از بهشت به تو اشاره می‌کند و وصف تو در این چهار دفتر به گونه‌ای است که شایسته یک آیه می‌باشد.
ز جود تو یک قطره هر هفت دریا
ز نور تو یک ذرّه این هفت اختر
هوش مصنوعی: از بخشندگی تو یک قطره، هفت دریا را پر می‌کند و از نور تو، یک ذره، هفت ستاره را روشن می‌سازد.
نُه افلاک سرگشته بر گرد کویت
بگردند مانند گویی محقّر
هوش مصنوعی: نه آسمان‌ها که در حال حیرت و سرگشتگی هستند، دور کوی تو می‌چرخند، مانند یک مهره کوچک و بی‌اهمیت.
به حکم تو گردند این هفت آباء
به امر تو باشند این چار مادر
هوش مصنوعی: به فرمان تو، این هفت پدر تابع تو هستند و به دستورات تو، این چهار مادر نیز به خواست تو عمل می‌کنند.
ز مهر و ز قهر تو این ماه گردون
گهی هست فربه گهی هست لاغر
هوش مصنوعی: از عشق و خشم تو، این ماه در آسمان گاهی پرمحتوا و گاهی بی‌محتواست.
گر، از قصر جاه تو سنگی بغلطد
زُحل را پس از قرنها بشکند سر
هوش مصنوعی: اگر سنگی از قصر جاه و مقام تو به زمین بیفتد، پس از سال‌ها می‌تواند زحل را بشکند.
به عشق و تولّای تو کوه و صحرا
یکی پای برگل یکی شور بر سر
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و ارادت تو، کوه و دشت برای من فرقی ندارد؛ همه جا پر از شوق و هیجان است.
«وفایی» سگ آستان تو خواهد
که در آستان تو باشد نه شوشتر
هوش مصنوعی: وفاداری به کسی نشان داده می‌شود که در نزدیکیش باشیم و به او خدمت کنیم، نه اینکه دور از او باشیم و فقط به اسم او وفادار بمانیم.
در آن آستانی که جبریل خادم
در آن آستانی که میکال چاکر
هوش مصنوعی: در آن مکان مقدسی که جبرئیل به عنوان خدمتکار حضور دارد و میکائل به عنوان چاکر و خدمتگزار.
امیراً کبیراً علیماً خبیراً
به هرچیز هستی تو دانا و رهبر
هوش مصنوعی: ای بزرگی با دانش و بصیرت، تو در همه چیز دانا و راهنمایی.
تویی غالب کلّ غالب چرا شد
حسین تو مغلوب قوم ستمگر
هوش مصنوعی: تو برتر از همه برندگان هستی، پس چرا حسین تو در برابر جمعیت ستمگر شکست خورد؟
خبرداری ای شاه از نور عینت
حسین آن شهید به خون غرقه پیکر
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آیا می‌دانی که نور چشمانت حسین است، آن شهید که پیکرش غرق در خون است؟
پی از قتل سلطان دین شمر بی دین
چه گویم چه کرد آن لعین بداختر
هوش مصنوعی: پس از قتل امام بزرگوار، چه بگویم از بی‌دینی شمر، آن لعینی که چه کارها که نکرد.
زد آتش خیام حرم را و افکند
زنان اندر آزار و طفلان در آذر
هوش مصنوعی: خیام با آتش خود حرم را سوزاند و زنان را در محنت قرار داد و کودکان را در آتش سوزاند.
کشید از سرا پرده بیرون زنانی
که بودند ناموس پاک پیمبر
هوش مصنوعی: زنانی که به عنوان همسران پیامبر شناخته می‌شوند، از حجاب بیرون آمدند و خود را به نمایش گذاشتند.