گنجور

قطعه در مدح وفایی از حاج ملااسمعیل «فارس»

ای شاعری که چون تو سخن سنجی از عدم
ننهاده پا به دایره ی روزگارها
مشّاطه وار، کِلک بدیع تو کرده است
در گوش نوعروس سخن گوشوارها
داری وفا تخلّص و دارند نیکوان
از شیوه ی وفا به جهان افتخارها
پای خیال آبله دار، است بسکه سعی
کرد و نیافت مثل ترا، در، دیارها
تأثیم و غول نیست رحیق ترا، به جام
لیکن چو خمر نشئه دهد در خمارها
از خجلت مداد تو در ظلمت دوات
آب حیات کم شده در چشمه سارها
وز، رشک کِلک و دفتر معنی طراز تو
بشکست تیر کِلک و ورق سوخت بارها
ای آنکه از بنان تو انهار معرفت
جاریست همچو آب روان ز آبشارها
شوق لقا، عنان دلم را به سوی تو
بی تاب می کشد، که شتر را، مهارها
تو معتکف به شوشتر و خلقی از غمت
حیران و دم فسرده روان در قفارها
چون تار، زار نالم و چون نی نوا کنم
شعرت چو بشنوم زبم و زیر تارها
اشعار دلفریب تو کرده ز دلبری
چون زلف دلبران به دلم سخت تارها
از دوری تو ریزد و خیزد علی الدّوام
از دیده ام ستاره و از دل شرارها
کِلکم نهاده بهر مُحبّ و حسود تو
از مدح تخت و افسر و از هجو دارها
شعر آورم به حضرت عالیت زینهار
مقدار قطره چیست به کیل بحارها
دارد چه وزن و قدر، به میزان اعتبار
قیراطی از حجاره برِ کوهسارها
کِلک تو اژدهای کلیم است و پاک خورد
حبل و عصای سحر خیالان چو مارها
از اشتیاق بود، که کردم جسارتی
انفاس اشتیاق ندارد شمارها
«فارس» طلا به شوشتر انفاذ، می کند
تا از محک بلند نماید عیارها

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شاعری که چون تو سخن سنجی از عدم
ننهاده پا به دایره ی روزگارها
هوش مصنوعی: ای شاعر، تو که مانند تو هیچ سخنوری از نابودی به دنیا نیامده است.
مشّاطه وار، کِلک بدیع تو کرده است
در گوش نوعروس سخن گوشوارها
هوش مصنوعی: زنی که حرفه‌اش آراستن و زیباسازی است، با مهارت‌های خاص خود، در گوش نوعروس صحبت‌هایی مثل زیورآلات طلایی را به زیبایی بیان کرده است.
داری وفا تخلّص و دارند نیکوان
از شیوه ی وفا به جهان افتخارها
هوش مصنوعی: تو به وفاداری مشهور هستی و نیکان نیز به خاطر پیروی از راه وفاداری در دنیا به افتخارهایی دست یافته‌اند.
پای خیال آبله دار، است بسکه سعی
کرد و نیافت مثل ترا، در، دیارها
هوش مصنوعی: شخصی که به دنبال چیزی بوده و تلاش فراوانی کرده، اما نتوانسته به چیزی باارزش و مشابه آنچه تو داری دست پیدا کند، همانند پای کسی است که روی آبله راه می‌رود و درد و رنج آن را تحمل می‌کند. این نشانگر تلاش و ناکامی در جستجوی هدفی ارزشمند است.
تأثیم و غول نیست رحیق ترا، به جام
لیکن چو خمر نشئه دهد در خمارها
هوش مصنوعی: ماهیت ناپسندی و ترس از عذاب در می‌نوشی تو وجود ندارد، اما وقتی که از آن بنوشی، همچون خمری مستی‌آور در حالت خمار ایجاد می‌کند.
از خجلت مداد تو در ظلمت دوات
آب حیات کم شده در چشمه سارها
هوش مصنوعی: از شرم و خجالت، مداد تو در تاریکی دوات، سبب شده که آب حیات در چشمه‌ها کمتر شود.
وز، رشک کِلک و دفتر معنی طراز تو
بشکست تیر کِلک و ورق سوخت بارها
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، رقیبان به شدت حسرت می‌خورند و اگرچه تلاش کردند که به تو برسند، اما تیرهای حسد آنها به هدف نرسید و حتی کاغذهای آن‌ها هم دچار آسیب شدند.
ای آنکه از بنان تو انهار معرفت
جاریست همچو آب روان ز آبشارها
هوش مصنوعی: ای کسی که از دست تو riverهای دانش و آگاهی همچون آب زلال از آبشارها روان است.
شوق لقا، عنان دلم را به سوی تو
بی تاب می کشد، که شتر را، مهارها
هوش مصنوعی: علاقه دیدارت، دل مرا ناآرام و بی‌تاب به سمت تو می‌کشاند، همانطور که مهار شتر آن را کنترل می‌کند.
تو معتکف به شوشتر و خلقی از غمت
حیران و دم فسرده روان در قفارها
هوش مصنوعی: تو در شوشتر به عبادت پرداخته‌ای و مردم از غم تو دچار حیرت و نگرانند، در حالی که خود را در دل بیابان‌ها ناامید و غمگین حس می‌کنند.
چون تار، زار نالم و چون نی نوا کنم
شعرت چو بشنوم زبم و زیر تارها
هوش مصنوعی: مانند تار، حزین و نالان هستم و مانند نی نغمه‌ای سر می‌دهم. وقتی آواز تو را می‌شنوم، با احساس عمیق به نواهایی که از درونم می‌آید، پاسخ می‌دهم.
اشعار دلفریب تو کرده ز دلبری
چون زلف دلبران به دلم سخت تارها
هوش مصنوعی: شعرهای زیبا و دلنشین تو، مانند زلف‌های جذاب دلبران، در دل من تارهای سختی ایجاد کرده است.
از دوری تو ریزد و خیزد علی الدّوام
از دیده ام ستاره و از دل شرارها
هوش مصنوعی: از جدایی تو همواره از چشمانم ستاره می‌بارد و از دل من آتش‌ها شعله‌ور می‌شود.
کِلکم نهاده بهر مُحبّ و حسود تو
از مدح تخت و افسر و از هجو دارها
هوش مصنوعی: همه‌ی شما برای محبت و حسادت دیگران به مدح و ستایش و یا انتقاد و بدگویی از تخت و تاج و مقام می‌پردازید.
شعر آورم به حضرت عالیت زینهار
مقدار قطره چیست به کیل بحارها
هوش مصنوعی: من شعری تقدیم تو می‌کنم، ای بزرگوار، خواهش می‌کنم به من بگو که ارزش یک قطره آب چقدر است در مقایسه با دریاها؟
دارد چه وزن و قدر، به میزان اعتبار
قیراطی از حجاره برِ کوهسارها
هوش مصنوعی: این سخن به این معناست که ارزش و اهمیت یک چیز، به اندازه‌ای که در مقیاس معیاری سنجیده می‌شود، تعیین می‌شود. همان‌طور که سنگ‌های قیمتی را با قیراط وزن می‌کنند، در اینجا هم اهمیت یک موضوع به میزان اعتبار و ارزش آن وابسته است.
کِلک تو اژدهای کلیم است و پاک خورد
حبل و عصای سحر خیالان چو مارها
هوش مصنوعی: دست تو مانند عصای حضرت موسی است و به صورت قوی و مؤثر می‌تواند بر مشکلات غلبه کند. تخیل و اندیشه‌های باطل مانند مارها هستند که تنها به نظر می‌رسند اما در واقع قادر به آسیب رساندن نیستند.
از اشتیاق بود، که کردم جسارتی
انفاس اشتیاق ندارد شمارها
هوش مصنوعی: از روی اشتیاق و علاقه‌ام، جرأت کردم که این کار را انجام دهم، اما نفس‌های اشتیاق دیگر قادر به شمارش نیستند.
«فارس» طلا به شوشتر انفاذ، می کند
تا از محک بلند نماید عیارها
هوش مصنوعی: در شوشتر، فارس، طلا را به جایگاه بالایی می‌برد تا کیفیت آن را بهبود بخشد.