شمارهٔ ۷
تاجر عشقم و عشق تو مرا، در بار است
بین به چشمم که زهجر تو چسان دُر بار است
چند از خون دل ما ننمایی پرهیز
نرگس چشم تو آخر نه مگر بیمار است
سخن از زلف تو گر باز کنم در همه عمر
یکسر مو نکنم زانکه سخن بسیار است
هر دلی گشت گرفتار کمان ابرویی
از هدف بودن پیکار بلا، ناچار است
می توان بر حذر از تیر قضا بود ولی
حذر از ناوک مژگان بتان دشوار است
هر دل آشفته ی زلفی و خم گیسویست
تیره بختی و پریشانی اش اندر کار است
ما خرابیم و خرابی بود آبادی ما
کاین خرابی هم از استادی آن معمار است
واعظ ار، منع کند می مخور ازوی مشنو
حرف بیهوده و هذیان به جهان بسیار است
می بخور، می غم بیهوده ی ایّام مخور
کاین جهان در بر صاحبنظران مردار است
از خرابی مکن اندیشه که در هر عُسری
یُسرها، هست که هر گنج قرین با مار است
بسکه خو کرده «وفایی» به جفا کاری یار
خار اندر نظرش چون گل و گل چون خاراست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تاجر عشقم و عشق تو مرا، در بار است
بین به چشمم که زهجر تو چسان دُر بار است
هوش مصنوعی: عشق من به تو مانند تجارتی است که در چشمانم به باری سنگین تبدیل شده است. این بار سنگین از غم دوری تو نشأت میگیرد و به شدت احساس میشود.
چند از خون دل ما ننمایی پرهیز
نرگس چشم تو آخر نه مگر بیمار است
هوش مصنوعی: چند بار باید از درد و رنج دل ما بگویی؟ مگر نمیدانی که نرگس چشم تو، نشانهای از حال ناخوش ماست و نشان میدهد که ما خود بیمار این عشق هستیم.
سخن از زلف تو گر باز کنم در همه عمر
یکسر مو نکنم زانکه سخن بسیار است
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درباره زلف تو صحبت کنم، باید بگویم که در تمام عمرم فقط به یک تار مو بسنده نمیکنم، زیرا صحبت دربارهاش بسیار زیاد است.
هر دلی گشت گرفتار کمان ابرویی
از هدف بودن پیکار بلا، ناچار است
هوش مصنوعی: هر دلی به خاطر زیبایی و جذابیت ابروی معشوق به چنگال سختیها و مشکلات میافتد و در این راه چارهای جز تحمل درد و رنج ندارد.
می توان بر حذر از تیر قضا بود ولی
حذر از ناوک مژگان بتان دشوار است
هوش مصنوعی: میتوان از سرنوشت و قسمت خود دوری کرد، اما پرهیز از چشموابروهای زیبا و جذاب دشوار است.
هر دل آشفته ی زلفی و خم گیسویست
تیره بختی و پریشانی اش اندر کار است
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش آشفتگی دارد و در کارهای زندگیاش به سختی و پریشانی دچار شده، به نوعی تحت تأثیر زیبایی و جذابیتهای ظاهری است. این گیسوی کسی میتواند نمادی از زیبایی باشد که در برابر دلهای آشفته قرار دارد.
ما خرابیم و خرابی بود آبادی ما
کاین خرابی هم از استادی آن معمار است
هوش مصنوعی: ما در حالت نابسامانی و خرابی هستیم، و علت این خرابی در واقع همان آبادانی گذشته ماست. این وضعیت نابسامان به خاطر توانایی و هنر معمار آن است.
واعظ ار، منع کند می مخور ازوی مشنو
حرف بیهوده و هذیان به جهان بسیار است
هوش مصنوعی: اگر واعظ تو را از نوشیدن شراب منع کند، به سخنانش گوش نده؛ زیرا در دنیا حرفهای بیمعنی و بیهوده زیادی وجود دارد.
می بخور، می غم بیهوده ی ایّام مخور
کاین جهان در بر صاحبنظران مردار است
هوش مصنوعی: از زندگی لذت ببر و نگران غمهای بیفایده نباش، زیرا این جهان برای افرادی که آن را میشناسند و تجربه کردهاند، چیزی جز فانی بودن و مردن نیست.
از خرابی مکن اندیشه که در هر عُسری
یُسرها، هست که هر گنج قرین با مار است
هوش مصنوعی: نگران خراب شدن اوضاع نباش، چرا که در هر سختی، آسانیهایی وجود دارد. هر گنجینهای همواره با خطراتی همراه است.
بسکه خو کرده «وفایی» به جفا کاری یار
خار اندر نظرش چون گل و گل چون خاراست
هوش مصنوعی: وفایی آنقدر به ظلم و بیوفایی یار عادت کرده که دیگر خار برایش به مانند گل به نظر میرسد و گل هم برایش همچون خار است.