گنجور

شمارهٔ ۲۳

سینه دریای من و لشگر غم امواجم
تیر‌باران بلا را هدف و آماجم
به سر زلف تو سوگند که فرقی نکند
تیغ بر فرق زنی یا بفرستی تاجم
آن چنان عشق تو دارد، به رگ جان پیوند
که زدل می نرود، گر ببرند اوداجم
ای که در کشور دلها سر تاراج تراست
به نگاهی دل و جان یکسره کن تاراجم
به سر کوی تو گشتم ز وفا خاک نشین
بود این خاک نشینی به درت معراجم
شاد و خرّم نه چنانم به گدایی درت
که شوم شاد دهند ار همه شاهان باجم
به تو محتاج چنانم که اگر تا به ابد
رفع حاجت بکنی باز همان محتاجم
دوش در میکده‌ی عشق «وفایی» می‌گفت
دارم امّید کز این در نکنند اخراجم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سینه دریای من و لشگر غم امواجم
تیر‌باران بلا را هدف و آماجم
هوش مصنوعی: دل من مانند دریا است و غم‌هایم همچون موج‌های خروشان، تیرهای مصیبت به آن می‌بارند و من در برابر این بلاها مقاومت می‌کنم.
به سر زلف تو سوگند که فرقی نکند
تیغ بر فرق زنی یا بفرستی تاجم
هوش مصنوعی: به موهای تو قسم که برای من فرقی ندارد اگر با شمشیر بر سرم بزنی یا تاجی بر سرم قرار دهی.
آن چنان عشق تو دارد، به رگ جان پیوند
که زدل می نرود، گر ببرند اوداجم
هوش مصنوعی: عشق تو به اندازه‌ای در وجودم ریشه دوانده که حتی اگر همه چیز را از من بگیرند، هنوز از دل نخواهد رفت.
ای که در کشور دلها سر تاراج تراست
به نگاهی دل و جان یکسره کن تاراجم
هوش مصنوعی: ای کسی که در سرزمین دل‌ها، چشمانت نقشه‌ای برای تصاحب و غارت است، با یک نگاه خود، تمام دل و جان من را به فنا برسان.
به سر کوی تو گشتم ز وفا خاک نشین
بود این خاک نشینی به درت معراجم
هوش مصنوعی: در مسیر عاشقی تو به وفا به جستجو پرداختم، اما در آنجا تنها خاکی برای نشستن یافت می‌شود؛ این نشستن بر زمین در برابر درگاه توست که مرا به حالت مجنونانه‌ای درآورده است.
شاد و خرّم نه چنانم به گدایی درت
که شوم شاد دهند ار همه شاهان باجم
هوش مصنوعی: من خوشحالم و شادابم، نه به خاطر اینکه به درگاه تو گدایی کنم، بلکه حتی اگر همه پادشاهان جهان هم به من نعمت دهند، باز هم شادی من از آن توست.
به تو محتاج چنانم که اگر تا به ابد
رفع حاجت بکنی باز همان محتاجم
هوش مصنوعی: من به تو نیازمندم به قدری که حتی اگر تا ابد نیازم را برطرف کنی، همچنان به تو نیاز دارم.
دوش در میکده‌ی عشق «وفایی» می‌گفت
دارم امّید کز این در نکنند اخراجم
هوش مصنوعی: شبی در میکده عشق، «وفایی» گفت که امیدوار است از این در او را بیرون نکنند.