شمارهٔ ۲۲
زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم
به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت
قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم
زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی
دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم
زیُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی
زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم
ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو
که توبه یی ننمودم که توبه یی نشکستم
ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من
درست بر سر پیمان و عهد روز الستم
خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم
چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم
گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی
همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم
به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»
جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم
هوش مصنوعی: چه علاقه شگفتانگیزی که با تار موهای محبوبم به وجود آوردم، زیرا از عشق او تلاش کردم تا بسیاری از علاقههایم را رها کنم.
به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت
قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم
هوش مصنوعی: من در برابر مردم متهم به زهد و انسانیت شدهام، اما سوگند میخورم به شراب که من زاهد نیستم و پرستشگر خدای دل خودم هستم.
زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی
دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم
هوش مصنوعی: من از اهل میکده ناامید نیستم و امیدوارم که مدام به من نوشیدنی بدهند و دوباره آن را از من نستانند.
زیُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی
زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و اراده ساقی، که از شراب باقی ماندهای به من داد، اثر زهر پیاله چنان بود که من پیاله دیگری را هم شکستم.
ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو
که توبه یی ننمودم که توبه یی نشکستم
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه هرگز توبه نکردم و توبهام را هم نشکستم، از هر دو، یعنی از شیخ و پیر مغان، رو سفید و سربلند هستم.
ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من
درست بر سر پیمان و عهد روز الستم
هوش مصنوعی: تو هزاران پیمان را شکستی و به آنها وفا نکردی، اما من همیشه بر سر عهد و پیمانی که در روز الست بسته بودم، پابرجا هستم.
خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم
چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم
هوش مصنوعی: چشمهای تو را آنقدر در ذهنم نقش بسته که حالا نه هوشیارم و نه مست.
گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی
همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم
هوش مصنوعی: من کسی را به چنگ آوردم که به خاطر هیچ گناهی مرا نمیپذیرد، اما همین که در کنار تو هستم، خود گناهی بزرگ برای من است.
به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»
جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم
هوش مصنوعی: دیشب در گوشهی میکده خوشحالانه مشغول نوشیدن شراب بودم. "وفایی" به جز اینکه شراب را پرستش کنم، تحت تاثیر زهر خیال و افکارم قرار گرفتم.